به گزارش جام جم سیما ،یدالله صمدی بعد از یک دوری چندین ساله از سینما با فیلم پدر آن دیگری فیلمی را روانه پرده نقرهای کرده که شبیه همین مضمون بالاست.
پدر آن دیگری، شرح حال پسری به نام شهاب است که یک مشکل ویژه دارد. او با آن که به سن مدرسه رسیده و از لحاظ پزشکی مشکلی در سیستم گوش و زبان ندارد اما حرف نمیزند.
جالب اینجاست که شهاب بسیار فعال و مردمدار بوده و اهل ارتباط است و اجتماع. اما معلوم نیست به چه علت با کسی حتی مادر فداکارش نیز سخن نمیگوید... .
اولین انگاره جذابی که میتوانست برای تماشاگر جذاب باشد همین حرف نزدن شهاب و داستانکهای مرتبط با تصمیم او بوده است.
انگارهای که در نهایت هم برای تماشاگر بزرگسال و هم برای تماشاگر کودک جذابیتش را از دست میدهد. در واقع صمدی قصه شهاب را گاهی رها میکند و او به عنوان مرکز ثقل ماجرا کنار گذاشته میشود.
در ادامه به قدری ماجراهای بیربط در این فیلم روایت میشود که دیگر چرایی تکلم نکردن شهاب میرود که به دست فراموشی سپرده شود.
سینمای کودک ایران هنوز وامدار آثار خوش گذشته است. آنچه در این سالها دیدهایم نه بار تربیتی داشتهاند و نه داستانی برای سرگرم کردن این قشر سنی یا حتی والدینشان.
پدر آن دیگری نیز اگرچه کارگردان باتجربهای دارد، اما چنین فیلمنامه ضعیفی حتی نمیتوانست به یک فیلم متوسط تبدیل شود.
حتی شاید به جرات بتوان گفت ظرفیت داستان فیلم صمدی میتوانست یک فیلم کوتاه یا نهایتا یک فیلم تلویزیونی باشد، نه در یک فیلم حرفهای سینمایی.
این در حالی است که فیلم کودک آن هم با سنی که صمدی برای کاراکتر اصلیاش یعنی شهاب تعریف کرده یعنی سن مدرسه؛ این توانایی را داشت که حرفهای تربیتی و داستانکهای خاص آن را در خود داشته باشد. صمدی به جای اینکه به تماشاگر توضیح بدهد چرا شهاب حرف نمیزند
داستانکهای بیربط دیگران را بازگو میکند. دیگرانی که در کنار فیلم محو هستند و هرگز در مرکزیت قرار ندارند، اما صمدی آنها را وارد داستانکها میکند که هیچ؛ چندین داستانک مجزا با محوریت کامل؛ در اختیار این مهرههای فرعی قرار میدهد.
اگر این داستانکها به همراه کاراکترهایشان کمکی به همان گشودن رمز و راز و مشکل اصلی شهاب میکردند که حرفی نبود، اما این عده بیهیچ دلیلی میآیند و میروند و شهاب میماند و همان زبان بستهاش.
این داستانکها حتی اگر کمیک یا جذاب هم از کار درمیآمدند باز هم به بار دراماتیک فیلم کمک میکردند، اما متاسفانه جز کشدار کردن فیلمی که ظرفیت زمان استاندارد را نداشته کار دیگری نمیکنند.
داستانک پسرعموی بدطینت شهاب ؛ دختر عموی وسواسی او؛ ماجرای فرار شهاب به خاطر ترس مرموزش از بیمارستان و مطب دکتر و رفتن اتفاقیاش به منزل یک زوج مسن، اینها همگی سکانسهای اضافه فیلم پدر آن دیگری هستن.
اما این پایان ماجرا نیست چراکه با ورود مادربزرگ مهربان به منزل شهاب یکباره معجزهای رخ میدهد و شهاب شروع به حرف زدن میکند، آن هم نه به صورت الکن بلکه به گونهای که میتواند در مسابقه تندخوانی شرکت کند!
روند درمان کودک هم شکلی بسیار باسمهای، شعاری و خندهدار دارد. شهاب که تا هفت سالگی ظاهرا به خاطر لجبازی و محروم بودن از محبت اطرافیان حرف نزده با ورود چند روزه مادربزرگ به منزل و تجربه چند لحظه محبتآمیز با وی زبان میگشاید.
در مجموع مشخص نمیشود چرا مادر مهربان شهاب که این همه در کنار و در خدمتش بوده نتوانسته کمکی به این طفل بکند که باید همان مادربزرگ در انتهای فیلم بیاید تا شهاب ناگهان بیهیچ دلیلی زبان بازکرده و اصلیترین معمای فیلم بدون هیچ جذابیتی پاسخ داده شود.
پدر آن دیگری متاسفانه فیلم خوبی نیست، نه برای تماشاگر کودک جذابیت ندارد و نه برای والدین و تماشاگر بزرگسال میتواند بار تربیتی داشته باشد.
مهدی تهرانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: