در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سینما تئاتر 62 ـ 60 در واقع معجونی از صحبتهای مجری، همراه مصاحبه با برخی هنرمندان و نیز معدودی مسئولان و انقلابیونی که میکوشیدند محیطهای هنری و محتوای هنرها و البته هنرمندان را با شرایط و ضوابط جدید به نوعی هماهنگی برسانند، بود؛ البته در کنار قطعههای نمایشی (که تولیدی و اختصاصی خود برنامه بودند) و تکههایی جذاب از نمایشهای صحنهای آن سالها که در تئاترشهر و دیگر سالنهای نمایش روی صحنه میرفتند. از همه اینها مهمتر، پخش صحنههای هر چند کوتاه از فیلمهای قدیمی و جدید بود که در برهوت کمفیلمیِ آن سالها شاید اصلیترین انگیزه برای کشاندن و نشاندن دو سه نسل پای تلویزیون بهشمار میآمد. آنوقتها چنین برنامههای تلویزیونی که بخشهایی از آنها را پخش «تکههایی از فیلمهای سینمایی» تشکیل میداد، در یک عنوان و نامگذاری کلی تیکهفیلم (یا همان تکهفیلم) مینامیدیم، یا مثلا ساعتها قبل از شروع برنامه با ذوق و شوق میگفتیم: «امشب تلویزیون، تیکهفیلم داره!» [باور کنید راست میگویم، باید در آن برهوت بیفیلمی قرار گرفته باشید تا چنین وضعی را درست و حسابی درک کنید؛ البته به گمان نگارنده، همان بخشی که زندهیاد منوچهر نوذری در برنامه «مسابقه هفته»، پرسشهای سینمایی مینامیدش نیز تا حدی توضیحدهنده وضع نسل ماست؛ زیرا عدهای «مسابقه هفته» را نیز ـ صرفنظر از سایر جذابیتهایش ـ به دلیل پخش همان دو سه سکانس از فیلمهای آن زمان نایاب و کمیاب کلاسیک تاریخ سینما میدیدند و حتی از دوبله همان یکی دو دقیقه لذت میبردند و سیراب میشدند. واقعا که چه روزگاری بود؛ روزگار تکهفیلمها!]
معمولا تیتراژ برنامه سینما تئاتر 62 ـ 60 با اعلام دیالوگ مشهور آن سالها «اصغرآقا دولارنتیس تقدیم میکنه!» توسط یکی از بازیگران بخشهای نمایشی سینما تئاتر 60-62 شروع میشد. لقب اصغرآقا در این برنامه، در واقع استفادهای طنزآمیز بود از نام دینو دولارنتیس، تهیهکننده مشهور و معتبر ایتالیایی تعدادی از آثار برجسته و کلاسیک تاریخ سینما. البته چون کاراکتر اصغرآقا بخشهای نمایشی سینما تئاتر 62 ـ 60 ، تهیهکنندهای زمان شاهی و متعلق به جریان فیلمفارسیساز(تجاری) در سینمای قدیم ایران بود، تاکید نویسنده برنامه تا حدی هم متوجه وجود بخشی از نام آن تهیهکننده مشهور و بینالمللی بود (وجود بخشی دوسیلابی با آهنگ همان واحد پول مشهور یعنی دلار در دولارنتیس که شامه تجاری و خصوصیت پولدوستی و تجاریسازی اصغرآقا را گوشزد میکرد). نگارنده از میان بازیگران قطعههای نمایشی سینما تئاتر 62 ـ 60، فقط داریوش مؤدبیان را به یاد میآورد (بازیگر خاطرهسازی که معلوم نیست چرا در این سالها تا این حد کمکار شده.)
او نقش مقابل اصغرآقا را بازی میکرد که هرگاه این تهیهکننده طماع و سودجو عصبانی میشد با التماس و درخواست میگفت: «اصغرجان! یقه را رها کن!» و تا مدتها این دیالوگ مشهور، علامت و کدی بود تا بینندگان تلویزیون، نقش و بازی مؤدبیان را به همدیگر یادآوری کنند. یکی دیگر از قسمتهای بامزه بازی مؤدبیان در این برنامه، جایی بود که سروصدای اعتراضهای عمومی و انقلابی در سال 1357 بلند شده بود و هر بار در یکی از قطعههای نمایشی، درست در میانه بحثهای کاراکتری که او بازی میکرد با اصغرآقا، میشد صدای شلیک گلوله و شعارهای مردمی را شنید. اما اصغرآقا که ظاهرا فقط به تامین منافع جورواجورش از راه کار در سینما میاندیشید، با نفهمی و حتی شاید نوعی تکذیب، از کنار این سروصداهای واضح میگذشت. او حتی صدای شلیک گلولههای مأموران ضدشورش را در مقابله با مردم، با خالی شدن بار تیرآهن اشتباه میگرفت! جایی هم مؤدبیان پس از تکرار چندباره صدای شلیک گلوله با طعنه به او میگفت: «انگار باز هم یک کامیون بار تیرآهنش رو خالی کرد و رفت!».
***
دینو دولارنتیس (Dino De Laurentiis)، تهیهکنندهای بود که کارش را با سرمایهگذاری در زمینه فیلمهای نئورئالیست زادگاهش شروع کرد، از جمله با فدریکو فلینی، در فیلمهایی بهیادماندنی چون «لاسترادا» و «شبهای کابیریا».
دولارنتیس بعدها به آمریکا مهاجرت کرد و تهیهکننده دهها فیلم پرفروش شد، از «باراباس» گرفته تا «کینگکنگ». در کارنامهاش هم فیلمهای حادثهای دیده میشود ـ مثل «آرزوی مرگ» ـ هم فیلمهای ضدقهرمان و سیاسی مثل «سرپیکو» و «سه روز کندور»، و هم فیلمهای روشنفکری مثل «تخم افعی» اینگمار برگمان. او مدتی نیز همسر سیلوانا مانگانو، بازیگر مشهور فیلم باراباس ساخته ریچارد فلیشر بود و سرانجام در دهم نوامبر ۲۰۱۰ در نود و یک سالگی در شهر بورلی هیلز ایالت کالیفرنیا درگذشت.
جاده، سه روز کندور، سرپیکو و ارتش تاریکی از دیگر آثار تهیه شده از سوی او بود، فیلمهایی که بسیاری از آنها در تلویزیون سالهای بعد از انقلاب نیز پخش شد؛ از جمله «جاده» ساخته بسیار مشهور و جاودانه فدریکو فلینی با بازی آنتونی کویین و جولیتا ماسینا. البته با وجود چنین کارنامهای برای دولارنتیس، نگارنده هنوز هم توجیه چندانی برای انتخاب آن لقب برای اصغرآقا پیدا نکرده است؛ شاید مگر به همان دلیل وجود «دلار» در نام خانوادگی این تهیهکننده معتبر و مشهور!
***
مجری برنامه سینما تئاتر 62 ـ 60، ناصر طهماسب بود که نخستین بار چهرهاش را در همین برنامه دیدیم. طهماسب با اجرای همین یک برنامه، نشان داد فقط یک دوبلور پرقدرت و کارکشته نیست و در اجرای تلویزیونی نیز دستی توانا دارد. یادش بخیر! آن وقتها دیدن چهره دوبلورهایی که صدای آنها را دوست میداشتیم، برای ما خیلی جذاب و گاه غافلگیرکننده بود. زیرا از مدتها قبل همیشه پیش خودمان کنجکاو بودیم و فکر میکردیم فلان دوبلور چه شکلی است، یا مثلا احساس و تکنیک او را در گفتن دیالوگها بر چهره بازیگران نامدار داخلی و خارجی، چنان قوی و قدرتمند مییافتیم که میپنداشتیم این دوبلور، حتما خودش هم بازیگر توانایی است و به هر حال دوست داشتیم با چهره این گروه از هنرمندان سایهنشین نیز آشنا شویم.
همچنان که بسیاری از آنها تا ابد در سایه نماندند و به هر حال بازیگری را نیز آزمودند و نشان دادند در عرصه بازیگری نیز هنرمندان قابلی هستند؛ عزیزانی همچون زندهیادان عزتالله مقبلی و نیکو خردمند یا مثلا بانوی هنرمندی مانند ژاله علو که عمرش دراز باد! در ادامه این سلسله مطالب هر بار به بهانهای به هنر و کارنامه و جایگاه آنها خواهیم پرداخت.
باری، یک علت کنجکاوی ما درباره دوبلورها این بود که مثل حالا امکان نداشت تا در چشم بههمزدنی با فشردن یک دکمه و کلیک کردنی ناقابل، بشود جیک و پوک هر آدم معمولی را همراه عکس و تفصیلاتش در اینترنت پیدا کرد. جذابیتش هم به این دلیل بود که مثلا مدتها صدایی را روی چهره یک بازیگر شنیده بودیم و هنگام مواجهه با چهره دوبلور همان بازیگر، میدیدیم که این دو بسیار از هم متفاوتاند. البته همیشه هم این تفاوتها آنقدر زیاد نبود...
این را هم بگویم که اولین بار چهره و صدای فرخ نعمتی را در برنامه «جنگ هنر هفته» دیدیم و شنیدیم. البته تا پیش از آن، نعمتی آدم مشهوری نبود و چهره و صدای این بازیگر و مجری فقط برای عدهای از کسانی که تئاترهایش را دیده بودند، آشنا بود. این برنامه حکم معرفی و شروع کار او در مقابل تماشاگران میلیونی محسوب میشد.
جنگ هنر هفته بعد از مدتی وقفه که در تولید و پخش سینما تئاتر 62 ـ 60 پیش آمد، جایگزین آن شد و شروع این یکی مصادف شد با شکلگیری سینمای جدید ایران در دهه 60؛ همان سینمایی که بعدها برترین جوایز سینمایی (جشنوارههای دنیا را درو کرد و نیز تا کسب جایزه اسکار از این آکادمی پیش رفت. جنگ هنر هفته همچنان که از نامش پیداست فقط به سینما نمیپرداخت (تا آنجا که یادم هست حتی هنرهای تجسمی نیز جایی در این برنامه داشتند که به هر حال برای نسل ما و بینندگان جدیتر تلویزیون، غنیمتی محسوب میشد.)
***
راستش تلویزیون آن سالها دارای ویژگیهایی بود که اگر برخی از آنها را حتی در قالب خاطره نیز تعریف کنیم، شاید در باور و حتی مخیله نسلهای جدیدتر هم نگنجد. از جمله همان استقبال زیاد مردم از پخش تکههایی از فیلمهای سینمایی که نمیشد به تمامی نسخه کامل آنها را پخش کرد (شاید به دلایلی همچون ممیزی یا حق پخش و کپیرایت). اما ویژگی غیرقابل باور دیگر تلویزیون آن دوران، نمایش چندین و چند باره موسیقی و اسلاید بود که به شکل ترجیعبندی با هدف پرکردن فواصل میان دو برنامه از نظر میگذشت (آنوقتها تکیهکلامی میان مجریان پخش مصطلح بود که میگفتند: «در ادامه، فلان برنامه از سمع و نظر شما بینندگان عزیز میگذرد...») باز هم با نمایش طبیعت و گل و گیاه و رودخانهها که امروز جای خود را به آگهیهای بازرگانی داده است و اصلا در خیلی شبکهها مجری پخش دیگر حضور ندارد و انگار به تاریخ پیوسته است. اما همین مجریان تا یک دهه پیش، وظایف بلندبالایی را برعهده داشتند، از جمله قربان صدقه رفتن بینندگان و خسته نباشید گفتن به همکاران سختکوش خودشان و اطلاعرسانی درباره اینکه ـ مثلا ـ برنامهای که پخش خواهد شد، با همت و تلاش طاقتفرسای کارکنان رسانه آماده شده و بیتردید بعدش هم در بهترین حالت ممکن، همان تکهفیلمها به نمایش درمیآمد. خلاصه، روزی داشتیم و روزگاری... ضمن اینکه آن مجریان محترم نیز انتقال انواع و اقسام پیامهای اخلاقی و خواندن اشعار عارفانه یا حتی بیانیههای موسمی و سیاسی را هم برعهده داشتند. ویژگیهایی که برخی از آنها را هنوز هم میتوان در برخی شبکههای رسمیتر، «از سمع و نظر گذراند»... (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی تفصیلی «جامجم» با دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مطرح شد
گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با رضا مسعودی، بازیگر نقش شهید علی هاشمی