
داستان در مورد زنی به نام ریحانه با بازی لاله اسکندری است که همسرش به علت بیماری از دنیا رفته و او همراه با پسرش به تنهایی زندگی میکند. از آنجا که بیماری مرد بسیار پرهزینه بوده، پس از فوت او، ریحانه مجبور میشود برای تأمین زندگی خود و فرزندش از تمام قوایش استفاده کند، به هر استعدادی که دارد یا کاری که بلد است متوسل میشود تا بتواند زندگیشان را اداره کند.
اما مشکلی که برای چشمهای پسر ریحانه پیش میآید، بار دیگر تعادل زندگی او را به هم میزند. ریحانه مجبور میشود به هر کسی رو بیندازد تا بتواند از پس هزینۀ عمل جراحی چشمان پسرش بر آید. اما دستاندازهای دیگری همزمان با این مشکل، در مسیر زندگی ریحانه قرار میگیرد که زندگی و آرامش او را تهدید میکند.
مهمترین مشکلی که ریحانه دچار آن میشود، درگیری با صاحبخانهاش، ناصر با بازی علی سلیمانی است که به خاطر این که مقروض است، ریحانه را تحت فشار قرار میدهد تا یا به پول ودیعه خانه مبلغی اضافه کند یا از آنجا برود. مشکلاتی که ریحانه با آن دست و پنجه نرم میکند و مسائلی که با آنها روبهرو میشود، داستان را پیش میبرد.
آنچه در اولین تکیه گاه در درجۀ اول اهمیت قرار گرفته است، محوریت خانمها در زندگی است. ریحانه بهعنوان نفر اصلی، مورد تمجید قرار گرفته که مجبور است بار زندگی را تنهایی بردوش بکشد. شخصیتهای فرعی مثل دوست ریحانه، مرضیه (مریم کاویانی) و همسر ناصر، لیلا (فریبا نادری) هم زنهایی مقتدر هستند که با وجود دست تنگیها و موانعی که بر سر راهشان وجود دارد، سعی میکنند تا جایی که از دستشان برمیآید بهعنوان یک یاریرسان و حتی گاهی نجاتدهنده ظاهر شوند.
زنهای این فیلم از انفعالی که معمولا میان زنهای سنتی فیلمها رایج است فاصله دارند و مهرههایی تأثیرگذار و تصمیمگیرندههایی مطمئن هستند. احترام به مقام زن، خصوصا در جایگاه مادر، در این فیلم اهمیت ویژهای دارد.
اما شخصیتهای مرد داستان، معمولا یا کاملا خوب هستند یا کاملا بد. براحتی میتوان آنها را در دستهبندی مثبت و منفی قرار داد، دور بعضیها را خط کشید و به بعضیها امیدوار بود و اعتماد کرد.
مثلا خادم مسجد، جوانی خیر که از رفاه مالی برخوردار است و به دیگران کمک میکند و صاحب آشپزخانهای که ریحانه در آن کار میکند، آدمهای خوبی هستند. اما صاحب مغازهای که ریحانه برایش خیاطی میکند (آقای منوچهری، با بازی هاشم روحانی)، ناصر و طلبکارش (مراد با بازی کیانوش گرامی) آدم بدهای قصه هستند. درست است که برای اشتباهات ناصر و مراد دلایلی ذکر میشود، اما آن دلایل هم باعث نمیشود شخصیت این دو نفر به سمت خاکستری متمایل شود.
این مرزبندیها تا آنجا مشخص و تفکیک شده است که مثلا اولین صحنهای که از حضور آقای منوچهری میبینیم، کاملا تکلیف او را مشخص میکند و در مورد قصد احتمالی شنیع او شبههای باقی نمیگذارد. همینطور مراد، از آن نقشهایی است که وقتی بازی آن به کیانوش گرامی سپرده میشود، مشخص است چه جور شخصیتی باید از کار در بیاید.
جالب اینجاست با این که مراد شخصیتی کلیشهای است که در تاریخ بازیگری کیانوش گرامی بارها تکرار شده، اما او در این نقش خوش میدرخشد. حتی میتوان گفت یکی از گرمترین و تأثیرگذارترین بازیهای این فیلم متعلق به گرامی است. او با تکیه بر تجربهای که طی سالها بازی در چنین نقشهایی کسب کرده، به ابتکارهایی دست پیدا کرده که در این فیلم باعث بهوجود آمدن شناخت و صمیمیت برای مخاطب میشود. به نظر میآید بیش از این که این نقش با ظرایف و جزئیات برای یک بازیگر طراحی شده باشد، به دست گرامی سپرده شده تا هر طور که بلد است به آن جان بدهد! او هم در این کار موفق ظاهر شده است.
یکی از ویژگیهای فیلم این است که نیمۀ دوم آن، پرماجراتر است و با ریتمی تندتر از ابتدایش پیش میرود. معمولا نقطه ضعف بسیاری از فیلمها این است که در طرح داستان و شکل دادن نقطه اوج آن موفق عمل میکنند اما هر چه به پایان نزدیک میشوند، کشدار و تنبل پیش میروند تا وقتی که به نقطه پایان برسند. اولین تکیه گاه در نیمه ابتدایی کند پیش میرود و کمی بیش از اندازه به توصیف شخصیتها و موقعیتها میپردازد؛ اما از نیمههای فیلم روند داستان کمکم سرعت میگیرد و چند اتفاق پشتسر هم روی میدهد.
مثلا وامی که ریحانه بهدنبال آن بود جور میشود، ناصر باخبر میشود و پول را میدزدد، بین ریحانه و ناصر یک درگیری فیزیکی اتفاق میافتد، ریحانه از خانه فرار میکند و به مسجد پناه میبرد، بعد خودش را معرفی میکند، دستگیر میشود، بازداشت میشود، بعد لیلا به بیگناهی ریحانه پی میبرد، میبینیم که ناصر در کماست، مراد دستگیر میشود، معلوم میشود مراد بعد از ریحانه با ناصر درگیر شده و دلیل به کما رفتن ناصر این درگیری بوده، ریحانه آزاد میشود و در پایان چشمهای فرزندش را به خوبی و خوشی جراحی میکنند. گنجاندن این همه اتفاق مهم، آن هم حدودا در نیم ساعت آخر فیلم، باعث شده ماجراها با کمی عجله مخلوط شوند. میتوان گفت حال و هوای دستپاچه و شتاب زدۀ بعضی از دقایق فیلم، به آن ریتمی تند، مسیری غیرقابل پیشبینی و روندی غیرمنتظره داده است که در سرگرم کردن مخاطب موفق عمل میکند.
شروینه شجریکهن/ جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
دکتر محمد اسحاقی، استاد دانشگاه تهران:
محمدرضا مهدوی در گفتوگو با «جامجم»: