بیحوصلگی سالمندان

برچسب ها - بیحوصلگی سالمندان

دورش حلقه می‌زنند. یکی روسری‌اش را از سر می‌کشد تا موهای سفیدش را شانه کند و دیگری غذای خود را به او تعارف می‌کند و​ مثل مامان​ قاشق را به دهان مامان بزرگ نزدیک می‌کند و می‌گوید: مامان جون بخور! نوه بزرگ‌تر بچه‌ها را پس می‌زند و دست در گردن مادر بزرگ می‌اندازد و او را چنان محکم می‌بوسد که دندان عاریه‌​ در دهانش جابه‌جا می‌شود. می‌گوید: مامان جون الهی قربانت بروم. دلم برات تنگ شده بود.
کد خبر: ۶۴۰۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۰۸

نیازمندی ها