در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مهرانه مهینترابی، بازیگر نام آشنای سینمای ایران امروز برای ما از تلخی و شیرینیهای سفر، با هیجانی که شاید در ظاهر نتوان باور کرد، میگوید.
چقدر اهل سفر هستید؟
عاشق سفر هستم و اگر فرصتی پیش بیاید سفر میکنم، اما چون معمولا دلم نمیخواهد تنهایی به سفر بروم، منتظر میمانم تا با یکی از دوستانم سفر کنم و برنامهام با کسی هماهنگ شود.
اولین کسی را که برای رفتن به سفر انتخاب میکنید، کیست؟
انتخاب همسفر خیلی مهم است ولی گاهی اوقات همسفر اجباری نصیبتان میشود و باید در آن شرایط هماهنگ باشید. شاید کسانی که بیشتر دلتان بخواهد با آنها سفر بروید، وقت نداشته باشند یا نتوانید با آنها هماهنگ باشید؛ اما من از هر کدام از دوستانم که فرصتش داشته باشند، استقبال میکنم که همسفرشان بشوم، ولی اولین کسی را که برای سفر انتخاب میکنم شخصی است که دوستی 30 سالهای با او دارم و او هم مثل من دیوانه سفر است.
اولین سفرتانکجا و در چند سالگی بود؟
سفر به شمال و مشهد را نمیتوانیم جزو سفرهای خاص حساب کنیم چون سفر به این مناطق برایمان عادت شده است، اما اولین سفر مهمم در همان 14، 15سالگیام بود که از مادرم دور شدم و مجبور شدم یک ماهی به خانه خواهرم در اهواز بروم. در روزهای آخر داشتم دیوانه میشدم چون هیچ وقت اینقدر از مادرم دور نبودم.
اهل کجا هستید و بجز تهران دوست دارید در کدام شهر زندگی کنید؟
زادگاه من کرج است، اما دوست دارم بجز تهران و کرج به اصفهان بروم و در آنجا زندگی کنم. من دیوانهوار اصفهان را دوست دارم. اصفهان را بیشتر از هر شهری در دنیا دوست دارم و برای خودم هم این همه علاقه به این شهر عجیب است. این که فکر کنید در کجای دنیا بهترین حس را دارید من فقط در اصفهان این حس عجیب را دارم، وقتی در خیابانهایش راه میروم حس خاصی نسبت به آنجا دارم و مانند دیوانهها ساعتها درخیابانها قدم میزنم و واقعا نمیفهمم چه چیزی در خاک این شهر وجود دارد که من اینقدر آنجا را دوست دارم. اردیبهشت ماه من اصفهان بودم و وقتی دیدم زاینده رود خشک شده خیلی ناراحت شدم و چند وقت بعد که دیدم آب در زایندهرود جاری شده و مردم در حال شادیکردن هستند، دلم میخواست پر بزنم و به آنجا بروم و داشتم دیوانه میشدم که آب در زایندهرود جاری شده ومن در آنجا نیستم.
دوست دارید تعطیلات نوروز کجا بروید؟
نوروز را تهران میمانم چون هر بار به سفر رفتم به دردسر افتادم و ترجیح میدهم همین جا بمانم و از آرامش تهران استفاده کنم.
چقدر اهل سوغات خریدن هستید؟
متاسفانه خیلی زیاد! فکر میکنم این اخلاق بد من است. سعی میکنم هر سفری میروم برای اطرافیانم سوغاتی بیاورم و این مساله خیلی فکرم را مشغول میکند و وقتم را میگیرد. هر بار که به سفر میروم به همه میگویم این بار دیگر سوغاتی نمیآورم و فقط میخواهم بگردم، اما باز وقتی برمیگردم میبینم برای همه سوغاتی آوردم.
چرا انسان باید سفر کند؟
بدون سفر انسانها به تکامل نمیرسند. درست است که سفر ممکن است در تفکر و روح انسانها اتفاق بیفتد، مثل حافظ که در عمرش هیچ سفری نرفت، اما این همه سفر روحی داشته است، ولی سفر، انسان را کامل میکند و در روح انسان تاثیر میگذارد تا جایی که در قرآن هم آمده که وسعت خلقت خداوند را بروید و ببینید تا عظمتش را درک کنید و سفر اینها را به آدم میدهد.
واقعا آدمها درسفر همدیگر را میشناسند؟
این جمله بسیار حکیمانهای است که میگویند، اگر میخواهید کسی را بشناسید با او به سفر بروید؛ چون خیلی چیزها در سفر مشخص میشود و طبیعت آدمها جور دیگری بروز میکند، شاید خیلی تلخ باشد، اما حس دوری از خانه، ناامنی و هزار حس دیگر باعث میشود خصلتهایی بروز کند که هیچ وقت در رفت وآمدهای خانوادگی نمیتوان فهمید.
دوست دارید به کدام کشور یا شهرهایی که نرفتهاید سفر کنید؟
هر جایی را دوست دارم یک بار تجربه کنم و به نقاط تازه بروم، من به اروپا، کانادا، مالزی و کشورهای اطراف رفتهام، اما دوست دارم به آفریقا و برزیل بروم و با فرهنگها و رسوم آنجا آشنا شوم، اما در مورد شهرهای ایران دوست دارم به همه جا بروم. سفر مساله عجیبی است و اتفاق مهمی که راجع به من میافتد این است که یک آدم خوش اخلاق میشوم و انگار یک آدم دیگری هستم. در سفر خودم از خودم متعجب میشوم و فکر میکنم همه کسانی که سفر را دوست دارند، این حالت را دارند. یک بار با تور به مسکو رفته بودم از خانهای رد میشدیم و تورلیدر توضیح میداد که اینجا خانه مندلیف دانشمندی است که جدول تناوبی را نوشته و روی دیوار خانهاش جدول حک شده بود و الان به صورت موزه درآمده است، این فقط در بچگی برایمان تعریف شده بود و در آن لحظه من واکنشی از خودم نشان دادم که بقیه مسافران متعجب از دوستم پرسیدند: خانم مهینترابی اینقدر به شیمی علاقهمند هستند؟ خب برای من خیلی هیجانانگیز بود که تاریخی برایم زنده شود که در دوران بچگی شنیده بودم.
چقدر در زمان سفر میکنید؟!
به نظر من فکر ناخوشایندی است، چون همیشه به گذشته میرویم و غمها را بیرون میکشیم، اما بسیار سعی دارم که این را کنترل کنم.
کدام آداب و رسوم و سنتهای ایرانیها را دوست دارید؟
ایرانیها مهماننوازند و این مساله در خون ما و جداییناپذیر است. در کدام ملتها این را دیدید که هرکسی را سر سفرههایشان بیاورند بدون این که بشناسند و حتی خوشحال هم میشوند از هم سفره شدن با آن فرد و مهمان داری؟ البته شهر به شهر فرق میکند و خاک آن شهر روی آدمها تاثیر میگذارد، اما اصولا ما ایرانیها مهماننواز هستیم و من همیشه این شانس را داشتهام که هر شهری رفتهام مورد لطف و محبت مردم قرار بگیرم.
بدترین و بهترین خاطره شما از سفر؟
سفری داشتم به ونکوور کانادا که تنها رفته بودم. یکی از روزهایی که آنجا بودم خیلی عذاب کشیدم و داستان از این قرار بود که توری را گرفتم که به جزایر ویکتوریا بروم و باید سوار کشتی میشدم. جایی که شبیه بهشت است، باغی به نام بوشادگاردن که عجیب است و از در و دیوار این باغ گل میریزد. این باغ بسیار زیباست و حس عجیبی به شما میدهد، از آنجا که آدم احساساتی هستم چون تنها بودم مجبور شدم همه حسهایم را در خودم خفه کنم و صدایم درنیاید و موقع برگشتن خیلی غصه خوردم که تنها به این سفر رفتم، چون مخلوطی از عجیبترین هیجان و شادی چیزهایی که دوست داری در آنجا بود و یک غصهای از این که تنها این سفر را رفتهای و نمیتوانی به کسی بگویی که چه حسی داری مرا رها نمیکرد این بدترین خاطرهام بود، اما بهترین سفرم همه سفرهایی است که با دوستانم به شمال رفتهام.
فرگل غفاری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور مطرح شد