چرا مردم به تشکل​های سیاسی بی‌اعتمادند

26 درصد مردم به تشکل‌های سیاسی اعتماد دارند. این نتیجه یک نظرسنجی است که اواخر دهه 80 در ایران انجام شد و در آن مراجع مورد وثوق مردم مورد سنجش قرار گرفته بود.
کد خبر: ۶۵۱۸۴۰
چرا مردم به تشکل​های سیاسی بی‌اعتمادند

البته اگر چنین افکارسنجی‌هایی هم نبود، می‌شد از فرهنگ شفاهی مردم چنین برداشتی کرد. وقتی در ایران سیاست ‌پدر و مادر ندارد و وقتی سیاست در بسیاری از مواقع معادل حقه، کلک و دروغگویی است باید هم انتظار داشت که بی‌اعتمادی به احزاب، به عنوان پدر و مادرهای این سیاست شکل بگیرد. با این حال، این تنها تصویری از واقعیت است و نه علت آن. برای فهم علت بی‌اعتمادی مردم به احزاب ‌قدم به قدم پیش می‌رویم.

وابستگی به بیگانه

حزب در ایران، پدیده‌ای نوین است. اولین احزاب ایرانی بعد از مشروطه تاسیس شده‌‌اند. با این حال در آن زمانه به دلیل ضعف حکومت ایران بخصوص در بعد استقلال و تعیین سرنوشت ملی، قدرت‌های بیگانه بخصوص انگلیس و روسیه تاثیر زیادی در فضای سیاسی کشور داشتند به‌گونه‌ای که نمی‌شد نقش آنان را در این روند نادیده گرفت. احزاب سیاسی هم با این فهم، پا در سیاست می‌گذاشتند و از همین جا ریشه وابستگی احزاب سیاسی به بیگانگان ایجاد شد؛ موضوعی که در سال‌های بعد به صورت واضح در وابستگی حزب توده به دولت شوروی دیده شد. وابستگی‌ای‌ که به طور مثال باعث بریدن فردی جلال آل‌احمد از این حزب شد. از آن طرف هم قدرت‌های بیگانه که نفوذ این احزاب در طبقه خواص کشور را می‌دانستند تمام تلاش خود را برای نفوذ و وابسته‌سازی در این احزاب انجام دادند. تلاقی حس ناسیونالیستی مردم که در دوران مدرن هم به دلایلی تقویت شده بود با این وابستگی یکی از اساسی‌ترین دلایل بی‌اعتمادی مردم به احزاب است.

بعد از این ماجرا، دولت ساخته‌بودن بسیاری از احزاب در ایران دلیل دیگر بی‌اعتمادی به این نهادهاست. نمونه بارز این مساله حزب رستاخیز است؛ حزبی که قرار بود صدای واحد مردم ایران باشد و هر کسی که دوست ندارد عضوی از این حزب باشد به قول معروف آن روزگاران، پاسپورت خود را بگیرد و از کشور خارج شود. بعد از انقلاب هم نمونه‌هایی از احزاب دولت ساخته را شاهد بودیم. مشکلی که این احزاب دولت ساخته دارند این است که وقتی حزبی از دل یک دولت بیرون بیاید دیگر نمی‌تواند ویژگی منتقد بودن به مثابه یک ویژگی اساسی برای احزاب را داشته باشد و به نوعی توجیه‌گر وضع موجود می‌شود. این در حالی است که مردم، چشم به وضع مطلوب دارند و به دنبال نهادی می‌گردند که حقوق آنها را از دولت‌ها مطالبه کند.

عدم شفافیت

شفافیت مساله سوم است. به نظر می‌رسد نبود این عنصر در دو بخش از عملکرد احزاب ایرانی باعث می‌شود اعتماد مردم به این احزاب کاسته شود. مساله نخست این است که این احزاب در مواضع خود شفافیت ندارند. روشن نیست که حزب در موضوع اقتصادی چه نظری دارد و به فرهنگ چگونه می‌نگرد. اگر در اساسنامه یا مرامنامه احزاب هم چنین مسائلی قید شده تلاش بر این است تا مطالب به صورت کلی و البته مورد پذیرش همه باشد. در این شرایط است که کسی نمی‌داند فرق فلان حزب اصولگرا با فلان حزب اصلاح‌طلب در عرصه اقتصادی چیست و آن یکی حزب در زمینه لزوم برخورد قانونی یا فرهنگی با مقوله حجاب چه تفاوتی با احزاب دیگر دارد. این موضوع البته اثر دیگری هم دارد و آن عدم پذیرش مسئولیت از سوی این احزاب است. نه احزاب اصلاح طلب خود را مسئول رفتارها و کنش‌های دولت اصلاحات می‌دانند و نه اصولگرایان احساس نیاز می‌کنند درباره انتخاب یک رئیس‌جمهور و روی کار آمدن یک دولت مسئولیت داشته باشند‌ چون مواضع قبلا به صورت روشن بیان نشده و هر لحظه می‌توان تعبیر و تفسیر جدیدی از آن را ابراز کرد.‌ شفافیت نداشتن مالی هم یکی دیگر از مواردی است که می‌تواند باعث بی‌اعتمادی به احزاب شود. باید به مردم حق داد تا در زمینه وضع مالی احزاب کنجکاو باشند و بخواهند عملکرد مالی احزاب بخصوص حامیان مالی و هزینه‌کردها به شکل کاملا روشن به مردم اعلام شود. این مساله بخصوص در ایام انتخابات از اهمیت بیشتری برخوردار است.

کارکرد موقتی احزاب

موضوع دیگر هم کارکرد احزاب است. حزب در ایران و بخصوص در سال‌های اخیر، نهادی بوده که صرفا سر بزنگاه‌ها خود را نشان داده است. بزنگاه‌هایی همچون انتخابات. البته حضوری کمرنگ در فراخوان مردم به رویدادهای ملی و مذهبی هم جزو کارکرد احزاب امروزی ایران است. به این ترتیب هیچ حزبی به زندگی روزمره مردم ورود پیدا نمی‌کند. جالب است بدانید حتی بسیاری از احزاب در محلی که به وزارت کشور اعلام کردند دفتری ندارند و حتی در روزهای کاری با شماره تلفنی که گفتند نمی‌توان با آنها تماس برقرار کرد. همین می‌شود که مردم کارکرد موقتی احزاب را می‌بینند و دیگر به آنها اعتماد ندارند.

تجربه‌های ناموفق و سیاستمداران ضدتحزب

در این میان نباید نقش تجربه‌های ناموفق تحزب در ایران را هم نادیده گرفت. مهم‌ترین این تجربه‌ها حزب جمهوری اسلامی بوده است؛ حزبی که با حضور بزرگان نظام در بدو پیروزی انقلاب تاسیس شد، ولی پس از شهادت آیت‌الله بهشتی‌ به دلیل برخی مسائل، ناگهان ستاره آن به خاموشی گرایید تا جایی که به قول اکبر هاشمی رفسنجانی‌ یکی از اعضای هیات موسس آن‌ قرار شد فتیله حزب جمهوری اسلامی پایین کشیده شود.

در کنار این تجربه‌های ناموفق نباید از یاد برد که سیاست‌های توده‌گرا و ضد تحزب برخی سیاستمداران هم حداقل در نگاه بخشی از مردم بخصوص طرفداران آن افراد می‌تواند دلیل بی‌اعتمادی به احزاب باشد. نمونه بارز این مساله را می‌توان در نگاه رئیس‌جمهور سابق به احزاب دید.

بی‌نیازی کارکردی به احزاب

در کنار همه این مسائل، بی‌نیازی مردم به احزاب هم یکی دیگر از دلایلی است که رجوع و البته اعتماد به احزاب کم شود. در کشور ما عملا نه مسئولان نیازی به احزاب دارند و نه مردم احساس می‌کنند برای حکمرانی بهتر باید به این نهادهای سیاسی توجه کنند. اما اکنون که با روی کار آمدن دولت جدید، حداقل در ظاهر توجه به احزاب بیشتر شده، شاید بتوان امیدوار بود با برخی تغییرات در قوانین و نگاه‌ها، اندکی جایگاه احزاب در چشم مردم بالاتر برود.

مصطفی مسجدی آرانی / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها