مختارپور: کتاب «نورالدین، پسر ایران» 10 ویژگی مهم دارد

جنگ برای نورالدین تمام نشده است

کتاب «نورالدین، پسر ایران» روایت ارزشمند خاطرات برادر رزمنده و جانباز، سید نورالدین عافی است که به قلم خانم معصومه سپهری به رشته‌ تحریر و تنظیم درآمده است. شاید افتخار ادبیات ما در عصر حاضر و بلکه در قرون گذشته و حتی در اعصار آینده، نمونه‌هایی از همین دست کتاب است وگرنه ادبیات خالی از تعهد، خالی از بیان معارف الهی و خالی از شرح جانفشانی‌ها و جانبازی‌های پیروان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و ولایت، هرقدر هم که ظاهرا زیبا و مزین به ارائه‌ها و پیرایه‌های ادبی باشد، چندان تأثیری در اصلاح احوال و تحول انسان‌ها نخواهد داشت.
کد خبر: ۴۶۱۳۱۷

این کتاب واجد ویژگی‌هایی است که آن را برای خواننده تبدیل به یک اثر ماندگار و دلنشین می‌کند که در این‌جا به 10 مورد از مهم‌ترین این ویژگی‌ها اشاره می‌شود.

ویژگی اول، بیان روان و سلیس کتاب است. بخش مهم این ویژگی مدیون زحمات سرکار خانم سپهری است که این خاطرات را امانت‌دارانه و شیوا و روان، پرداخت داده‌اند.

ویژگی دوم، صداقت و پرهیز از هرنوع مقدس‌نمایی و تطهیر و بیان بزک‌شده وقایع است. یکی از مصادیق این ویژگی، قطعه‌ای است که سید وقتی در جبهه حضور دارد، به هر حال علاقه‌ای پیدا می‌کند یا ضرورت می‌بیند که یک جاخشابی را به دست بیاورد و به همین خاطر، جاخشابی یک برادر رزمنده را برمی‌دارد. از این دست بیان وقایع که بی‌هیچ تحریفی آمده‌، در کتاب بسیار هست.

سومین ویژگی کتاب، طنز مستتر در برخی گفت‌وگوها و منظره‌هاست. این طنز به بهترین شکل در کتاب حفظ شده است. یک نمونه‌ از این ویژگی در صفحه‌ 235 کتاب آمده است؛ جایی که برادر رزمنده‌ای به سید می‌گوید: تو که به جبهه آمده‌ای، بدان که 2 حالت برایت اتفاق می‌افتد؛ یا برمی‌گردی یا می‌میری. اگر مردی که باز 2 حالت دارد؛ یا جنازه‌ات مفقود می‌شود یا برمی‌گردد. اگر زنده برگشتی، باز هم 2 حالت دارد؛ یا زنده هستی یا زِه‌وار دررفته.

ویژگی چهارم این کتاب، واقع‌نمایی و بیان صادقانه و مواجهه‌ بسیار واقعی با زندگی است که نمونه‌ آن در صفحات 330 به بعد به چشم می‌خورد؛ آنجا که سید برای تأمین نیازهای زندگی خود و خانواده‌اش، برای اولین بار با گریه و تضرع دعا می‌کند و از خداوند کمک می‌طلبد.

ویژگی پنجم، اشارات معرفتی اثرگذار این کتاب است که نمونه‌ آن در صفحه‌ 334 کتاب است: پزشک وقتی سید را با آن وضعیت می‌بیند، به او می‌گوید می‌دانی این بدن روز قیامت از تو سوال می‌کند که تو در دنیا با من چه کردی؟ سید پاسخی عجیب و عرفانی و سطح بالا به او می‌دهد که دیدگاه جوانان رزمنده‌ امثال او را به‌خوبی می‌نمایاند. می‌گوید: چرا نمی‌دانم؟! اما گمان نمی‌کنم این بدن از من شکایتی داشته باشد، چون این بدن را در خوشگذرانی و ولگردی به این روز نینداخته‌ام. خدا خودش قصه‌ هر زخم مرا می‌داند که در کجا و به چه کاری مشغول بودم. بنابراین این بدن خیلی هم باید از من تشکر کند.

ویژگی ششم کتاب، نمایش وضعیت جامعه‌ آن هنگام و نشان دادن برخی افراد یا گروه‌هایی است که در آن زمان که بسیاری از مردم غیور این سرزمین مشغول دفاع از دین و کشور و امامشان بودند، آنها با بی‌تفاوتی یا سهل‌انگاری یا کارشکنی، بر خلاف جهت مردم حرکت و عمل می‌کردند. آنجا که پرستاری به خاطر دیدن یک برنامه تلویزیونی، با بی‌دقتی و عجله به سید رسیدگی می‌کند و موجب ناراحتی شدید او می‌شود. یا آ‌نجایی که یک مأمور پلیس قضایی که متأسفانه لباس مقدسی هم به تن داشته، به سید می‌گوید: اصلاً چه کسی به تو گفته بود که بروی جبهه؟ و پاسخ سید را می‌شنود که: امام به ما گفت. و پلیس قضایی می‌گوید: خوب حالا امام خودش هم بیاید جواب تو را بدهد!

ویژگی هفتم، نمایش عظمت روحی خانواده‌ شهدا ست. سید این کتاب را ـ در پیشانی آن ـ به شهید امیر تقدیم نموده است. وقتی شما این کتاب را می‌خوانید، به ارادت و محبت بین سید و شهید امیر (همان هوشنگ مارالباش) پی می‌برید. جالب است که وقتی علی‌آقا (پدر امیر) خبر شهادت پسرش را از سید می‌شنود، اولین جمله‌ای که می‌گوید، این است: خدا را شکر که هنوز یکی‌تان مانده‌اید.

ویژگی هشتم، تأثیر توسل به ائمه‌‌اطهار علیهم‌السلام و خصوصا امام رضا علیه‌السلام است که یک نمونه‌ آن را از صفحه‌ 428 ذکر می‌کنم: وقتی سید با آن گرفتگی و انقباض روحی و و ناراحتی و با قلبی فشرده به حرم امام رضا علیه‌السلام می‌نگرد، کبوتری می‌آید و کنار پنجره می‌نشیند و چشم در چشم سید می‌دوزد. گویی آن کبوتر همه‌ غم و اندوه سید را با خود می‌برد و سید با دیدن آن آرام می‌شود و انبساط خاطر می‌یابد.

ویژگی نهم، بیان دقیق برخی حوادث جبهه‌ها به صورتی واقعی و نه اغراق‌آمیز و نه بزک‌شده است. نمونه‌ آن هم صحنه‌های مربوط به مجروحیت و حتی شستشوی آن بدنی است که پر از سنگریزه‌ و سوختگی‌ است.

ویژگی دهم که به آن اشاره می‌کنم، پرهیز از بیان خاطره برای کسب شهرت و امتیاز است. سید نورالدین این خاطرات را سال‌ها پس از وقوع آن گفته و همان‌طور که در کتاب آمده، ایشان در پی بروز یک انگیزه معنوی و هنگامی زبان باز ‌کرده که خواب حضرت آقا را می‌بیند. خواب می‌بیند که در محضر ایشان است و ایشان مشغول مطالعه‌ یادداشت‌هایی هستند که در حین مطالعه‌ آن گریه می‌کنند؛ و صدایی هم در آن اتاق وجود دارد که می‌گوید این‌ها خاطرات جانبازی است که چندین سال جبهه بوده و جانباز 70 درصد است و تازه می‌گوید من کاری نکرده‌ام. سید بعد از دیدن این خواب، به بیان خاطرات خود ‌پرداخته است با این نیت که وظیفه و تکلیف خود را در قبال یاران رزمنده‌اش و فرهنگ و معنویت جبهه‌ها و شهیدان و نیز نسل‌های بعدی فرزندان ایران‌زمین ادا کرده باشد.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها