در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
هدف رهبری از ابلاغ برنامه اقتصادی مقاومتی چه بود؟
کشور ما با منابع گستردهای که چه به لحاظ نیروی انسانی تحصیلکرده، قوی، باهوش و انگیزه دار، چه از نظر دین مترقی و منابع غنی فرهنگی و طبیعی دارد از استعداد فراوانی برای ساماندهی وضع مردم برخوردار است و این استعداد خیلی بیش از آن چیزی است که این روزها ملاحظه میشود. اما در طول این سالها به رغم تنوع بیشتری که اقتصاد ملی کشور به آن دست یافت، به دلایلی تاریخی مانند اتکای به نفت، دولتها همچنان در بودجه خود به نفت نیازمندند و اقتصاد ملی نیز تقویت نشده است، نتیجه این امر آن شده که شوکهای بیرونی باعث ضربهپذیری اقتصاد کشورمان میشود.
در این میان اقتصاد مقاومتی چه نقشی پیدا میکند؟
اقتصاد مقاومتی به آن معناست که اقتصاد به شکلی باشد که بتواند این شوکها را در خود هضم کند و در اثر آنها نشکند. مقام معظم رهبری با ابلاغ برنامه اقتصاد مقاومتی حرفی مقطعی نزدهاند. به عقیده ایشان اقتصادی که از چنان ظرفیتی برخوردار است که بتواند خود را بازسازی و در برابر ضربات خارجی ایستادگی کند، میتواند این برنامه اقتصادی را نیز اجرا کند. این برنامه برای یکی، دو روز تدوین نشده است. در حال حاضر اقتصاد سرمایهداری بر جهان تسلط دارد و شوکهای اقتصادی نیز موجود است؛ بنابراین تا وقتی که ما بر سر اعتقاداتمان بایستیم، دشمنی غرب نیز با ما وجود دارد.
علت تاکید مقام معظم رهبری به فوریت اجرای این برنامه چیست؟
وجود تحریمها، برای ما این حسن را داشت که بیماری اقتصادی کشور ـ وابستگی به درآمد نفت ـ را به شکل بارزی بشناسیم. این موضوع زمینهای فراهم کرد که همه متوجه ضعف اقتصاد کشور شوند و بستر فکری مناسبی برای مقاومت در برابر این تحریمها و ضعفهای اقتصادی فراهم شود. شما اگر در تنظیم بودجه 93 دقت کنید خیلی وضع نسبت به سال گذشته متفاوت است و تلاش شده تا بودجه صحیحی پایهریزی شود.
چرا در گذشته این بیماری اقتصادی به شکل فعلی مشخص نبود؟
دلیل این امر این است که در گذشته بالا بودن قیمت نفت باعث میشد که نقاط ضعف و عیبهای اقتصاد کشور پنهان و پوشیده بماند؛ اما حالا که ما دسترسی به منابع نفتی خود نداریم، این نقاط ضعف آشکار و مشخص شده است. مقام معظم رهبری از این بستر به وجودآمده بخوبی استفاده کردند و راهکاری لازم برای حل آن را ارائه دادند.
برخی بر این عقیده هستند که استفاده از مفاهیمی چون مقاومت و اقتصاد مقاومتی به آن معناست که کشورمان در یک جنگ اقتصادی با غرب قرار دارد.آیا شما این تعبیرها را میپذیرید؟
به نظر من در مرحله فعلی حتما شرایط به همین گونه است. مگر جنگ غیر از این است که دشمن منابع کشور را نابود و از دسترسی شما به آنها جلوگیری میکند؟ بنابراین تعجبی ندارد که بگویم کشور در شرایط جنگی قرار دارد. وقتی غرب برخلاف مبانی نظام سرمایهداری که از گردش آزاد عوامل تولید دفاع میکند، به ما اجازه نمیدهد که از پول و درآمدهای خود استفاده کنیم، این نوعی جنگ اقتصادی به شمار میرود. نظام سرمایهداری مبتنی بر این است که تحرک عوامل تولید باید درصدر باشد، اما غرب اجازه نمیدهد تا کشورمان آزادانه در این زمینه فعالیت کند. آنها میدانند که اگر محصولات کشورمان به بازار وارد شود، بازار را تحت تاثیر قرار میدهد و قیمت کالاها را بالا میبرد برای همین اجازه ورود محصولات کشورمان را به بازار نمیدهند. این اتفاق منحصر به کشور ما نیست در بسیاری از اوقات آمریکا اجازه نمیدهد که حتی چین محصولاتش را به این کشور وارد کند.
در حال حاضر آمریکا نمیگذارد که پول حاصل از فروش محصولاتمان به کشور منتقل شود. تمام این اقدامات آمریکا حتی با مبانی نظام سرمایهداری نیز در تضاد است و این کشور تلاش میکند تمام اقدامات ممکن را علیه ایران به عمل آورد. حتی در برخی موارد که جنگ ظاهری هم ندارد علیه ایران مقاومت میکند و مانع ورود تکنولوژیها به کشورمی شود. در نهایت جنگ اقتصادی چیزی غیر از این نمیتواند باشد، در ظاهر خون و خونریزی وجود ندارد، ولی فقر باعث ویرانی کشور میشود.
آیا شما این ابلاغیه را نشانه نگرانی نسبت به این جنگ میدانید؟
نگرانی نه. شما اگر فرض کنید که هیچ مخاصمهای هم با آمریکا نداشته باشید، خود جهانیسازی با عوامل و قواعدی که آمریکا از این طریق و نهادهای بینالمللی چون صندوق بینالمللی پول بر اقتصاد جهان تحمیل میکند، بحرانزاست. صرف نظر از طرح مخاصمه سیاسی، مفهوم انعطاف اقتصادی که در برابر شکنندگی اقتصادی در ادبیات اقتصادی ایجاد شده، واقعیتی مسلم است و این معنا را میدهد که جوامع باید طوری خودشان را تنظیم کنند که وقتی از بیرون به آنها شوک اقتصادی وارد میشود، به جای آن که بشکنند، تکانی بخورند و منعطف شوند و دوباره خودشان را بازسازی کنند. این مفهوم صرف نظر از مخاصمه سیاسی در ادبیات اقتصاد جهانی ایجاد شده، اما وقتی ما با مخاصمه سیاسی هم طرف هستیم باید جدیتر این مفهوم را درک کنیم.
ابلاغیه اقتصاد مقاومتی از دوبخش تشکیل شده است که یکی نگاه به ظرفیتهای داخلی دارد و دیگری نگاه به ظرفیتهای خارجی کشور میکند. به نظر شما کدام نقش پررنگتر است؟
مقام معظم رهبری به شکلی واقع بینانه و بدرستی، اصطلاحی را مطرح فرمودند که عبارت از «توسعه درونزا و همراه با بروننگری» است. یک تئوری در اقتصاد بینالمللی مطرح است و از سوی سازمانهای بینالمللی دفاع میشود. این مدل به نام نئوکلاسیک معروف است. این مدل در داخل کشور ما، طرفدارانی دارد و مدعی است که اولا رشد اقتصادی با عدالت در مبادله است و اگر یکی را تعقیب کنی دیگری را باید از دست بدهی و دیگر اینکه معتقدند که باید کشورهای روبه توسعه در مقابل نظم جهانی تسلیم شده و تقسیم کار جهانی تحمیلی از طرف بانکها را بپذیرند. هر دوی این مفاهیم از نظر مقام معظم رهبری پذیرفته نیستند و ما نیز میگوییم این ادعا که غربیها میگویند عدالت و کارایی با یکدیگر ناسازگار هستند، غلط است. برخلاف عقیده غرب زدههای داخلی ما، ادبیات و علم اقتصادی جهان سرشار از مفاهیمی است که این مدل را تکذیب میکند. مفهوم جدیدی که این روزها خیلی روی آن کار میشود «رشد حامی ضعفا» و «رشد فراگیر» است. رشد حامی ضعفا، رشدی است که در مراحل رشد اقتصادی، رشد طبقات ضعیف خیلی بیشتر از طبقات بالا باشد و در بلندمدت به یکدیگر نزدیک شود. رشد فراگیر، نیزبه رشدی میگویند که طبقات ضعیف را بالا بکشد و بیشتر به نفع آنها تمام شود. این مفاهیم و ادبیات نشان میدهد برخلاف ادعایی که گفته میشود رشد و عدالت اجتماعی ناسازگاری دارند این دو مکمل یکدیگرهستند. رهبری نیز اصرار دارند که این دو مفهوم باید با هم حاصل شود. تعبیر پیشرفت و عدالت در سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری به همین موضوع اشاره دارد.
یکی از بخشهایی که در ابلاغیه مقام معظم رهبری به آن تاکید شده است، کاهش اتکا به درآمدهای نفتی و استفاده از آنها در بخش تولید و زیر بنایی است. چه راهکارهایی در این باره پیش روی دولت وجوددارد؟
موضوع نفت یک تیغ دولبه است. تاریخ و مطالعات اقتصادی دهههای اخیر نشان میدهد که در بلند مدت کشورهایی که از نظر منابع طبیعی غنی هستند دخل و خرجشان بیشتر از کشورهایی است که منابع غنی طبیعی ندارند. علت اصلی این موضوع این است که کشورهایی که از نظر منابع طبیعی سرشار هستند اتکای بیشتری به آن دارند و درآمد دولتها بدون اتکا به عوامل داخلی است و این درآمدها دولت را از رسیدگی به عوامل تولید داخلی باز میدارد. این در حالی است که عوامل تولید داخلی هستند که محتاج رسیدگی دولت میباشند و باید از رانت نفت استفاده کنند؛ اما متاسفانه دولت خود را صاحب قدرت میداند و بر این عقیده است که من به این درآمدها نیاز دارم و نمیتوانم آنها را صرف رسیدگی به بخش تولید کنم، بنابراین به اندازه کافی به این بخش توجه نمیشود.
در چنین شرایطی راهکار پیش روی دولت چیست؟
راهکار آن است که دولتها از خام فروشی نفت دور شوند. نفت کالایی است که وقتی فرآوری میشود، به طرز تصاعدی ارزش افزوده مییابد. نهتنها بنزین بلکه میتوان هزاران ماده شیمیایی از نفت تولید کرد که حتی در ترکیب داروها هم استفاده شود. علاوه بر آن، در نتیجه دور شدن از خام فروشی، صنایعی چون پتروشیمی رونق میگیرد که موجب اشتغال بالایی میشود؛ بنابراین اگر خام فروشی نکنیم تنوع تولید داریم و به این سبب شکنندگی اقتصادکشور کاهش مییابد؛ یعنی اگر نفت خام ما را نخرند یا کشورهای دیگر تولید نفتشان را افزایش دهند، تولید نفت ایران کاهش نمییابد.
اما برای رسیدن به چنین شرایطی زمان بسیاری لازم است. در حال حاضر باید چه کرد؟
باید از تزریق بیمحابای پول نفت به اقتصاد جلوگیری کرد. اگر کل درآمد نفتی ایران را از سال 38 تا 91 به قیمت ثابت دلار حساب کنیم، در دوره احمدینژاد، مطابق میزان کل درآمد نفتی و غیر نفتی این سالها مصرف شد. آیا در آن زمان توانستیم کار موفقی در اقتصاد انجام دهیم؟ خیر! همچنان شکننده باقی ماندیم. در دوره جنگ، ما برای اقتصاد دولت 608 دلار نفتی، در دوره سازندگی 384 دلار، در دوره اصلاحات 364 دلار و در هفت ساله اول دولت احمدینژاد 890 دلار مصرف کردیم که این افزایش درآمد موجب بروز بیماری هلندی شد. چارهای که در این باره برای اولین بار در برنامه سوم توسعه در ماده 60 اندیشیده شد، این بود که هر سال به اندازه بودجهای که تصویب میشود باید ارز به دولت بدهیم و بقیه آن را در حسابی به نام حساب ذخیره ارزی نگهداری کنیم. بر این اساس میشد از این حساب به دو روش استفاده کرد. نیمی از آن را نگه داشت تا اگر در سالی دولت کمتر از آنچه بودجه مصوب کرده است، درآمد داشت از آن استفاده کند و درآمد دولت بی نوسان شود و بقیه را نیز در اختیار بخش خصوصی قرار داد تا با استفاده از این تسهیلات کارخانه، مرزعه و کار تولیدی راهاندازی کند و اشتغال ایجاد شود.
مقام معظم رهبری اشاره داشتند که سالهاست که ایشان عناوین سالها را اقتصادی انتخاب کردند و تاکید بر تحرک بخش اقتصاد داشتند اما این تاکید تنها به برگزاری سمینار، همایش، نصب بنر و در حقیقت در حد حرف باقی مانده است. چرا اینگونه است؟
مدیران ما برای مدیریت هزینه تربیت شدهاند. من بارها درباره تدوین بودجه مثالی زدهام که اینجا هم میگویم. در سال 86 که کشور دچار سرمای شدیدی شد، اروپا را هم سرمای شدیدی فرا گرفت که در فرانسه تعداد زیادی از سالمندان و بیخانمانها مردند. در آن زمان روزنامههای فرانسوی بر علیه دولت انتقادات بسیاری را منتشر کردند و به دولت گفتند که نمیتواند از عهده تامین سالمندان برآید. دولت نیز برای مردم توضیح داد که اگر مردم یک روز، روزهای کاری را افزایش دهند، میزان درآمد ملی افزایش یافته و در نتیجه دولت درآمد مالیاتی کافی برای هزینه سالمندان را در اختیار خواهد داشت. بعد از استفاده از ظرفیت رسانهها و آمادهسازی افکار عمومی توانستند این امر را اجرا و در نتیجه شرایط سالمندان را بهتر کردند. این مثالی است که من همیشه میگویم. آنها اول درآمد و بعد هزینه تعریف میکنند. اما متاسفانه ما اینطور نیستیم. ما همه، مدیران هزینه هستیم. مانند بچه پولداری که ارث پدرش که همان نفت است به او رسیده و کاری بابت آن نکرده است. بنابراین به راحتی ولخرجی میکند و به درستی برای هزینهکردهای خود فکر نمیکند.
کتایون مافی / گروه اقتصاد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد