یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
مردم دسته دسته بهسوی دروازه کوفه و مدخل ورودی شهر به حرکت درمیآیند، جماعتی هم خود را به بیرون از شهر میرسانند.
همه آمدهاند به استقبال، صدای طبل و شیپور میآید، جارچیان جار میزنند کاروان اسرا وارد شهر میشود، سرهای بریده! زنان و کودکان آنان که قصد براندازی حکومت را داشتهاند و عازم سرزمین کربلا شدهاند و ابنزیاد آنان را کشته است، جارچیان هر چه خواستهاند جار زدهاند و گفتهاند: این جماعت خارجیاند و از اسلام هم دست برداشتهاند ... هر کس خلیفه را دوست دارد شادی و پایکوبی کند.
کاروان خسته، مصیبت زده، داغدیده و دلسوخته پیامبر اسلام وارد دروازه شهر میشود، کاروانی غریب، همراه با نیزهداران تازیانه به دست، یاغیان بیرحم و مروت، افرادی پلید، در کنار دروازه هیچ پاسبان حریمی جز جبرئیل امین نیست، کاروانی وارد شهر میشود که مردمانش زبان بهجسارت مهمانان خود گشودهاند، از هر بام خانهای سنگ میزنند و خاکستر میریزند، کاروان زیر سایه بغض و کینه مردمانش وارد شهر میشود، شهری که حکومت و فرمانروایی چهل ساله ابوسفیان و فرزند او را به خود دیده است و کینهای از علی علیهالسلام را در سینه خود دارد.
کاروانی که از اهل بیت رسالتاند و دودمان پیامبر، حالا با دستان بسته و بهزنجیر کشیده در کوچه و بازار عبور داده میشوند تا وارد مجلس یزید شوند.
کاروانی که سرهای بریده و بر نیزه رفته را در پیش روی خود دارد. راستی اگر پیامبر، خاندان خویش را چنین میدید با یزید چه میکرد؟ دختران رسول خدا اینچنین باید به اسارت میرفتند، سر حسین کجا و تشت طلا کجا! زینب و کوچه و بازار کجا! زینب و مجلس اغیار و آن هم آزار کجا!
اما دیری نمیپاید که سخن حق اهل کاروان بر دلها و همه جای شهر سایه میافکند، باران رحمت باریدن میگیرد و ترس را در دل حکومت ابن زیاد مستولی میکند، حضرت زینب خطبه میخواند، امام سجاد پرده از چهره کریه یزید و یزیدیان برمیدارد و شکست فرزندان بنیامیه را به ارمغان میآورد.
محمد خامهیار - جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد