درباره نامه‌هایی که با تاخیر می‌رسیدند اما خواندنشان طعم دلنشینی داشت

گم‌شده زیر غبار فراموشی

چندسالی است که صندوق‌های پست ساکت‌تر از همیشه هستند و کسی سراغشان را نمی‌گیرد. نه مردم چیزی داخلش می‌اندازند و نه آقای پستچی چیزی بر می‌دارد. این صندوق‌های زرد رنگ روزگاری برای خودشان بروبیایی داشتند. سرشان حسابی شلوغ بود و محرم اسرار خیلی‌ها بودند.
کد خبر: ۷۲۱۲۳۵

آن موقع‌ها که هنوز خبری از پست الکترونیک و پیامک و وایبر و لاین نبود مردم قلم به دست می‌گرفتند و حرف‌های دلشان را روی کاغذ می‌آوردند و آن را برای دوستان سفر کرده می‌فرستادند. سربازهای اعزامی به گوشه و کنار کشور با این نامه‌ها خانواده را از وضعشان باخبر می‌کردند. دانشجویان مهاجرت کرده به خارج کشور یا شهرستان‌های داخل هم جزو مشتریان دائم ماجرای نامه‌نگاری بودند. نامه‌های کاغذی با تاخیر می‌رسیدند ولی در عوض روح داشتند و حس و حال نویسنده را نشان می‌دادند. رفتن به دم در، گرفتن نامه از پستچی، باز کردن پاکت نامه و دیدن دستخط یک عزیز، طعم دلنشینی داشت که این روزها دیگر تکرار نمی‌شود.

گاهی اوقات نامه‌های دو نفره این‌قدر صادقانه و هنرمندانه نوشته می‌شدند که متن‌شان تبدیل به یک کتاب ارزشمند می‌شد. شاعران، اندیشمندان و هنرمندان حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند که نه تنها برای مخاطب خاص بلکه برای قشر گسترده‌ای از مردم جذاب و خواندنی بود. از جمله این نامه‌ها می‌توان به آخرین نامه شریعتی به پدرش، نامه ملک‌الشعرای بهار به همسرش، نامه‌های نادر ابراهیمی به همسرش، نامه احمد شاملو به همسرش آیدا و نامه‌ نیما یوشیج به همسرش عالیه اشاره کرد.

جملاتی برای تمام فصول

نامه‌های قدیمی قالب خاص خودشان را داشتند. فرستنده با سلام و احوالپرسی شروع می‌کرد و سپس توضیح می‌داد من در چه حال و روزی به سر می‌برم. چند خط آخر تاکید می‌کرد که به فلانی و فلانی حتما سلام برسانید و.... در لابه‌لای این خطوط نویسندگان نامه از جمله‌هایی کلیشه‌ای استفاده می‌کردند که بازخوانی‌اش خالی از لطف نیست. این جمله‌ها این‌قدر استفاده شدند که آوردنشان به یک عادت برای نامه‌نگاری بدل شد. در ابتدای نامه مردم به سراغ جملات شاعرانه برای عرض سلام می‌رفتند. مثلا: «سلامی به گرمای آفتاب و به روشنی مهتاب» یا «سلامی چو بوی خوش آشنایی» پس از سلام و احوالپرسی وقتی نویسنده می‌خواست از وضع خودش گزارش بدهد، می‌نوشت: «اگر جویای احوالات اینجانب باشید، بحمدالله سلامتی برقرار است و به دعاگویی وجود شریف شما مشغول می‌باشم».

در روستاها آنهایی که سواد خواندن و نوشتن نداشتند به تحصیلکرده‌های روستا مراجعه می‌کردند و زحمت نوشتن و خواندن نامه را به آنها می‌دادند. به همین خاطر معمولا در نامه‌های روستاییان فرستنده نامه حتما از آن فرد مورد نظر تشکر می‌کرد. جمله «ملالی نیست جز دوری شما» در نامه‌ها زیاد کاربرد داشت.

مدتی است چشم‌انتظارم و نامه‌ای از سوی شما دریافت نکرده‌ام

چندی است که دلدار پیامی نفرستاد‌/‌ ننوشت کلامی و پیامی نفرستاد

پس از عرض سلام، سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم

هرکه باشد ز حال ما پرسان‌/‌ یک به یک را سلام ما برسان

باقی بقایت؛ جانم فدایت

زیاده عرضی نیست

ای نامه که می‌روی به سویش‌/‌ از جانب من ببوس رویش

نامه‌نگاری در سال‌های آتش و خون

پدران و مادرانی که فرزاندانشان را به جبهه‌های جنگ تحمیلی فرستاده بودند برای دریافت یک نامه لحظه‌شماری می‌کردند. نامه را که از پستچی می‌گرفتند اول می‌بوسیدندش، بعد روی قلبشان می‌گذاشتند و در آخر هم به نوشته‌هایش خیره می‌شدند. پستچی‌های آن زمان گاه نامه‌های رسیده را به مسجد محل یا مدرسه می‌بردند و همان جا توزیع می‌کردند. خانواده‌ها برای دریافت نامه جگرگوشه‌هایشان این‌قدر عطش داشتند که نمی‌توانستند چند روز بیشتر صبر کنند که پستچی نامه را به در خانه‌شان برساند. روی پاکت این نامه‌ها طرح‌ها و شعارهایی با مضمون دفاع مقدس نقش بسته بود. جملاتی که گاه مرهمی بر زخم‌های خانواده‌ها می‌شد و گاه اشتیاق مردم را برای تحمل سختی‌ها بیشتر می‌کرد. معروف‌ترین طرح روی پاکت نامه‌ها تصویری بود که رزمندگان اسلام را در حال حرکت به سمت کربلا نشان می‌داد و در دوردست نمایی از مسجدالاقصی دیده می‌شد. «تا چه فرمان رسد از پیر خمین» جمله ثابت بسیاری از پاکت‌های نامه بود. گاهی وقت‌ها هم مخاطب جمله روی پاکت آقای پستچی بود که نامه را از جبهه به در خانه‌ها می‌رساند. مثلا این حدیث از پیامبر گرامی اسلام: «هر که نامه رزمنده‌ای را به خانواده‌اش برساند همچنان باشد که بنده‌ای را آزاد کرده است و در ثواب نبرد شریک خواهد بود.»

نامه‌های جبهه نیازی به تمبر نداشتند. هزینه کاغذ، پاکت و تمبر قبلا توسط مردم خیر پرداخت شده بود. آدرس فرستنده این نامه‌ها در قالب چند عدد نوشته می‌شد. کدی که در پشت نامه بود مشخص می‌کرد رزمنده نامه را از کدام پادگان و یگان ارسال کرده است. گیرندگان نامه پس از آن‌که حرف‌های رزمندگان را می‌خواندند آرام می‌‍‌شدند. مهم‌ترین بخش نامه این بود که رزمندگان از سلامت‌‌شان خبر می‌دادند و این که همه کارها بخوبی پیش می‌رود. خانواده رزمنده با شنیدن این خبر نفس راحتی می‌کشید. اما یک مساله دست و دلشان را می‌لرزاند. از زمانی که نامه نوشته می‌شد تا زمانی که به دست گیرنده می‌رسید تقریبا ده روز طول می‌کشید. آنها نمی‌دانستند در این ده روز چه اتفاقاتی برای پسر دلاورشان افتاده است.

احسان رحیم‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها