روان‌شناسان می‌گویند کار کردن کودکان در خانه، حس مسئولیت‌پذیری آنها را بیدار می‌کند

کمک کنیم چرخ خانه بچرخد

بچه‌های دیروز و امروز مثل یک شیء و تصویرش در آینه‌اند، به همان اندازه شبیه و به همان اندازه متفاوت. بچه‌های امروز که دست پرورده نسل قبل هستند مثل بچه‌های دیروز شیطنت دارند و کنجکاوی می‌کنند، اما نه مثل آنها کم توقعند و نه مثل آنها سعی می‌کنند در خانه و بیرون از خانه فعال باشند، کم‌کاری هم البته از ماست وگرنه بچه‌ها مربوط به هر نسلی که باشند، می‌توانند بهترین باشند.
کد خبر: ۵۹۷۶۸۳

کار کودکان در خانه و آستین بالا زدن آنها برای کمک کردن به پدر و مادر حالا کم‌کم به یک خاطره تبدیل شده است. البته منظورمان کمک کردن‌های هدفدار و همراه با لذت است که به کودک حس مفید بودن می‌دهد نه از آن نوع کار کردن‌هایی که جنبه بیگاری دارد و هنوز هم در بسیاری از نقاط کشور مرسوم است.

کودک کار فقط آن نیست که با باری بر دوش یا کالایی در دست، در خیابان‌ها گشت می‌زند و برای پول درآوردن به هر کاری تن می‌دهد بلکه کودک کار می‌تواند در قلب یک خانواده زندگی کند، زمانی که مجبور است دست از تحصیل و تفریح بردارد و تمام قد در خدمت خانواده و تامین معاش باشد.

برای همین کار کردنی که منظور ماست و به رشد و بلوغ فردی و اجتماعی کودک منجر می‌شود همان است که در نسل قبل زیاد اتفاق می‌افتاد. نوستالژی دوران کودکی ما روزهایی است که با آن قد کوتاه، اسکاچ را در دست‌های کوچکمان می‌گرفتیم و چند قطره مایع ظرفشویی روی آن می‌ریختیم و با دقت بسیار ظرف‌های ناهار را برق می‌انداختیم و دست آخر ذوق می‌کردیم که مادرمان دستی به سرمان می‌کشید و می‌گفت چه دختر خوب و باسلیقه‌ای هستی.

در دوران ما پسرهای بیشتر خانواده‌ها مسئول خرید نان خانه بودند و می‌دیدیم چقدر خوشحالند وقتی پول‌های مخصوص خرید نان را در جیب یا کیف پولشان می‌گذاشتند و مثل بزرگ‌ترها نانی داغ و خوش عطر سر سفره می‌آوردند. بیرون گذاشتن آشغال‌های خانه هم وظیفه خیلی از پسرها بود و آنها هر شب کیسه‌های مالامال از زباله را در ساعتی مقرر در جایی که آشغال اهالی محل در آن جمع می‌شد، می‌گذاشتند و دلشان غنج می‌رفت که کاری مهم به آنها سپرده شده است.

بچه‌های دیگر هم کارهای دیگری می‌کردند. تابستان‌ها بیشتر دخترها را پای لگن‌های پر از گوجه‌فرنگی‌های خرد شده می‌دیدیم که باید قبل از جوشیدن در دیگ، چنگمال می‌شدند و پوست و گوشتشان از هم جدا می‌شد. آنها را می‌شد کنار آبکش‌های مملو از غوره هم دید که دوشادوش مادرانشان دانه‌های ترش و نرسیده انگور را از خوشه جدا کرده و برای تهیه آبغوره آماده می‌کردند.

گاهی پسرها هم می‌آمدند و گوشه‌ای از کار را می‌گرفتند و خوشحال بودند که می‌توانند در خانه عضوی موثر باشند.

نسخه‌های سحرآمیز

برای این که خانه و خانواده به جایگاه اصلی‌اش برگردد و همه اعضا دست به دست هم بدهند و باری از دوش یکدیگر بردارند ابتدا باید پدر و مادر چنین دیدی داشته باشند و سپس فرزندان را از ابتدای تولد به این سبک تربیت کنند.

بچه‌ها در هر سنی حتی آن زمان که برای کار کردن در خانه خیلی کوچک به نظر می‌رسند باید برخی مسائل را یاد بگیرند. اساس این گفته نیز باور عمومی روان‌شناسان است که می‌گویند انسان چهار نیاز عاطفی عمده دارد که باید از همان روزهای آغاز زندگی برآورده شود تا بتواند از نوزادی وابسته به بزرگسالی بالغ و مستقل تبدیل شود؛ نیاز به عشق و امنیت، کسب تجربه، تحسین و قدردانی و مسئولیت‌پذیری چهار نیاز عمده ما انسان‌هاست که در جایی جز خانواده شکل نمی‌گیرد. برآوردن این چهار نیاز اگر چه کار آسانی به نظر می‌رسد، اما به مهارت‌های زیادی نیاز دارد که اگر فراموش شوند نتیجه‌اش داشتن فرزندانی می‌شود که فکر می‌کنیم وقت‌مان را برای بزرگ کردنشان تلف کرده‌ایم.

اما برای این که خانواده‌ها چنین حس ناخوشایندی پیدا نکنند روان‌شناسان نسخه‌های عملی زیادی برایشان پیچیده‌اند که عنصر اصلی در آنها مشارکت دادن فرزندان در امور خانه است. به گفته روان‌شناسان، کار کردن کودکان در خانه اجحاف در حق آنها نیست بلکه کودکان برای بزرگ شدن به کار نیاز دارند. البته منظور آنها مشارکتی است که با عشق و احترام و با هدف رشد عاطفی و عقلی و تقویت حس وظیفه‌شناسی همراه است نه مشارکتی که جنبه دستوری دارد و کودک را از همراهی کردن با ما ناامید و دلزده می‌کند.

نسخه روان‌شناسان این است که در گام نخست نباید هیچ کودکی را دست‌کم گرفت یعنی نباید گفت از این بچه هیچ کاری ساخته نیست چون آنها معتقدند اگر کاری به کودکی محول می‌شود و او رغبتی به انجام آن نشان نمی‌دهد احتمالا به این علت است که آن کار متناسب با سن او نبوده است.

نکته مهم این است که باید انجام کاری را از کودکان درخواست کرد که از توان جسمی و روانی آنها خارج نباشد. همچنین نباید بچه‌ها را گیج کرد و همزمان انجام چند کار را از آنها خواست چون حجم حافظه کودکان کم است و مسائل را زود فراموش می‌کنند.

پس اگر کودکی موضوعی را فراموش کرد نباید به حساب لجبازی‌اش گذاشته شود زیرا موضوع این است که چون ظرفیت توجه آنها به مسائل کم است نباید توقع داشت آنها مثل ساعت دقیق کار کنند و بدون یادآوری همه وظایف را انجام دهند.

کودکان مثل ما ذهن پیچیده‌ای ندارند که اشاره‌ها، طعنه‌ها یا متلک‌گویی‌ها را درک کنند، از این رو همیشه باید با آنها شفاف صحبت کنیم و با جملات ساده و صریح بگوییم که مثلا من از تو می‌خواهم اتاقت را مرتب کنی. نکته مهم این است که گفتن این جمله به تنهایی کافی نیست بلکه در روزهای نخست آموزش باید مرتب کردن اتاق را به صورت عملی به او نشان بدهیم.

با این حال کودکان ممکن است از همان ابتدا کارها را آن طور که ما دلمان می‌خواهد، انجام ندهند و نقص‌هایی در کارشان باشد ولی هیچ‌گاه نباید کاری را که فرزندمان انجام داده دوباره انجامش بدهیم چون این کار غرور ناشی از مشارکت و احساس مثبت کودک ما را از بین می‌برد.

خوب است وقتی مشارکت در کارهای خانه را به فرزندمان آموزش می‌دهیم نگاه جنسیتی نیز نداشته باشیم یعنی کارها را به دخترانه و پسرانه تقسیم نکنیم بلکه از پسرمان بخواهیم در شستن ظرف‌ها کمک کند و دخترمان در شست‌وشوی اتومبیل یا آب دادن به گلدان‌ها مشغول شود. این کار باعث تربیت فرزندانی می‌شود که در دوره بزرگسالی میان خود و همسرشان مرزبندی‌های سفت و سخت نمی‌کنند.

و اما تشویق لازمه کار است آن هم در فرهنگ ما که توهین، تحقیر و ایراد گرفتن با شفافیت و بدون اغماض انجام می‌شود، اما وقتی نوبت به تشویق و تحسین می‌رسد معمولا از آن صرف‌نظر می‌شود.

زمانی که کودک ما وظیفه‌اش را درست و کامل انجام می‌دهد باید از حس خوبمان نسبت به او و رضایتی که از رفتارش داریم، حرف بزنیم اما بهتر است این حس خوب را کلامی به او منتقل کنیم نه این که لزوما به او هدیه بدهیم یا رضایتمان را با دادن پول نشان بدهیم. کودکان ما ارزش پول را آن‌طور که ما می‌دانیم، درک نمی‌کنند ضمن این که اگر قرار باشد هر کار خوبی را با پول جبران کنیم آنها شرطی می‌شوند و دیگر کارهای خوب را برای ارزش معنوی‌اش انجام نمی‌دهند.

اگر خانواده‌ها با هدف تربیت نسلی فرهیخته و بالغ صاحب فرزند شوند و این نسخه‌ها را در زندگی پیاده کنند بی‌شک فرزندانی خواهند داشت که به خود احترام می‌گذارند و خود را متعلق به خانواده می‌دانند، برای ورود به اجتماع مهارت دارند، از تلاش‌های دیگران قدردانی می‌کنند و بالاخره مستقل اند و همواره به خود اتکا می‌کنند.

خانه، هتل نیست

این روزها دیگر کمتر فرزندی به فکر کمک به والدین می‌افتد و کمتر پدر و مادری نیز پیدا می‌شود که به کار کردن فرزند در خانه اعتقاد داشته باشد و هنوز هم در فرهنگ ما مشارکت در کارهای خانه را موضوعی زنانه می‌دانند که فقط دخترها باید در آن وارد شوند. برای همین بیشتر پسرها به پیروی از پدرها در خانه فقط منتظر سرویس گرفتن می‌شوند و خود را از وادی مشارکت کنار می‌کشند. وضع دخترهای خانه هم البته با گذشته فرق کرده چون دید عمومی بر این است که فرزند خانواده وظیفه اولش درس خواندن است و چون باید همه تمرکزش بر تحصیل و پیشرفت علمی باشد، نیازی نیست در خانه کار کند.

این که حالا بیشتر دختران و پسران ما در جزیی‌ترین مسائل از مادر خانه و بعضی وقت‌ها از پدر کمک می‌خواهند و حاضر نمی‌شوند حتی کارهای شخصی‌شان را انجام دهند به همین علت است در حالی که خانواده بیش از هر چیز یک تیم است که هر عضو آن باید برای پیشبرد کارها تلاش کند.

در واقع خانه محل سرویس دادن زنان به مردان نیست، خانه هتل هم نیست که در آن عده‌ای خوش بگذرانند و تماشاچی باشند و عده‌ای همه وقت و انرژی خود را صرف آنها کنند.

مهارت‌های 2 تا 10 سالگی

یک بچه دو ساله که هنوز به درستی نمی‌تواند جملات را ادا کند به چشم ما کوچک‌تر از آن است که در کارهای خانه مشارکت کند، اما روان‌شناسان کودک می‌گویند بچه‌ها در دو سالگی باید بتوانند یک تکه آشغال را در سطل زباله بریزند، اسباب‌بازی‌های خود را که در اتاق پخش شده جمع کنند یا وقتی می‌خواهید لباس‌های کثیف را بشویید لباس‌های تیره و روشن را از هم جدا کنند.

در سه سالگی هم آنها باید بتوانند به گل‌ها و گیاهان خانه آب بدهند، چند جوراب شسته را که لنگه‌های آن با هم قاطی شده جفت کنند، اگر حیوانی در خانه داریم به آن غذا بدهند، اگر چیزی روی زمین ریخت آن را پاک کنند یا وقتی غذایشان تمام شد بشقاب و قاشقشان را داخل سینک ظرفشویی بگذارند.

او وقتی چهار ساله شد باید بتواند در چیدن میز یا سفره غذا به بزرگ‌ترها کمک کند، وقتی از خواب بیدار شد رختخوابش را مرتب کند، برای خودش آب یا شیر در لیوان بریزد، حوله‌ها را تا کند یا دستمالی به دست گرفته و اشیا را گردگیری کند.

از پنج تا هفت سالگی هم او باید کارهای پیشرفته‌تری انجام دهد مثلا اتاقش را مرتب کند، لباس‌ها را به چوب لباسی آویزان کند و در جمع کردن سفره و میز و تمیز کردن ظرف‌ها کمک کند.

از هشت تا ده سالگی هم فرزند خانواده باید بتواند از ماشین لباسشویی یا ظرفشویی استفاده کند، حیاط خانه را آب و جارو کند، برای خودش صبحانه یا میان وعده درست کند و در تهیه شام و ناهار به پدر و مادرش کمک کند.

مریم خباز

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها