در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
آن طور که احسان در بازجوییها گفته از مدتها قبل با شیوا رابطه داشته و زمانی که شیوا تصمیم به قطع این رابطه گرفته عصبانی شده و او را به قتل رسانده است. متهم همه آنچه را که اتفاق افتاده شرح داده است. توضیحات او با واقعیت مطابقت دارد و با یافتههای پلیس تعارضی ندارد، بنابراین از نظر ما احسان مجرم است.
نماینده دادستان درباره سوابق متهم میگوید: احسان به علت حمل مواد مخدر سابقه دارد و از مجرمانی است که زندان در او تاثیر نداشته و یک بار دیگر نیز دست به ارتکاب جرم زدهاست. احسان میدانست قتل او را با مجازات مواجه خواهد کرد، بنابراین نمیتوان پذیرفت که نادانسته دست به این عمل زده است. از خانه او مواد مخدر هم کشف شده که پروندهاش در دادگاه انقلاب رسیدگی و وی محکوم شده است. البته این پرونده ربطی به پرونده قتل ندارد، اما از آنجا که متهم سابقهدار است و توانسته رضایت اولیایدم را نیز جلب کند بنابراین سابقهدار بودن او در صدور رای دادگاه درخصوص جنبه عمومی جرم موثر است؛ به هرحال دادستانی به خاطر بیم تجری متهم و براساس ماده 612 قانون مجازات اسلامی برای احسان درخواست مجازات کرده است.
گذشت کردم
مادر شیوا میگوید دخترش را خیلی دوست داشت، اما میداند قصاص احسان دردی از او دوا نکرده و ذرهای از غمش کم نمیکند. او میگوید:برای بزرگ کردن دخترم زحمت زیادی کشیدم و هنوز هم هر صبح که بیدار میشوم صورتش جلوی چشم من است. بچگیهایش، خندیدنها و لجبازیهایش. روزی که به من گفتند او کشته شده بدترین روز زندگیام بود. با اینکه درخواست قصاص کرده بودیم و این حکم صادر و در دیوانعالی کشور تائید شده بود، اما وقتی خوب فکر کردیم با شوهرم به این نتیجه رسیدیم که ما واقعا آدمی نیستیم که بتوانیم کسی را اعدام کنیم.
این زن ادامه میدهد: از رابطه دخترم با احسان خبری نداشتم و نمیدانم گفتههایش درست است یا نه، اما فکر میکنم او برای توجیه کارش دروغ گفته است حتی اگر درست هم گفته و حرفش حقیقت داشته باشد هیچ دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که اجازه کشتن دخترم را به او بدهد. من از قصاص گذشتم، اما احسان را به خاطر کاری که کرده حلال نمیکنم. فکر میکنم زندان حق او است. هرچند در این مرحله نمیتوانم خواستهای داشته باشم با این حال دلم میخواهد او زندانی شود.
عذاب میکشم
من روزهای سختی را در زندان میگذرانم و واقعا عذاب میکشم. این حرفهای احسان است که توانسته رضایت اولیایدم مقتول را بگیرد.او میگوید: چند سال قبل با شیوا دوست شدم ما با هم در محل کارمان آشنا شدیم. او نزدیک محل کار من کار میکرد و هر روز همدیگر را میدیدیم و گاهی هم به هم سر میزدیم بعد از مدتی تصمیم گرفتم رابطهام را با شیوا بیشتر کنم. ما در این مدت خیلی با هم خوب بودیم کمکم در این مدت آنقدر به هم نزدیک شدیم که او به خانه من رفتوآمد میکرد. چون من خانه مجردی داشتم مشکلی نداشتیم. من او را مثل همسر خودم میدانستم، روی او تعصب داشتم دوستش داشتم حتی میخواستم به او پیشنهاد ازدواج بدهم. درست وقتی که بشدت به او وابسته شده بودم متوجه تغییر رفتارهایش شدم. چند بار اصرار کردم تا بگوید چرا این کار را میکند اما حرفی نمیزد تا اینکه یک روز فهمیدم او با افراد دیگری هم رابطه دارد.
احسان میگوید: یک بار وقتی در خانهام بود تلفن همراهش را برداشتم و نگاه کردم و دیدم از افراد غریبه پیامک دارد همان موقع فهمیدم ادامه دادن به این رابطه دیگر فایدهای ندارد و باید تمامش کنم. به شیوا هم گفتم برود و دیگر نیاید. دلم خوش بود که رابطههای دیگرش زمانی بود که از من دل کنده و دیگر به خانهام رفتوآمد نمیکرد. با خودم میگفتم میرود و مدتی بعد میفهمد اشتباه کرده و برمیگردد.
متهم درباره اینکه قتل چطور اتفاق افتاد میگوید: آن روز وقتی به خانه رفتم، دیدم شیوا در منزل من است به او گفتم مگر قرار نبود نیایی و رابطه ما برای همیشه تمام شود. چرا برگشتی گفت میخواهم یک بار دیگر تو را ببینم. گفتم بهتر است بروی و دیگر برنگردی.با هم جروبحث کردیم من خیلی ناراحت بودم احساس آدمی را داشتم که دزد به خانهاش زده و همه داراییاش را برده است. شیوا همه دارایی من بود که دزدیده شده بود. گفتم برو وقتی این حرفهای من را شنید گفت من از اولش هم همین طور بودم و اصلا دوستت نداشتم، تو برای من مثل دیگران بودی، مثل همه مردانی که تا امروز در زندگیام بودند. انتظار داشتم بگوید خیلی ناراحت است و از کارهایش پشیمان شده اگر این حرفها را میزد حتما میگفتم میبخشمش. وقتی او را در خانهام دیدم خیلی امیدوار شده بودم، ته دلم میخواستم ببخشمش، اما انگار از او تضمین میخواستم که دیگر به من خیانت نکند. حرفهایش نابودم کرد همه کنترلم را از من گرفت. نمیدانم چه شد که خفهاش کردم.
احسان در پاسخ به این سوال که چطور مقتول را خفه کرده، میگوید: روی تخت دراز کشیده بود و با من حرف میزد یک دفعه به سمتش حمله و دستانم را دور گلویش حلقه کردم. شیوا هیچوقت نفهمید که من چقدر دوستش داشتم و برایش حاضر بودم چه کارهایی بکنم.
متهم درباره اینکه چه طور توانست رضایت اولیای دم مقتول را جلب کند، میگوید: خداوند این پدر و مادر را حفظ کند، واقعا جان دوباره گرفتم. قبول دارم که اشتباه کردم و نباید دست به چنین کاری میزدم، اما کنترل خودم را از دست دادم. من از آنها ممنون هستم که آنقدر نسبت به من مهربان بودند و این طور انسانی رفتار کردند. البته من علاوه بر اینکه باید مدت حبسی را که دادگاه برایم در نظر گرفته است تحمل کنم یک محکومیت دیگر هم دارم.
احسان در دادگاه انقلاب به 15 سال حبس محکوم شده است. او درباره این محکومیت میگوید: به خاطر ماده مخدر شیشه که در خانهام کشف شد من را محکوم کردند. من از این راه هزینههایم را تامین میکردم. خودم فکر میکنم خداوند به خاطر اشتباهاتی که کردم و جوانانی که معتاد کردم من را این طور تنبیه کرد. سرنوشتم را طوری رقم زد که زن مورد علاقهام را خودم با دستان خودم بکشم و تا پایان عمرم عذاب بکشم. میدانم وقتی از زندان بیرون بیایم روزگار خوبی نخواهم داشت. آن موقع دیگر پیر شدهام در حالی که جوانیام در زندان گذشته. هیچ درآمدی هم نخواهم داشت و در پیری باید همه چیز را از اول شروع کنم. این یعنی نابودی کامل. اگر این اشتباهات را نمیکردم، شاید خیلی چیزها عوض میشد و میتوانستم برای خودم زندگی تشکیل بدهم و بچههایی داشته باشم که در پیری عصای دستم باشند. من دیگر هیچ لذتی از زندگی نخواهم برد./ ضمیمه تپش
مرجان لقایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
به همین راحتی، توجیه كردن كارها خیلی راحت می باشد