در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مبانی اقتصاد مقاومتی چیست؟ آیا با گذشت بیش از یک سال از ابلاغ اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب به تحقق این هدف نزدیک شدهایم؟
اقتصاد مقاومتی دارای ابعاد مختلفی است، اما مهمترین مشکلی که اجرای اقتصاد مقاومتی را به تعویق میاندازد، این است که اقتصاد مقاومتی در کشور تعریف نشده است. کسی نمیداند اقتصاد مقاومتی چیست و باید به دنبال چه چیزی برود. هر کسی تعریفی از آن کرده، اما اتفاق نظری روی آن نیست، اما از طرف دیگر اگر حداقلها را در نظر بگیریم و فرض کنید بگوییم اقتصاد مقاومتی به اقتصادی میگوییم که در برابر شوکهایی مانند تحریم بتواند مقاوم باشد و باوجود تحریم باز هم اقتصاد بتواند رشد خود را ادامه دهد، این یک بحث حداقلی است. اگر همین حداقل را هم در نظر بگیریم نیازمند برنامهریزی اقتصاد برای پیدا کردن ویژگیها و پایهریزیهای اساسی است و کار یک سال و دو سال نیست. کاری بلندمدت است. مثلا ما اگر بخواهیم کشورمان در مقابل تحریم مقاوم باشد نیازمند این هستیم که اولا شناسایی شده باشد که چه عواملی روی ایران تاثیر میگذارد که این مستلزم آن است که یک دوره تحریم را در نظر بگیریم و عوامل آن را شناسایی کنیم. این خود زمان بلندمدتی نیاز دارد تا ما ساختارسازی کنیم. همچنین باید بررسی کنیم ببینیم میشود این موضوعات را پیشبینی کرد و بعد اگر این اتفاق قرار است بیفتد راهحل آن شناسایی شود و مورد بررسی قرار گیرد. بهعنوان مثال بگوییم کشور را از واردات مستقل کنیم که این کار زمان طولانی نیاز دارد.
اقتصاد مقاومتی از کجا باید کلید بخورد؟ به نظر شما مثلا از بانکها و سیستم بانکی باید شروع شود؟
اول باید تعریف روشنی از اقتصاد مقاومتی صورت گیرد. الان هر کسی یک برداشتی از اقتصاد مقاومتی برای خودش دارد و من هم یک برداشتی دارم. من میگویم اقتصاد مقاومتی همان چیزی است که در آرمانهای انقلاب بود که میگوید وابستگی به خارج نداشته باشیم و بیگانگان نتوانند روی ما اثر اساسی بگذارند و تصمیمات و دخالتهای آنان بیاثر باشد. این باید با همه بنیانهای اقتصاد سازگار باشد. اولین و مهمترین بنیانی که دارای اهمیت فراوان است بحث روابط اقتصادی خارجی ما است. ما باید روابط اقتصادی خارجی را طوری طراحی کنیم تا کسانی که قصد آسیب زدن دارند نتوانند وارد این روابط شوند. آنجا را به اصطلاح باید مستقل از روابط دشمنان در نظر بگیریم. بهعنوان مثال ما مواد اولیه کالاهای خودمان را از جایی تهیه کنیم که میتواند برای اقتصاد کشور تکیهگاهی مطمئن باشد و اقتصاد را محکم کند، نه مثلا از آمریکا و انگلیس و فرانسه. ما باید به سمتی برویم که البته با آن برداشتی که من گفتم وابسته به کشورهای دیگر نامطمئن نباشیم. در این میان برخی کارشناسان، اقتصاد مقاومتی را بحث درونزا و شوکهای درونی هم میبینند، اما آن یک تعریف دیگر است. مثلا این موضوع عنوان میشود که اگر یک شوک درونی مانند زلزله آمد باید مقاوم باشیم. من نمیگویم این موضوعی که بنده مطرح میکنم درست است، اما تاکید دارم که باید در برابر اتفاقی مانند کاهش قیمت نفت چه بدون دسیسه و چه به دلیل مسائل سیاسی یا اینکه نفت تمام شود، مقاوم باشیم.
خب کمی هم وارد بحث اقتصاد از دیدگاه اسلام شویم. به نظر شما اقتصاد ایران با اقتصاد اسلامی چقدر تفاوت دارد؟
اساس این موضوع به این بازمیگردد که اقتصاد اسلامی را چه چیزی بدانید. اتفاق نظری هم در این مورد در کشور وجود ندارد. خیلی از افراد برداشتی از اقتصاد اسلامی ندارند و نمیدانند چه چیزی است. اینکه اصلا اقتصاد چیست، برخی افراد مشکل دارند. ما نگاهمان به اقتصاد باید مشخص شود. اینکه منظور از اقتصاد علم اقتصاد است؟ نظام اقتصادی است؟ مکتب اقتصادی است؟ هرکدام از اینها یک تعریف و رویکرد جداگانه دارد. اگر منظور ما از اسلامی شدن اقتصاد ایران این است که نظاممان اقتصادی باشد آن یک تعریف و ویژگی دارد، اما اگر میگوییم علمی را که بهعنوان علم اقتصاد استفاده میکنیم باید با مبانی و اصول اسلامی سازگار باشد یک تعریف و بحث جداگانهای مطرح میشود. یا اینکه بیاییم بگوییم ایدئولوژیهای اقتصادی ما اسلامی است یا خیر که در آن صورت نیز وارد یک فضای دیگر میشویم. اگر درباره ایدئولوژیها صحبت کنیم، بله کلیت اقتصاد ما اسلامی است، اما ممکن است در جزئیات آن اختلاف نظر وجود داشته باشد. بیشتر قانون اساسی ما براساس قوانین اسلام تعیین و در قانون دیده شده است، اما باید گفت که آیا همین قدر هم اجرا شده است؟ عوامل یا عناصر ما مردم بوده که همه مسلمان هستند، اما سیستم اجرایی که باید توسط دولت به کار گرفته شود یک جاهایی پیش رفته است و در برخی فضاها نیز نتوانسته پیش برود.
در این مورد مثالی بزنید که در چه مواردی جلو رفته و در کجا متوقف ماندهایم؟
در عدالت، رفع فقر، تبعیض، تامین اجتماعی، بهرهمندی مردم ازمنافع، رشد اقتصادی، رفاه، گسترش معنویت، گسترش رفتارهای منطبق با اهداف و آرمانهای اسلامی. در همه اینها، هم پیش رفته و هم متوقف ماندهایم. اینگونه نیست که ما بگوییم جمهوری اسلامی لزوما این را پیش برده یا نبرده است. مردم ما مسلمان هستند و اگر دولت هم مسلمان نباشد، خودشان این مسیر را میروند. روند پیشرفت اقتصادی به گونهای بوده که اگر درصد نسبی بگیریم شاخصهای فقر از 70،80 سال پیش تاکنون کاهش پیدا کرده است. در برخی مواقع کمتر و بیشتر بوده، اما روند کلی کاهشی بوده و بخصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاخصهای فقر در مواردی بسیار کاهش پیدا کرده است. شاخص رسیدگی به محرومان، توسعه منطقهای و کاهش تبعیض بسیار بهبود پیدا کرده است، اما مطلق آن بحث دیگری است که آیا واقعا این هدف ما بوده؟ به عقیده من هدف ما این نبود. هدف ما این بود که به ایدهآلها برسیم. به آنجاها نرسیدیم و خیلی هم فاصله داریم. اگر خودمان را با ظرفیتها و پتانسیلهایی که در اختیار داریم مقایسه کنیم من نظرم این است که ما نتوانستیم از ظرفیتهایی که در اختیار داریم درست استفاده کنیم تا به این آرمانها برسیم. ما در این 30 سال با ظرفیتی که داشتیم باید بسیار جلوتر از جایگاه فعلی بودیم. هرچند قوانین و مقرراتمان اجازه و راهکار داده، اما در اجرا آنگونه که باید نتوانستیم حرفی، برای گفتن داشته باشیم.
یکی از ملزومات اقتصاد اسلامی بانکداری بدون ربا یا همان بانکداری اسلامی است. چرا بستر و زیر ساخت اجرای واقعی بانکداری اسلامی در کشور فراهم نیست؟
ببینید، همین که ما میگوییم اقتصاد اسلامی یا بانکداری اسلامی الزاما به این معنا نیست که اینها ابداع اسلام است. اسلام برخی چیزها را منع کرده است. بهعنوان مثال گفته ربا نباید در هیچ کاری باشد و مسلما در بانکداری هم نباید شاهد آن باشیم. در قراردادهایمان نباید غش و قمار و تقلب وجود داشته باشد. در کار بانک هم نباید باشد. حالا اگر ما توانستیم یک فعالیت اقتصادی مانند تولید را انجام دهیم و داخل آن ربا نبود اسلامی تلقی میشود. وقتی هم که میگوییم بانکداری اسلامی به این معنا نیست که اسلام یک ابداع جدید داشته و بانکداری اسلامی را تعریف کرده است. مقررات و قوانینی در دنیا وجود داشته و اکنون هم برخی قوانین ابداع میشود و این قوانین با قوانین اسلام ارزیابی و اعلام میشود که قانون ابداع شده اسلامی است یا خیر. حال این مقررات را هم یک جامعه اسلامی میتواند به کار گیرد و هم یک کشور غیراسلامی. این نیست که مخصوص اسلام باشد.
بگذارید مثال دیگری بزنم. مثلا میگویند شرکت سهامی. شرکت سهامی در غرب تعریف شد و در هیچ جای اسلام سخنی از آن به میان نیامده است، اما متخصصان و کارشناسان آن را بررسی و اعلام کردند که قوانین آن با قوانین اسلام مغایرت ندارد و میتواند مورد پذیرش در قالب اسلام باشد.
پس چرا این قدر اجرای چنین قوانینی با مقاومت روبهرو میشود؟
چون سخت و دشوار است. به دلیل اینکه نیازمند یکسری زیر ساخت است که مدیران ما اساسا آنها را ندارند. به نظر من مشکل اساسی ما در نظام بانکی واجرای بانکداری اسلامی، مدیران ما هستند. این افراد درگیر هزار و یک مساله بوده و حتی برخی از آنها تخصص ندارند و اولویتهای آنها چیز دیگری است. یکی از اولویتهایشان این است که کار را ساده انجام دهند و ریسک را پایین بیاورند. یک اولویت دیگرشان هم این است که سود را بالا ببرند. از سوی دیگر چون ایجاد اصلاح در نظام بانکی برای اسلامی شدن نیازمند هزینه کردن و ایجاد زیرساختهاست، آنها حاضر به پرداخت این هزینهها نیستند. برخی مدیران نیز اصولا توانایی این کار را ندارند، اما برای برخی دیگر اصولا بانکداری اسلامی اولویت نداشته و مهم نیست. بحث این است که این افراد علاقه دارند مدیر باشند و نمیخواهند اکنون از علاقهشان صرفنظر کنند. نهتنها این افراد بلکه همه افراد خودشان را به خدا اولویت میدهند و اگر گامی برمیدارند اول برای خودشان است. منافع برخی مدیران ما نیز ایجاب میکند دردسر و دغدغه برای خود ایجاد نکنند. شما نگاه کنید در کشورهایی که زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی و اداریشان محکم است هر قانون جدیدی را میتوان اجرا کرد. انگلستان هم از بانکداری اسلامی با عنوان بدون ربا استفاده میکند، اما نظام حکومتیاش اسلامی نیست، اما آن چیزی که در بانکهایش عمل میکند، قراردادهایی است که در بانکهایی که نمیخواستند ربوی باشد به صورت مشارکت در سود و زیان طراحی و اجرا شده است. البته ریسک این کار بیشتر بوده، اما سود آن نیز بسیار برجستهتر از سودهای بانکداری ربوی است. لذا دولت باید برنامههای خود را برای فاصله گرفتن از اقتصاد ربوی با مدیران جدیدی اجرا کند که اولویتشان اصلاح نظام بانکی برای خدمت به خدا و خلق خدا باشد، نه منافع خود یا میزشان.
به نظر شما آیا این امکان وجود دارد که دولت از درآمد نفتی خود فاصله بگیرد؟
شکل و تئوری ماجرا بسیار ساده است. دولت هر سال نقش نفت در بودجه را کمرنگ میکند و این اتفاق بسیار خوبی است، اما نکته قابل توجه اینجاست که دولت باید به جای این کم شدن درآمد نفت، از فعالان اقتصادی که فعالیت اقتصادی دارند مالیات دریافت کند. اما دریافت این مالیات از همه به سادگی امکانپذیر نیست. اکنون شاهد افتتاح بیمارستانهای بزرگ صد تختخوابی هستیم که ظرفیت 20 تختخواب هم برای آن کافی است. به نظر من دولت باید همان بیمارستان و پروژههای اینچنینی را حتی به صورت رایگان به بخش خصوصی واگذار کند. حتی واگذاری آن به صورت آماده نیز مقرون به صرفه خواهد بود. به این دلیل که آن مکانها هزینه نگهداری و هزینههای جانبی دارد و دولت میتواند با واگذاری مکان، قیمت خدمات آنجا را با سود معقولی برای بخش خصوصی تعریف کرده و علاوه بر دریافت مالیات، اشتغال ایجاد کرده وحجم خود را نیز کوچک کند.
اگر دولت یارانه افراد ثروتمند را حذف کند، میتواند بخشی از درآمد خود را افزایش دهد؟ شما با این اقدام موافق هستید؟ دلیل تعلل دولت در این زمینه چیست؟
مردم نگاهشان اینگونه است که چه کسی به ما چه چیزی میدهد و چه کسی چیزی را از ما میگیرد. اگر واقعا نباید این اتفاق ـ پرداخت یارانه نقدی به همه ـ میافتاد، دولت دهم نباید آن را پرداخت میکرد، اما الان اگر دولت یازدهم بخواهد یارانه افراد را قطع کند، با این کار مردم به دولت فعلی بدبین میشوند و به دولت قبلی خوشبین. سیاسیون هیچ وقت چنین کاری را انجام نمیدهند. این رویکرد نیز از نظر منطقی غلط است که دولت فعلی بخواهد یارانه برخی افراد را حذف کند. البته منظور من منطق سیاسی است. من از روز اول مخالف سیستم این نوع پرداخت یارانه بودم. پرداخت نقدی، توسعه مصرفگرایی است و با آرمانهای اصلی انقلاب فاصله دارد. متاسفانه برخی افراد با اجرای چنین قوانینی مصرفگرایی را در جامعه ترویج کردند و همان فرهنگ غلط طلبکار بودن به وجود میآید که رویکرد آن این است که تولید نکن و برو پول را دریافت و احتیاجات خودت را برطرف کن. همین است که بازار سرمایه، بانکها و تولید دارای مشکلات فراوان هستند، اما وقتی صحبت از مصرف میشود همه به دنبال آن هستند و واردات همیشه پابرجا و برقرار است.
محمدحسین علیاکبری / گروه اقتصاد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم