سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
درباره آینده تحولات در غرب آسیا و نقشی که تهران میتواند در ثبات منطقه ایفا کند، با دکتر میر یوسف علوی، استاد دانشگاه به گفتوگو نشستهایم.
سال 95 از جمله مهمترین تحولات میدانی سال 95 در سوریه و عراق به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
مهمترین تحولی که در سال 95 اتفاق افتاد، بحث آزادی حلب و پیشرویهایی بود که در موصل اتفاق افتاد و به نزدیک شدن آزادسازی موصل از دست داعش انجامید. البته ریشه این تحولات مربوط به اتفاقات اواخر سال 94 میشود؛ یعنی تحولی که با ورود فعال روسیه به معادلات خاورمیانه بویژه جنگ سوریه وتشکیل اتحاد چهارجانبه ایران، عراق، روسیه و سوریه ایجاد شد و بعد قطعنامه 2254 که بالقوه میتوانست تحولی عمده به نفع راهحل سیاسی در سوریه و به تبع آن خاورمیانه ایجاد کند، اما حرکت خوبی که با قطعنامه 2254 و قبل از آن اجلاس وین 1 و 2 و نیویورک آغاز شده بود، با سیاستهای تاخیری و تخریبی برخی دولتهای منطقه و بویژه عربستان ادامه پیدا نکرد. با این حال پیروزی در جبهه حلب و بعد هم تحولاتی که در چند ماه اخیر در جبهه موصل اتفاق افتاده، میتواند به ازسرگیری روند سیاسی در سوریه کمک کند و تحولات مهمی که میتواند قاعده بازی را تغییر دهد. تحولی دیگر که 95 شاهد آن بودیم، تغییرات در سیاست ترکیه در منطقه بود، البته در مقاطعی بویژه بعد از اینکه نوار کردی در شمال سوریه در حال تکمیل و اتصال به مناطق مرزی ترکیه بود و بعد هم کودتایی که در این کشور اتفاق افتاد، به همراه عملیات زنجیرهای تروریستی در ترکیه باعث شد نشانههایی دیده شود که ترکیه آمادگی دارد سیاست خود را در منطقه و بویژه سوریه و عراق را تغییر بدهد که متاسفانه این موضوع ادامه نیافت. درواقع پس از موفقیتهایی که ترکیه در عملیات سپر فرات به دست آورد و بویژه تصرف شهر الباب در شمال سوریه باعث شده ترکیه مجددا نسبت به ضرورت تغییر در سیاست خارجیاش در منطقه دچار تردید شود. درمجموع به نظر میرسد تحولات سال 95 در مجموع به ضرر جبهه مقاومت نبوده و دیگر گزینه سقوط حکومت سوریه از طریق نظامی از روی میز برداشته شده است. به هر حال آزادسازی حلب موقعیت دولت سوریه را تثبیت کرد و عقبنشینیهای داعش و پیشروی نیروهای عراق در جبهه موصل نیز وضعیت را بهبود بخشید؛ لذا سال گذشته سال بدی برای جبهه مقاومت نبوده است.
ازجمله مهمترین تحولات به آزادسازی حلب اشاره کردید، جمهوری اسلامی ایران چه نقشی در این موضوع ایفا کرد؟
اهمیت نقش مستشاری متحدان سوریه روی زمین قطعی و تعیینکننده است. این موضوع در سالهای 2013 و 2014 بخصوص در آمریکا بحثهای بسیاری را درباره وارد شدن یا نشدن دولت آمریکا به یک مداخله گسترده نظامی در سوریه برانگیخت. از همان زمان هم اکثر کارشناسان نظامی و سیاسی اعتقاد داشتند موضوعی که در سوریه تعیینکننده جبهه نبرد است، نیروی زمینی و جنگ روی زمین است و حملات هوایی گسترده هرچند مهم، اما به تنهایی تعیینکننده نخواهد بود. سال 2014 دولت اوباما پس از سقوط موصل و سربریده شدن برخی اتباع آمریکایی تحت فشار قرار گرفت و ائتلاف آمریکایی ضد داعش را اعلام کرد، اما به علت همین نقیصه، ائتلافی نمایشی از کار درآمد. بسیاری از تحلیلگران آمریکایی در همان ابتدا آن را ائتلافی میدانستند که نتیجهای در تغییر سرنوشت نتیجه جنگ سوریه نخواهد داشت. مهمترین ملاحظه آنها فقدان نیروی زمینی و جنگنده موثر در میدان نبرد بود. در عمل هم خلأ این نیروی زمینی، عمدتا توسط نیروهای ارتش سوریه و متحدانش، همچنین نیروهای مردمی که در عراق و سوریه ایجاد شده بود، پر گردید و این نیرو بعد از ورود نظامی روسیه و حمایت هوایی موثرش اهمیت مضاعفی یافت. زمانی که ائتلاف ضدداعش در آمریکا اعلام شد، برخی کارشناسان و صاحبنظران آمریکایی اعتقاد داشتند پیروزی این ائتلاف منوط به جلب رضایت ایران بعد از حل و فصل پرونده هستهای است، اما با بدعهدیهای صورت گرفته در برجام و عدم جلب اعتماد ایران، موجب غیر موثر و نمایشی ماندن این ائتلاف شد. اهمیت این ائتلاف آمریکایی پس از تحولاتی که در پی ورود روسیه به جنگ سوریه اتفاق افتاد، کمتر و موجب شد ائتلاف آمریکایی ضدداعش نقش تعیینکنندهای در جبهه نبرد نداشته باشد. نکته مهم این که روسیه به شکل موثری وارد جنگ سوریه شد، این ورود صرفا یک اقدام با اهداف صرف نظامی نبود، بلکه هدف اصلی احیای روند سیاسی بود و سعی داشت با ایجاد یک تحول کیفی در جبهههای نبرد، گروههای معارض را متقاعد به نشستن پای میز مذاکره و تفکر جدی در مورد راهحل سیاسی کند. این راهبرد تا حدودی هم موفق بود، اما بعد از اینکه ارادهای که در قطعنامه 2254 ایجاد شده بود در اثر کارشکنی برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان تضعیف شد، درواقع آزادسازی حلب محرک جدیدی برای احیای روند مذاکرات سیاسی بود که دور جدید و مثبت مذاکرات آستانه و ژنو پیامد آن بود. آزادسازی حلب نشاندهنده توانایی نیروهای متحد دولت سوریه و تاکید مجددی بر این واقعیت بود که سوریه راهحل نظامی ندارد و راهی جز تشویق مذاکرات سوری ـ سوری نیست. البته آزادسازی حلب سوریه را از لزوم دسترسی به یک راهحل سیاسی مستغنی نمیکند و یقینا راهحل نهایی سوریه یک راهحل سیاسی است و از فشار نظامی صرف ناشی نخواهد شد، به همین خاطر این امید وجود دارد که آزادسازی حلب زمینه را برای مذاکرات جدی سیاسی که گوشههایی از آن را در مذاکرات آستانه و ژنو شاهد بودیم آماده کند. امیدواریم این روند سیاسی ادامه پیدا کند و آن تغییرات و تحرکاتی که در جبهه نظامی اتفاق افتاده به عنوان مشوق و پشتوانهای باشد برای راهحل سیاسی که چارهای جز آن نیست و تنها راهحل پایدار بحران عمیق و پیچیده سوریه است.
اشارهای به نشستهای ژنو و آستانه داشتید، ارزیابی جنابعالی از نشست آستانه که ایران حضور پررنگی در آن داشت چیست؟
سیاست ایران از روز اول یعنی حداقل از ماههای ابتدای سال 2011 که بحران سوریه تبدیل به یک جنگ داخلی شد، چهار پایه اساسی داشت؛ تاکید بر چندجانبه گرایی و شناسایی نقش سازمان ملل، همکاریهای منطقهای برای حل بحران سوریه؛ پایه دوم درنظر گرفتن و تعریف تروریسم و ازجمله داعش و جبههالنصره و گروههای تروریستی منطقه به عنوان تهدید مستقیم برای ایران و کشورهای منطقه؛ پایه سوم تمرکز و تاکید بر راهحل سیاسی که ایران از روز اول تاکید داشت سوریه راهحل نظامی ندارد؛ پایه چهارم در سیاست ایران در قبال سوریه هم این بوده که این راهحل سیاسی از مذاکرات گروههای سوری حاصل خواهد شد و کشورهای ثالث حق ندارند تصمیمی برای سوریه بگیرند و آن را بر مردم سوریه تحمیل کنند. به همین دلیل ایران از ابتدا تاکید و تلاش کرده است گروههای سوریه را تشویق به میز مذاکره کند. مذاکرات آستانه مذاکراتی بود که پیشرفت واقعی را در آن شاهد بودیم و بخشی از این گروههای معارض با دولت سوریه و گروههای دیگر صحبتهایی داشتند که این میتواند به معنی تحول مهم بعد از قطعنامه 2254 و آرایش جدید منطقه در سال 95 باشد.
در مقایسهای میان مذاکرات آستانه و ژنو، کدام نشست موفقیت بیشتری به همراه داشت؟
تا قبل از قطعنامه 2254 مذاکرات سیاسی صرفا به عنوان ابزاری برای توجیه راهحل نظامی دیده میشد؛ یعنی گروههایی که بویژه وابسته عربستان و ترکیه بودند، در این مذاکرات شرکت میکردند و بیشتر از مذاکره واقعی و سازنده سعی میکردند نمایش مذاکره یا تمایل به راهحل سیاسی را نشان دهند؛ برای اینکه با زیادهخواهی پیششرطهایی میگذاشتند تا به این بهانه که راهحل سیاسی قابل دسترس نیست، ادامه جنگ و خونریزی را توجیه کنند. به عنوان مثال سال 2013 زمانی که دکتر صالحی ملاقات کوتاهی با معاذ الخطیب، رهبر معارضین سوری داشت بلافاصله از کار برکنار یا مجبور به استعفا شد یا ژانویه 2014 که بانکیمون بعد از رایزنیهایش ایران را به مذاکرات ژنو 2 دعوت کرد، مجبور به پس گرفتن دعوتش شد، که بعدها گفتند که این موضوع نتیجه فشار عربستان سعودی و تهدیدهایی بوده مبنی بر این که همه گروههای معارض وابسته به خود را از شرکت در مذاکرات ژنو2 منع خواهد کرد. به هر حال تا قبل از این تحولات جدید و ورود جدی روسیه به معادلات خاورمیانه و سپس قطعنامه 2254 عملا چیزی به عنوان مذاکرات سیاسی وجود نداشت. بعد از سپتامبر 2015 که روسیه وارد مذاکرات شد کمک جدیدی به حل سیاسی بود، به همین دلیل شاهد مذاکرات وین 1 و 2 و مذاکرات نیویورک بودیم که درنهایت به قطعنامه 2254 ختم شد و در آن زمان عربستانی که حاضر نبود با ایران پای میز مذاکره بنشیند، مجبور شد به این مذاکرات تن بدهد، اما بعد از قطعنامه 2254 دولتهایی مثل عربستان تلاش کردند روند مثبت این مذاکرات که در حال پیشرفت بود را خراب کنند که موفق هم شدند. بعد از آزادسازی حلب مجددا این پروسه سیاسی جان جدیدی گرفت. مذاکرات آستانه و ژنو جدید مکمل و در راستای هم بودند و بعد از تحولات جدیدی که بعد از آزادسازی حلب اتفاق افتاد این روند شروع شد و امیدواریم این روند امکان ادامه پیدا کند. مید انیم به هر حال بحران سوریه یک بحران دیرپا و چندلایه است و تا سالها و شاید دههها آثارش را در منطقه شاهد خواهیم بود، اما امیدی وجود دارد که مذاکرات آستانه و ژنو راهحل سیاسی را هموار کند.
در موضوع عراق، ایران چه نقشی را در مبارزه عراق علیه داعش دارد؟
اولین نکتهای که باید درنظر گرفت، این است که عراق و سوریه دو حکومت مشروع و دو عضو سازمان ملل هستند که دارای شناسایی بینالمللی هستند. به همین خاطر همکاری با این کشورها کاملا متفاوت با همکاری و پشتیبانی از گروههایی مثل داعش و جبههالنصره و نظایر آنهاست. نکته دوم این است که امنیت عراق و سوریه کاملا به هم وابسته است و بدون ایجاد امنیت در سوریه، امنیت عراق قابل دسترسی نیست و برعکس. سال 2009 گروههای تکفیری و از جمله القاعده عراق به عنوان پدر داعش تقریبا سرکوب کامل شده بودند، ولی سال 2011 با توجه به ناآرامیهای سوریه به این کشور جنگزده رفتند و تجدید ساختار شدند و به عراق برگشته و موصل را اشغال کردند. به همین دلیل امنیت عراق و سوریه کاملا وابسته است.
علت تاخیر در آزاد سازی موصل چیست؟
موضوعی که عملیات آزادسازی موصل را با تاخیر مواجه یا کارش را پیچیده کرد ملاحظه دولت عراق بود، چراکه دولت این کشور با توجه به ارتباطی که وضعیت سوریه و عراق به هم دارد، سعی کرد راه انتقال نیروهای داعش را از موصل به جبهههای سوریه که تحت فشار بودند و بویژه جبهه حلب بگیرند و این کار آزادسازی موصل را دشوارتر کرد، اما در یک نگاه کلی در بلندمدت به ثبات هر دو کشور سوریه و عراق کمک کرد. یکی از اصول چهارگانه ایران در قبال منطقه بویژه سوریه و عراق این بوده که ایران همیشه داعش و تروریسم را به عنوان یک خطر جدی و مستقیم برای خودش تعریف کرده و این متفاوت است با آمریکا که از سالها قبل به هیچ عنوان حاضر نشده داعش را به عنوان خطر مستقیم و با اولویت بالا در اسناد امنیت ملیاش اعلام کند. به همین دلیل کمک به نیروهای عراقی و کمکهای مستشاری ایران اهمیت بسیاری دارد، چراکه ناآرامی در عراق و سوریه قطعا امنیت ایران را به خطر خواهد انداخت.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد