با دکتر رضا پورحسین، مدیر شبکه مستند سیما

مخاطب‌شناسی قدم اول ژورنالیسم علمی

این‌که مردم کشوری بتوانند علمی فکر کنند و به علم علاقه‌مند باشند، تاثیر مستقیمی بر روی سرنوشت یک جامعه دارد. حاکم شدن تفکر علمی در جامعه و اطمینان از این‌که علم در نزد مردم یک جامعه طرفداران زیادی دارد، مسلما راهگشای بسیاری از حرکت‌های رو به جلو در جامعه است و می‌توان به آینده آن جامعه امیدوار بود.
کد خبر: ۴۶۲۳۸۴

مساله ترویج علم نه در ایران، بلکه در همه جای دنیا اهمیت زیادی دارد و حتی دانشگاه‌ها متخصصانی را برای تبدیل مسائل علمی به پدیده‌های ساده‌تر تربیت می‌کنند تا از این راه بتوان مردم را به علم و پدیده‌های علمی علاقه‌مند ساخت. در این میان جایگاه ژورنالیسم علمی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

متاسفانه در رسانه‌های فارسی‌زبان و از جمله آنها تلویزیون موضوع ژورنالیسم علمی و برنامه‌سازی بر پایه دانش و توجه به آن مغفول مانده و روزنامه‌نگاران و برنامه‌سازان، آموزشی درخصوص ژورنالیسم علمی نمی‌بینند. اقبال اندک نویسندگان و برنامه‌سازان به ساخت برنامه‌های علمی و کمبود برنامه‌های فاخر و مناسب در این حوزه نیز از عوامل دیگری است که باعث شد تا در مدیریت پژوهش سیما به سراغ مدیران و برنامه‌سازان و صاحب‌نظران در حوزه رسانه برویم و به بررسی موضوع ژورنالیسم علمی و یافتن راه‌حلی برای توسعه و بهبود آن بپردازیم.

در این میان شبکه مستند از آنجایی که هدف اصلی خود را تولید و پخش محتوای علمی، تحلیلی و مبتنی بر مطالعه و تحقیق گذاشته است را نقطه آغازین مناسبی دیدیم. به همین خاطر پای گفت‌وگوی دکتر رضا پورحسین، مدیر این شبکه نشستیم.

ژورنالیسم و برنامه‌سازی علمی اصولا چیست و چه ویژگی یا تفاوتی نسبت به حوزه‌های معمولی روزنامه‌نگاری دارد؟

برنامه‌سازی در مورد موضوعات علمی را می‌گوییم برنامه‌سازی علمی. به یک معنای دیگر استفاده از علم در برنامه‌سازی. آن هم می‌شود برنامه‌سازی علمی. البته من می‌دانم که منظور شما برنامه‌سازی در مورد موضوعات علمی است. قاعدتا شما یک پیام را زمانی پیام علمی تعریف می‌کنید، که هم برای دادن اطلاعات و هم برای تغییر نگرش و تغییر رفتار در زمینه علم کاربرد داشته باشد. ما به این برنامه‌سازی می‌گوییم برنامه‌سازی علمی. یعنی موضوع و پیام برنامه شما یک پیام علمی است.

به نظر می‌رسد در حال حاضر برنامه‌سازی برای علم در ایران خیلی موفق نبوده علتش چیست؟

علتش این است که ما روی یک قالب تمرکز کرده‌ایم. منظورم قالب گفت‌وگو و میزگرد است.

اگر از قالب‌های دیگر برنامه‌سازی استفاده کنیم، اتفاقا برنامه‌های علمی خیلی هم بیننده دارند. مثلا قالب نمایشی. ما الان کمتر برنامه نمایشی داریم که در موضوع علم باشد. مثلا کاری شبیه ابن‌سینا که در سال‌های گذشته پخش می‌شد.

شما آن سریال را یک کار علمی می‌دانید؟

بله. آن سریال یک کار علمی بود. این‌که چقدر موفق بوده را نمی‌دانم ولی علمی است و موضوعش یک دانشمند بوده است. یا سریال نردبان آسمان در مورد غیاث‌الدین جمشید کاشانی. در آنجا هم مباحث نجوم مطرح می‌شد که یک برنامه علمی بود اما در قالب نمایشی.

نمایش قالب خوبی است به شرطی که درام خیلی بر اصل موضوع غلبه نکند. یا مثلا قالب مستند.

اکثر برنامه‌های علمی در شبکه‌های مهم دنیا در قالب مستند است که خوب جواب داده و بیننده کمی هم ندارند.

به مستند اشاره کردید، خیلی‌ها هم معتقدند که بهترین قالب برنامه‌سازی علمی مستند است، اما گویا این قالب در ایران و در میان تولیدکنندگان برنامه‌های علمی خیلی طرفدار ندارد.

ما اول باید ببینیم مخاطبان‌مان چه کسانی هستند. اگر مخاطب ما عموم مردم است و می‌خواهیم نوعی عمومی‌سازی علم داشته باشیم، مثل ریاضیات قالب نمایش بهترین قالب است که برای کودکان می‌شود انیمیشن و به نظر من خیلی تاثیرگذار است.

اما برای بزرگسالان تله‌فیلم، سریال، کارهای تک قسمتی و مواردی از این قبیل تاثیر بیشتری دارد.

ببینید اگر مخاطب عام باشد یعنی بحث عمومی کردن علم در میان باشد، نمایش بهتراست. اما اگر بحث‌ها در علم اختصاصی است، مستند بهتر جواب می‌دهد. مثل توضیح یک فرآیند علمی. اما اگر بخواهید یک موضوع علمی را عمومی کنید، یعنی مردم از علم در زندگی‌شان بهره‌مند بشوند، جدا از این‌که دانشمندان‌شان را بشناسند و علم را بیاورند در زندگی، اینجا نمایش بهتراست یا درخصوص هوافضا اگر بخواهید برنامه‌ای بسازید که اصول دقیقش را توضیح بدهد، مستند مناسب است. اما اگر بخواهید بحث هوافضا در بین مردم عمومیت پیدا کند، نمایش یا فیلمی براساس این موضوع بهتراست. بحث‌های میزگردی به نظر من فقط جایی مفید است که می‌خواهد اطلاعات منتقل بشود و گاهی هم روی یک نظریه علمی بحث وجود دارد. این بحث‌ها در میزگردها بهتر جواب می‌دهد. پس به عبارتی هم مخاطب و هم هدف برنامه قالب را تعیین می‌کند.

یک میانبر هم وجود دارد، مثلا ما در کارهای علمی، درام مستند هم داریم مثل مجموعه لئوناردو داوینچی که هم بازسازی شده و هم می‌خواهد یک واقعیت را بازگو کند. یا رامون کاخال که هم نمایشی است و هم مستند.

این راه میانبر است. یا کارهای ترکیبی هم همین‌طور یا مسابقه برای این‌که اطلاعات عمومی را منتقل کند و ایجاد انگیزه هم می‌کند. به نظر من نگوییم کدام بهتر است چون بستگی به هدف دارد و به نظر من کار علمی همه قالب‌ها را می‌پذیرد.

پس چرا شبکه‌های بزرگ دنیا بیشتر به مستند تمایل دارند؟

نه، همیشه این‌طور هم نیست. خوب شبکه‌ها بنا به تعریف و کارکردشان برنامه می‌سازند و در شبکه‌های مختلف ما شاهد قالب‌های مختلفی هم هستیم. مثلا سریالی به نام رامون کاخال، که خیلی هم مورد استقبال مردم قرار گرفت، می‌خواست مردم را با محیط آزمایشگاه آشنا کند و توضیح بدهد که یک نظریه علمی از کجا به کجا رسید. در کنارش زندگی شخصی رامون کاخال هم نشان داده می‌شد. اما محور اصلی پژوهشی بود که به خاطر آن جوایز زیادی هم گرفت. در نتیجه کسی که این سریال را می‌دید، به پژوهش و علم‌گرایی علاقه‌مند می‌شد.

با این حساب پس چرا اکثر برنامه‌های علمی ما به سمت گفت‌وگو پیش رفته است؟

چون کسانی که در این کار هستند، کمتر دغدغه ترویج علم دارند.

آیا این به سیاست‌گذاری تلویزیون برمی‌گردد؟

نه این فضا به گفتمان غالب بستگی دارد. در حال حاضر گفتمان غالب در کشور ما یک گفتمان سیاسی است و بعد هم اجتماعی و طبعا همه موضوعات به آن سمت می‌رود، ولی اگر گفتمان علمی غالب بشود، فضا فرق می‌کند و برای این‌که گفتمان علمی غالب بشود باید شبکه‌های تلویزیونی دغدغه ترویج علم داشته باشند. یعنی باید مدیرانی داشته باشیم که علمی فکر کنند. وقتی دغدغه علمی وجود داشته باشد، کم‌کم به سمت عمل و عملیاتی شدن پیش می‌رود و اوضاع تغییر می‌کند.

یعنی در حال حاضر این دغدغه وجود ندارد؟

اگر بود که ما برنامه‌سازی علمی‌مان در خط مقدم قرار می‌گرفت و به همین دلیل هست که شما می‌روید به دنبال ساده‌ترین کارها در برنامه‌سازی علمی و فکر می‌کنید فقط وظیفه انتقال اطلاعات را دارید. مشکل دیگری هم هست. ما خیلی از اوقات مشکل هدف‌گذاری داریم. یعنی مشخص نیست هدف ما چه گروهی هستند تا بفهمیم که از کدام قالب باید استفاده کرد.

پس از 3 عنصر آموزش، اطلاع‌رسانی و سرگرمی ما متمرکز شده‌ایم روی اطلاع‌رسانی؟

بله ولی اگر برویم سراغ اطلاع رسانی به اضافه تغییر نگرش و علمی فکر کردن، این راه صحیح است.

شما اگر بخواهید مردم را علم‌گرا کنید، باید از کودکی شروع و از انیمیشن و عروسک استفاده کنید. اصلا ناچارید. من از شما سوال می‌کنم چند درصد از برنامه‌های ما ترویج علم‌گرایی است؟ فقط نصیحت و دادن اطلاعات به بچه‌ها!! ما باید کودکانمان را اندیشه‌ورز تربیت کنیم. چگونه؟ با کار انیمیشن و درام. مثلا کارتون ای‌کی‌یو‌سان به بچه‌ها یاد می‌داد تا به مشکلی برخورد کردند، فکر کنند. بچه‌ای که این کارتون را می‌بیند هم اطلاعات گرفته و هم یاد می‌گیرد اگر به مشکلی برخورد، چه کاری انجام دهد. با این روش به قول روان‌شناسان بچه‌ها مساله‌مدار بار می‌آیند. در حال حاضر فرزندان ایرانی هیجان‌مدار بار می‌آیند. یعنی چه؟ یعنی وقتی بزرگ شدند و به مشکلی بر خوردند، اول صورت مساله را پاک می‌کنند و اگر جواب نگرفتند می‌روند سراغ راه میان‌بر و در نهایت تازه می‌روند سراغ حل مساله. در حالی که اول باید بروند سراغ حل مساله. به همین دلیل، میزان پرخاشگری در جامعه ما بالاست. چون تربیت ما هیجان‌مدار است. به جای حل مساله اول غصه می‌خوریم. اما این مسائل را چگونه می‌توان تغییر داد؟ مسلما تلویزیون. با انیمیشن و کار نمایشی از بچگی. چون فردی که تا 40 سالگی هیجان‌مدار بار می‌آید به سختی تغییر می‌کند.

من سال‌ها در تلویزیون به دنبال این بودم که برنامه‌ای ساخته شود که فکر کردن و فلسفی اندیشیدن را به کودکان آموزش بدهد. کودکان ما مساله‌مدار بار بیایند و نه هیجان‌مدار. قالب‌های نمایشی برای حل این مشکل بهتر جواب می‌دهند و در سنین بزرگسالی هم مستند و اما شما با میزگرد که نمی‌توانید مردم را مساله‌مدار کنید! فقط می‌توانید توصیه کنید و یا راه نشان دهید یا بحث کنید.اگر به این اصول عمل کنیم، نگاه فرد به دنیا تغییر می‌کند.

به نظر شما بایدهای تلویزیون برای ترویج علم چیست؟

در ترویج علم تنها «باید» این است که علم را ترویج کنیم. اما در این میان باید نگران سطحی شدن مقوله ترویج علم نیز باشیم.

ژورنالیست علمی وظیفه‌اش ساده‌سازی علم است و نه سطحی‌نگری آن.

چطور مرز بین این دو را تشخیص دهیم؟

مرز بین این دو را اهل علم متوجه می‌شوند که مرزش کجاست. باید حتما به کسی که به مبانی و روش علمی مسائل آگاه است مراجعه کرد. پژوهشگری که متدهای برنامه علمی را بداند، به تاریخ علم آگاه باشد، و به دسته‌بندی علوم تسلط داشته باشد تا بتواند شما را در برنامه‌سازی علمی کمک کند.  اگر کسی این ویژگی‌ها را نداشته باشد، فقط یکسری منابع را به هم می‌چسباند و به قول معروف کپی پیست می‌کند. که اسمش پژوهش نیست. به نظر من کسی می‌تواند روحیه علم‌گرایی را تقویت کند که خودش بداند موضوع علم از کجا شروع می‌شود و به کجا ختم خواهد شد. همه اینها برای ایجاد شوق و علاقه علم‌گرایی در افراد لازم است.

پس اگر ما برنامه‌ریزی درستی داشته باشیم، می‌توانیم سبک زندگی را تغییر بدهیم. اگر واقعا یک استراتژی کلان داشته باشیم، مخاطب را بشناسیم و بدانیم طریقه نفوذ و تاثیر در مخاطب چگونه است، می‌توانیم موفق باشیم.

درخصوص آموزش برنامه‌سازی علمی چطور؟ آیا باید نیروهای ناکارآمد را کنار گذاشت و نیروهای جدید را آموزش داد؟

باید آموزش درخصوص روند و فرآیند برنامه‌سازی علمی به نیروهای فعلی داده شود و مرتب هم مورد بازنگری قرار گیرند و البته ما در این زمینه به مدیریت درست فرهنگی نیازمندیم. مدیریتی که در آن مکانیسم جذب وجود داشته باشد. ما امروز، ابتدا جذب می‌کنیم و بعد می‌بینیم ویژگی‌های لازم را دارند یا خیر. اگر ویژگی‌های لازم را نداشتند برای کارهای دفتری افراد را می‌فرستیم. اگر هم ویژگی‌ها را داشتند، که چه بهتر. به همین دلیل جدا از آموزش، سیستم جذب در کار ما که با روح و جان مردم سر و کار دارد، باید بسیار دقیق باشد که متاسفانه این‌گونه نیست.

در شبکه مستند بیشتر همگانی کردن علم مد نظر شماست یا انتقال آن؟

هر دو. البته در این شبکه بیشتر بحث انتقال علم مطرح است.

فائزه نعمتی / پژوهشگر ‌اداره کل آموزش و پژوهش سیما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها