همزیستی انتفاعی ادبیات با سینما و تلویزیون

سینما و ادبیات می‌توانند نقش دو لبه یک قیچی را بازی کنند که حاصلش برش هنرمندانه اثری نمایشی ـ اقتباسی باشد. این دو هر گاه به هم نزدیک شده و دست‌های یکدیگر را به نیت همکاری فشرده‌اند، از این طرح دوستی پشیمان نشده‌اند و نتیجه همکاری‌شان نه سیخ را سوزانده است و نه کباب را.
کد خبر: ۷۷۸۹۸۷

بسیاری از بهترین و ماندگارترین آثار تاریخ سینمای جهان برگرفته از یک اثر ادبی است و به تعبیر بهتر اقتباسی. فرانسیس فورد کاپولا شاهکارش «پدرخوانده» را از رمان ماریو پوزو الهام گرفت و ساخت. ارباب حلقه‌ها، هری پاتر، فارست گامپ، بر باد رفته، دکتر ژیواگو، بن هور، گوژپشت نتردام، سکوت بره‌ها، گربه روی شیروانی داغ، ابله، آناکارنینا، رمز داوینچی، جین ایر، کوری، داشتن و نداشتن، آلیس در سرزمین عجایب، آرزوهای بزرگ، بینوایان و شعله‌های خشم هم پیش از آن که فیلم شوند کتاب بودند. فیلمنامه به عنوان یکی از ارکان ضروری و غیرقابل انکار خلق یک اثر نمایشی می‌تواند برگرفته و وامدار یک تالیف ادبی باشد. گاه یک رمان از چنان استحکام و گیرایی‌ا ی برخوردار است که می‌تواند دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی یا حتی سریالی تلویزیونی قرار گیرد. مجموعه‌های پرطرفداری همچون پوآرو، شرلوک هولمز، خانم مارپل، قصه‌های جزیره و... هم از آثار ادبی عموما به همین نام نسخه‌برداری و ساخته شده است.

اقتباس از آثار ادبی برای ساخت آثار نمایشی در ایران هم کم و بیش مسبوق به سابقه است؛ چه در پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن و باز چه در پرده نقره‌ای و چه در قاب کوچک. یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های قبل از انقلاب ‌ به اعتقاد گروهی از کارشناسان و منتقدان طلایه‌دار موج نوی سینمای ایران ،گاو است که بر اساس داستانی از مرحوم غلامحسین ساعدی به نام «عزاداران بیل» ساخته شده است. داریوش مهرجویی پس از فیلم گاو که در اصل نخستین اثر جدی‌اش پس از تجربه ناموفق «الماس33» بود، باز به سراغ ادبیات رفت و اتفاقا بهترین و شاخص‌ترین آثارش هم همه اقتباسی شدند. فیلمساز فلسفه خوانده، «دایره مینا» را از داستان دیگر ساعدی «آشغالدونی» وام گرفت. مهرجویی شاید رکورددار ساخت آثاری با فیلمنامه‌های اقتباسی هم باشد. او فیلم‌های درخت گلابی، سارا، پری و مهمان مامان را به ترتیب از کتاب‌های جایی دیگر (گلی ترقی)، خانه عروسک (هنریک ایبسن)، فرانی و زویی (جی.دی سالینجر) و مهمان مامان (هوشنگ مرادی کرمانی) الهام گرفت و ساخت. دیگر کارگردانانی نیز گهگاه به‌سراغ ادبیات رفته و داستان یا رمانی را بهانه و دستمایه ساخت اثر جدید خود قرار داده‌اند. مسعود کیمیایی «خاک» را بر اساس «اوسنه باباسبحان» محمود دولت‌آبادی به تصویر کشید و « داش آکل» را بر اساس داستانی به همین نام نوشته صادق هدایت، امیر نادری به سراغ «تنگسیر» صادق چوبک رفت و فیلمی به همین نام ساخت و ناصر تقوایی اثر متفاوتش «آرامش در حضور دیگران» را بر پایه یکی از داستان‌های مجموعه «واهمه‌های بی‌نام و نشان» غلامحسین ساعدی آفرید. داوود میرباقری هم فیلم «ساحره» را براساس داستان «پشت پرده عروسک» صادق هدایت مقابل دوربین برد، «ناخدا خورشید» تقوایی هم برگرفته از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی بود و «چهل سالگی» علیرضا رئیسیان که برداشتی بود از رمانی به همین نام از ناهید طباطبایی. بهروز افخمی هم دو فیلم سال‌های اخیرش «گاوخونی» و «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را بر اساس رمان‌هایی به همین عناوین نوشته جعفر مدرس صادقی و مرجان شیرمحمدی ساخته است. آخرین فیلم سینمایی اقتباسی هم «پدر آن دیگری» یدالله صمدی که متاثر بود از رمانی به همین نام نوشته پرینوش صنیعی که در جشنواره امسال فیلم فجر به نمایش درآمد.

ساخت تله‌فیلم و سریال‌های برگرفته از فیلمنامه‌‌های اقتباسی در تلویزیون اما حکایت دیگری دارد و به قدرت و قوت سینما نیست. رجوع و کنکاش در تاریخ سریال‌سازی در تلویزیون ایران شاید ما را تنها به دو مجموعه برساند؛ یکی در پیش از انقلاب و دیگری پس از آن؛ «قصه‌های مجید» سریالی به کارگردانی کیومرث پوراحمد با اقتباس از مجموعه داستان هوشنگ مرادی کرمانی به همین نام. دیگر کمتر سراغی می‌توان گرفت از سریال‌ها یا تله‌فیلم‌هایی که اقتباسی از یک اثر ادبی باشند. از معدود تلاش‌های قابل تقدیر و با ارزش تله‌فیلم شاهد احمدلوست با عنوان «بازجویی در کافه» که از رمان جنایی «سایه گیوتین» ژرژ سیمون، نویسنده بلژیکی الهام گرفته شده است.‌ اگر تعداد آثار اقتباسی سینما و تلویزیون را از ابتدای تاسیس این دو رسانه در ایران احصا کنیم، در مجموع به نتیجه قابل اعتنا و درخور توجهی نمی‌رسیم. جالب آن که همان معدود تجربه‌های همزیستی ادبیات و فیلم معمولا بدون حاشیه بوده و عاقبت بخیر شده است و عوارض و تبعاتی نداشته که دیگران را هراسان کند از تکرار آن. حتی خود نویسندگان هم پس از دیدن فیلم، آه و فغان‌شان به آسمان نرفته که به قصه اصلی خدشه‌ای وارد و از مسیر اصلی خود منحرف شده است. پس عجیب است این فقدان همکاری و تعامل! این کم‌کاری از بی‌اعتمادی نویسندگان نشات می‌گیرد یا عدم تمایل فیلمسازان برای رجوع به آفریده‌های ادبی، خاصه داستانی‌اش؟!

رابطه و همکاری اهالی ادبیات و سینما و تلویزیون یک کنش دو سویه و انتفاعی برای هر دو طرف است. در روزگاری که شمارگان کتاب در ایران به رقم تاسف‌آور یکهزار جلد رسیده و سرانه مطالعه به نسبت کشورهای پیشرفته در قعر است چه فرصتی از این بهتر برای یک نویسنده که اثرش، هر چند به صورت تصویری و در قالب یک فیلم یا سریال مخاطبانی چند میلیونی در سینما و چند ده میلیونی در تلویزیون را به خود ببیند و به اشتراک گذاشته شود.

پاره‌ای از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران حاصل فیلمنامه‌هایی است که از ادبیات اقتباس شده. جدی‌ترین و ماندگارترین آثار داریوش مهرجویی همان‌هایی است که از ادبیات به عاریه گرفته شده. در تلویزیون هم قصه‌های مجید همچنان از محبوب‌ترین سریال‌های دو سه دهه اخیر است و قادر به برقراری ارتباط با دو نسل از بینندگان تا به امروز. اگر بخواهیم انصاف دهیم مرادی کرمانی بخشی از شناخت و مقبولیتش را در بین عامه مردم مدیون ساخت سریال قصه‌های مجید است؛ همچنان که کیومرث پوراحمد.

محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها