مردانی که بی‌ریا پر می‌کشند

مدافعان حرم آهسته و بی‌ریا می‌روند و می‌جنگند. از آنها تا زنده و سرحالند خبری در دست نیست، شاید حتی خانواده‌هایشان هم ازآنها بی‌خبر باشند؛ این هم حتما تاکتیکی دفاعی است. اما هرکدامشان که پر می‌کشند نگاه‌ها به سمت دنیایی جدید باز می‌شود، دنیایی پر از خاطره، حرف‌ و آرزو.
کد خبر: ۸۸۴۷۸۶
مردانی که بی‌ریا پر می‌کشند

حرف‌های ابوزینب به مادرش

محمد حمیدی جوانی بود متولد سال 58 که اول ماه تیر امسال در نبرد با تکفیری‌های داعش جان به جان آفرین تسلیم کرد. او به ابوزینب معروف بود به‌واسطه اراداتش به حضرت زینب‌. یکی از دوستانش خاطره‌ای از او نقل کرده که شنیدنی است به این وصف که: «بار آخر که محمد زخمی شد و برگشت، به مادرش گفته بود لیاقت شهادت نداشتم، چون تو از ته قلبت راضی به رفتن من نیستی، دلت را با خدا صاف کن تا خدا مرا ببرد. همین اتفاق هم افتاد. وقتی رفت دیگر برنگشت و در مسیر دمشق ـ درعا، در جنوب سوریه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.»

من زشتم

‌«من زشتم و اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه، تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… این را یکی از دوستان هادی ذوالفقاری از او روایت کرده‌. از هادی وصیتنامه‌ای مانده که در آن درباره محل دفن اش توضیحاتی داده: «اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می‌کنم من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا(ع) طواف بدهند و برگردانند و همین‌طور در نجف، سامرا، کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی‌السلام دفن کنند. من دوست دارم نزدیک امام باشم و تمام مستحبات برای تدفینم انجام شود، حتی داخل دور قبر من پارچه‌ سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و تربت بگذارند تا داخل قبرم مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س).»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها