شاید خودمان به شغلی علاقهمند باشیم، اما دیگران آن را فاقد کلاس و شأن اجتماعی میدانند یا صریحا با انتخاب آن شغل مخالفت میکنند.
یکی از این مشاغل پیشخدمتی یا گارسونی است، با این که در همه جای دنیا این شغل پذیرفته شده است.
متاسفانه در کشور ما هنوز به خوبی جانیفتاده است. براستی چه چیزی باعث حاکم شدن این نگاه در ذهنهای ما شده است. با دکتر داور شیخاوندی، جامعهشناس درباره نگاههایی که به شغل پیشخدمتی در رستورانها وجود دارد به گفتوگو پرداختیم.
چرا نگاه به برخی شغلها از نظر عموم مردم مطلوب نیست؟
مشاغل، دارای ارزش اجتماعی خاصی هستند که به آن سرمایه اجتماعی هم میگویند، این موضوع به تقسیم کار برمیگردد و در نتیجه سلسله مراتبی که در تقسیم کار است به وجود میآید و شأن و اعتبار خاصی را به خود میگیرد. لغت گارسون از زبان فرانسوی آمده و در آن زبان به معنی پسر است. در فارسی گارسون را پیشخدمت معنا کردهاند. این شغل از فرانسه وارد ایران شد و در زمانی که تازه وارد شده بود برای خودش ارج و قربی داشت. مثل امروز نبود که هر کسی بتواند وارد آن شود، چون گارسونها یا توزیعکنندگان غذا در سالنهای غذاخوری مهارتهای خیلی زیادی ندارند و چیزی تولید نمیکنند. در کشورهایی مانند کشور ما وقتی شما چیزی تولید نکنید، ارج و منزلت کمتری دارید. همچنین این شغل از نظر عامه مردم درآمد پایینی دارد؛ بنابراین در میان توده مردم اهمیت چندانی هم ندارد، زیرا مهارت چندانی نیاز ندارد؛ بنابراین شأن چندانی هم برای آن قائل نیستند.
چرا همه تصور میکنند، این شغل مهارت چندانی نیاز ندارد؟
متاسفانه در جامعه ما این طور جاافتاده است، به نظرم این موضوع ناشی از مهاجرتهایی است که از روستاها به شهر شده است. افراد فکر میکنند شغل راحتی است و چون تخصص نمیخواهد کسانی که مهاجرت میکنند و تحصیلات درستی هم ندارند براحتی در آن مشغول به کار میشوند و این کار برایشان نسبت به حمل بار در بازار و جاهای مختلف آسانتر است و آسیب بدنی کمتری هم میبینند. این تصور ناشی از تقسیم کار و سلسله مراتب است که در جوامع وجود دارد. در جامعه ما که در حال گذار از سنتی به مدرن هستیم هنوز انسانها فینفسه اعتبار چندانی ندارند؛ مگر این که ثابت کنند سرمایه اجتماعی و اعتبارشان بالاست. این در شهرهای بزرگ بیشتر به چشم میخورد تا شهرهای کوچک.
آیا مردم برای همه کسانی که در این حرفه مشغول هستند، شأن اجتماعی مطلوبی قائل نیستند؟
در این شغل همانند همه مشاغل دیگر سلسله مراتب وجود دارد و افراد بعد از مدتی کار کردن مهارتهایی پیدا میکنند و براساس آن مهارتها در تقسیمبندیها جای میگیرند مثلا کسی که شف گارسون یا رئیس گارسونهاست، هیچ وقت غذا را توزیع نمیکند، بلکه روی غذاهایی که از آشپزخانه میآیند یا نحوه چیدمان میز و... نظارت میکند. در نتیجه در این شغل براساس این که افراد در چه رستورانی کار میکنند یا چقدر انعام از مشتریها میگیرند، سلسله مراتبهای خاصی در درونشان حاکم است؛ بنابراین در برخی رستورانها و هتلهای بالای شهر گارسونها به دلیل مشتریانی که دارند، شأن و اعتبار خاصی هم دارند. البته در آنجا نیز سلسله مراتب حاکم است، اما این افراد در آن رستورانها احترام بیشتری دارند که به دلیل مشتریان و نحوه برخورد آنها با این افراد است.
چرا نگاه به این افراد در بالای شهر متفاوت است؟
منظورم از بالای شهر یک مصداق کلی است. در هر جایی که نگاه انسانی حاکم باشد نگاه به این افراد هم مطلوبتر است. در ایران و جوامعی نظیر ما اصلا شأن انسانی سلسله مراتب خاصی دارد. در خیلی کشورها افراد به هم نگاه انسانی دارند و همه خود را با هم برابر میدانند و هر کسی مجبور است حرمت دیگری را نگه دارد، ولی در کشور ما این سلسله مراتب هنوز در دوران خانی مانده است و نگاه ارباب ـ رعیتی حاکم است، یعنی به افراد از بالا نگاه میکنیم و در نتیجه برای این افراد یا افرادی از این دست که در بسیاری از سازمانها کار میکنند، احترام انسانی قائل نیستیم و حقوقشان را مراعات نمیکنیم.
به شأن اجتماعی اشاره کردید. این شأن چیست، کسب کردنی است یا اجتماع به انسان میدهد. چطور بعضی شغلها به شأن اجتماعی ما میخورد و برخی این گونه نیست؟
شأن اجتماعی اصولا تابعی از موقعیت اجتماعی است. در برخورد با افراد اول باید بگویید شغلتان چیست تا ببینند شأن اجتماعی شما چقدر است. در تقسیم کار یک موقعیت داریم و یک شأن. در آن موقعیت یک صندلی داریم و یک اهمیتی که در ادارهها و دیوانسالاری به آن صندلی میدهند. مهم نیست آن آدم چه کسی باشد. قدرت و موقعیتی که صندلی به فرد میدهد مهم است و او را با قدرت میکند. این در تقسیم کار هم توزیع پیدا کرده و هر کاری برای خودش شأنی دارد و در هر جایی که باشد موقعیتش فرق میکند. شما یک مهماندار در شمال شهر را نمیتوانید با مهمانداری که در یک هتل ساده در جنوب شهر یا در یک قهوهخانه کار میکند، مقایسه کنید. موقعیت، منزلت و جایگاه افراد فرق میکند. همان طور که هر کالایی ارزش دارد هر خدمتی هم ارزش دارد و تابعی از قدرت است در نتیجه صندلیهای پرقدرت را آدمهای پرقدرت ایجاد میکنند. هر کاری برای خودش ارزشی دارد و در هر جایی که باشد ارزش آن فرق میکند. در نتیجه بر حسب جنس، سن، شغل، مهارت و براساس قدرتهای معنوی و مادی، شبکهای از ارزشها ایجاد میشود که شأن کسی که در آن مقام قرار میگیرد از آن متبلور میشود.
خیلی از ما ایرانیها حاضریم در کشورهای دیگر گارسون باشیم و برایمان قبحی هم ندارد؛ ولی در کشور خودمان حاضر نیستیم؛ چرا؟
برمی گردد به عکسالعمل مردم آن کشورها و نگاهی که به انسانها دارند. عکسالعمل مردم ما منفی است. خیلی اوقات افراد در شهر خودشان هم به این کار مشغول نمیشوند، چون آنها را میشناسند و پچپچ میکنند که پسر یا دختر فلانی در رستوران کار میکند، اما وقتی شخصی در یک کشور معتبر اروپایی است، بودن در آن کشور برایش شأنی دارد، شأن او به این نیست که گارسونی میکند، شأن او به این است که در فلان کشور اروپایی زندگی میکند. به علاوه شاغلان این شغل در کشورهای دیگر درآمد خوبی دارند، پس درآمد هم برایش شأن اجتماعی میآورد و کسی هم در آنجا این افراد را نمیشناسند. اطرافیان آنها هم اینجا فخر میفروشند که پسرم در فلان کشور، فلان قدر درآمد دارد کسی هم نمیپرسد که چه کاری انجام میدهد. البته گارسونی در خارج جزو مشاغل بد نیست و بیشتر طبقات متوسط به آن کار مشغول میشوند. ایرانیهایی هم که در خارج به این کار میپردازند، عموما وضع مالی خوبی دارند. در جریان تحولات، خیلی از امور ارزش خودشان را از دست میدهند. پول و درآمد تعیینکننده موقعیتهاست. کسی که موقعیت بدی از نظر جامعه داشته باشد، وقتی پول کسب کند، لباسش را عوض کند و به سر و وضعش برسد، مردم به جیب و سر و وضعش به او احترام میگذارند. در عصر پولسالاری خیلی از معیارها از بین میرود و پول تعیینکننده شخصیت، وجاهت، عزت و شرف خیلی از مردم شده است.
سمیه افشینفر - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد