در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
با این حال ماتیوس که در پستهای هافبک وسط و مدافع وسط سالها در بایرن مونیخ، اینتر و مونشن گلادباخ درخشید و تا 39 سالگی بازی میکرد و سابقه مربیگری در تیم ملی مجارستان و لیگ برزیل را هم دارد به آینده فوتبال بلغارستان خوشبین است. او اعتقاد دارد در صورت پرورش صحیح جوانان بلغاری میتوان به دستاوردهای بزرگی رسید. او در مصاحبه پیشرو به واپسین رخدادهای فوتبال آلمان نیز میپردازد.
شما طبعا فصل اخیر لیگ فوتبال کشورتان را با دقت تعقیب کردید. نظرتان درباره بوروسیا دورتموند، قهرمان مطلق و غیرمنتظره این فصل چیست؟
دورتموند از شگفتیها و نکات شیرین این فصل بود. هیچکس انتظار این بازیها و نتایج را از آنان نداشت اما باید اعتراف کرد که از هر جهت شایسته این پیروزی بودند. دورتموند در طول فصل مهیجترین و تهاجمیترین فوتبال فصل را ارائه داد و اضافه بر خیل هوادارانش، باعث وجد سایرین هم شد.
به عنوان کسی که پیشینه 7 بار قهرمانی در بوندس لیگا را دارید چه مواردی را برای دورتموند در ادامه راهشان پیشبینی و چه چیزهایی را به آنها توصیه میکنید؟
به نظر من سرنوشت فصل بعدی را بایرن مونیخ ترسیم میکند. این تیم بعد از ناکامی شدید در فصل اخیر، مصمم به پس گرفتن عنوان قهرمانی است و در این راه بیرحمانه عمل خواهد کرد. دورتموند و هر تیم دیگری که طالب خودنمایی و کسب افتخار در فصل آینده است ابتدا باید تکلیف خود را با بایرن مشخص کند. در عین حال معتقدم دورتموند نیز به حد کافی بازیکن جوان و توانا دارد و حاضر به خالی کردن میدان نیست. دورتموند فصل بعد درگیر لیگ قهرمانان اروپا هم خواهد بود و این مساله نیز میتواند از اقبال این تیم بکاهد و بربختهای بایرن بیفزاید.
دورتموند نیز مثل هانوفر و هافنهایم از نسل مربیان جوان آلمان بهره میگیرد. مربیانی که به روشهای سنتی و کلاسیک اعتقاد ندارند و به نظر میرسد که با شاگردان خود رابطهای بسیار نزدیک دارند و بیشتر مثل یک برادر بزرگ برای آنها میمانند. یورگن کلوپ مربی 43 ساله دورتموند نمونه کاملی از این روند است. از نظر شما ویژگیهای بارز این نسل چیست؟
کلوپ مثل مربی ماینز (توماس توخل) از اختلاف کم سنی بین خودش و شاگردانش برای برقراری یک رابطه کاری نزدیکتر و موثرتر بهره میگیرد و در نتیجه توانسته است اعتماد آنها را جلب کند. او و توخل توانستهاند در عین رئیس و مربی بودن، یکی از نفرات عادی جمع جلوه کنند و سلاح موثر رفاقت را هم در امر هدایت شاگردانشان در اختیار داشته باشند و از این بابت بیشتر به دل بازیکنان تیم نفوذ کنند، با اینهمه تمامی این معانی و فرآیندها نیز به این معنا نیست که این نفرات لزوما مربیانی بهتر از همتاهای مسنتر و معروفتر خود مثل یوپ هاینکس و فلیکس ماگات باشند.
من به واقع معتقدم ماگات نهتنها بهترین مربی آلمان بلکه از بهترینهای کل اروپا هم هست. برای قضاوت درباره کلوپ و امثال او هنوز بسیار زود است و باید صبر کرد و حاصل کار آنها را در درازمدت و ازجمله در میادین بینالمللی دید.
آیا این که قبلا یک بازیکن موفق و پرسابقه بوده باشید به شما کمک میکند که مربی بهتری در زمان پرداختن به این حرفه شوید؟
قطعا بیتاثیر نیست. موارد مربوط به خودم در این زمینه بسیار روشنگر است. من به سبب مورد وثوق بودن نزد مربیانم و تلقی شدن به عنوان «دست راست» آنها و همچنین بهدستداشتن بازوبند کاپیتانی در سالهایی طولانی، نوعی از حس ششم و مربیگری را از همان دوران بازیگریام در وجودم داشتم و به روایتی خلق و خوی مربیگری از همان زمان در من بود. بنابر این انتقال من از دنیای بازیگری به مربیگری نسبتا آسان و روان انجام شد و رنجی نبردم. با این حال به محض انجام چنین انتقالی مردم دیگر کاری با پیشینهتان به عنوان بازیکن، حتی اگر درخشانترین کارنامه ممکن باشد، ندارند و فقط از شما پیروزی میخواهند و اگر این را تامین نکنید، کاپیتان تیم فاتح جام جهانی هم باشید جوابتان خواهند کرد. بنابراین در دوران جوانی و بازیگریتان هر کار هم که کرده باشید وقتی بحث دوران مربیگری و کارتان در این عرصه پیش میآید، فقط نتایج تیمتان است که میتواند شما را نجات بدهد و یا برعکس بدبختتان کند.
به نظر میرسد توقعات در این زمینه از امثال شما بیشتر باشد.
کاملا درست میگویید. چون در کارنامه من به عنوان بازیکن، دنیایی افتخار و جام و مقام به ثبت رسیده و توقع مردم این است که به عنوان مربی نیز همین قدر موفق باشم حال آن که این امر غیرممکن است. از طرف دیگر بهترین مربیان دنیا نیز اگر بازیکنانی قوی را در اختیار نداشته باشند، راه بهجایی نخواهند برد و این یک شرط لازم و حیاتی برای موفقیت در این راه است.
در طول فصل گذشته مسابقات لیگ آلمان، 12 مربی به خاطر بیکفایتی و کسب نتایجی ضعیف برکنار شدند که رقم چشمگیری با احتساب تعداد تیمهای حاضر در لیگ است (18 تیم) به این روند چگونه مینگرید؟
فصول قبلی نیز چندان بهتر نبوده است. نمیدانم چرا عدهای از این پروسه تعجب میکنند. شما یک باشگاه حرفهای را با فراتر از یک میلیارد یورو گردش پول در طول فصل، تشکیل نمیدهید که ناکام شوید و طبعا هدفتان کسب بیشترین موفقیت در کوتاهترین زمان و با هر وسیله ممکن است و اگر مربیتان جواب ندهد، طبیعتا او را کنار خواهید گذاشت. این مخارج نجومی در امر تیمداری فقط زمانی توجیه میشود که در کارتان موفق باشید و نتیجه بگیرید و اگر نگرفتید و مربی جدیدی آوردید، نباید نزد افکار عمومی محکوم شوید. این یک حقیقت و الزام در ورزش حرفهای است و در آینده نیز خواهد بود. تغییر و تبدیلها در بین مربیان در طول فصل اقدامی اجباری برای رهایی از ناکامی است.
با این حال تغییر مربی در طول فصل هم میتواند برای نجات یک تیم کافی نباشد. شما به نمونه کریستف دام معروف در اینتراخت فرانکفورت در فصل اخیر نگاه کنید. این تیم در 2 ماه پایانی فصل به دام روی آورد تا بلکه با تجربه و مهارت او در دسته اول ماندنی شود، اما به هدف خود نرسید و به دسته دوم سقوط و در پایان فصل نیز با دام قطع همکاری کرد.
در طول فصل اخیر پدیدههایی جوان و تازه بخصوص در دورتموند ظهور کردند. شما کدام یک را درخشانتر و آیندهسازتر میدانید؟
در دورتموند که نام بردید ماریو گوتزه و کوین گروس کروتز توانایی زیادی را از خود بروز دادند و این را بخصوص با توجه به سن کمشان میگویم. در همین تیم شینجی کاگاوای ژاپنی نیز تا قبل از این که مصدوم شود و نیمفصل دوم را از دست بدهد، عالی عمل کرده بود. در تیم مونشن گلادباخ نیز مارکو روس عالی ظاهر شد و او هم مثل دورتموندیها آیندهای روشن دارد.
نسل فوتبال آلمان و به تبع آن تیم ملی این کشور در سالهای اخیر بشدت جوان شده است. این فرآیند را چگونه میبینید؟
ماتیوس: تقریبا تمام باشگاههای آلمانی صاحب آکادمیهایی برای پرورش نوجوانان هستند و این امر دست یواخیملو را هم در تیم ملی بازتر کرده است
جوانان را این روزها در فوتبال آلمان و کل اروپا یکجور دیگر و به شکلی آکادمیک و طی روندی درازمدت پرورش میدهند و اساس و اسلوب کار عوض شده است. اگر فوتبال آلمان اینک یک رجحان بر اسپانیا ـ قهرمان اروپا و جهان ـ داشته باشد، در همین زمینه است. وقتی شما به جوانها بیشتر از سایرین بها میدهید، بدیهی است که آینده را در اختیار خواهید داشت. در اکثر قریب به اتفاق باشگاههای آلمان بخشهای آکادمی نوجوانان و جوانان را فعال میبینید و باشگاهها پذیرفتهاند که این یک اصل مهم است و در امر جوانسازی و تربیت نیروهای نوجوان اهتمام دارند. بدیهی است که بهرههای این سیستم ابتدا شامل حال همان باشگاهها و سپس تیمهای ملی نوجوانان و جوانان و در نهایت تیم ملی بزرگسالان کشور خواهد شد. شما دیدید که در هر دو جام جهانی اخیر بزرگسالان تیم ملی آلمان با یکی از جوانترین ترکیبها به مقام سومی دست یافت و سایر کشورها در این زمینه خاص به فوتبال آلمان نرسیدهاند و به ما حسادت میکنند. از این طریق شما آینده را به بهترین شکل و از حالا میسازید. با این اوصاف ما حق داریم به جوانهای فوتبال خود ببالیم و از این بابت کارهای انجام شده را ستایش کنیم.
در مورد روش بازی تیم ملی آلمان و شیوههای کار یواخیملو سرمربی این تیم بیشتر صحبت کنید.
شاید استعداد و مهارتهای ذاتی فوتبالیستهای آلمان ظرف 10 الی 15 سال اخیر تنزل کرده باشد، اما آنها تربیت شدهتر و به لحاظ تاکتیکی آگاهتر از نسلهای قبلی هستند و حداقل قضیه این است که بگوییم اهتمام بیشتری در این خصوص میشود. این اثری است که از تلاشهای «لو» هم به جای مانده است.
سرعت کار این جوانها نیز بیشتر از گذشته شده است. وجود این سلاحها نزد جوانترها باعث میشود تیم توانایی بسازید و امروز و آینده در اختیار شما باشد. البته ضعف فنی و کمبود نبوغ و مهارتهای فردی در نسل کنونی فوتبال آلمان در قیاس با نسلهای قبلی این کشور نیز از مسائلی است که او را مجبور به رویکرد بیشتر به جوانان کرده است، ولی حاصل نهایی این فرآیند برای فوتبال آلمان مثبت و آنچه به دست آمده، ایدهآل بوده است.
اما قدرت بدنی و استقامت جسمانی همیشه از نقاط قوت فوتبال آلمان بوده است.
با این حال مدتی است که تنها ویژگی بزرگ فوتبال آلمان توان جسمانی و توان تشکیلاتی و کار گروهی تیمهایش نیست. در کنار این خصلتهای الزامی که برای هر تیمی از پایههای کار است، روی کاراییهای فردی و هوش غریزی این بازیکنان به قصد جا گرفتنشان در قالبهای کلی و گروهی مورد نظر کار شده است و بازیکنان شاخص اخیر آلمان، از چنین فیلترهایی عبور کردهاند.
به عنوان سرمربی تیم ملی بلغارستان با چه مشکلاتی مواجه بودهاید؟
اساس و مشخصههای فوتبال بلغارستان با آلمان بهکلی متفاوت است. اصولا امکانات و راهها و گزینهها در فوتبال بلغارستان زیاد نیست و این را میتوانید از رده سنی جوانان به سمت بالا یعنی بزرگسالان و پله به پله ببینید. ما در بلغارستان فوتبالیستهای مستعد جوان کم نداریم اما شما باید آنها را در راه انتقال به تیم ملی بزرگسالان آماده و صاحب مهارتهای لازم در این رده و سطح کنید و اگر این کار صورت نپذیرد، این بازیکنان نمیتوانند در سطح ملی بزرگسالان بدرخشند و با کسانی برابری کنند که اینک در این سطح حضور دارند و کم یا زیاد، انجام وظیفه میکنند. از آن جا که وسیله رشد و امکان تربیت این جوانان در فوتبال بلغارستان زیاد نیست توصیه اکید من به این جوانان این بوده است که به باشگاههای خارجی بروند و در کوران بازیهای آنجا پختهتر و صاحب شرایط لازم و قدرت ابراز وجود در سطوح بالاتر شوند و سپس آن کیفیات را در بازیهای ملی بروز بدهند. مطمئنم که اکثر ملیپوشان فعلی فوتبال بلغارستان قادر به اعتلای سطح بازی تیمهای خود در خارج از مرزها هم خواهند بود و به عنوان مثال به درد تیمهای بوندسلیگا هم میخورند.
ظاهرا به بازگشت فوتبال بلغارستان به روزهای خوش و تجدید درخششهای گذشته آن معتقد هستید.
قطعا امیدوار هستم اما اگر منظورتان این است که بتوانیم با نسل درخشان 1994 که در جام جهانی آمریکا با حذف کردن ما (آلمانیها) به رتبه چهارم رسید برابری کنیم، کار سختی است. اصولا از آن زمان مدت زیادی گذشته است و نمیتوان انتظار تکرار تمام مشخصهها و دستاوردهای آن دوره را داشت.
فوتبال این روزها، همان طور طراحی و بازی و اجرا نمیشود که در آن زمانها میشد و شرایط و ویژگیها بسیار فرق کرده است. حتی امکانات و ویژگیهای زندگی مردم نیز عوض شده است و چیزی نیست که در گذشته بود. به لحاظ بودجه و امکانات اقتصادی نیز وضعیت فوتبال بلغارستان اینک به کلی متفاوت با گذشته است و تعداد باشگاههای مقروض در بلغارستان کم نیست. این مسائل و کاستیها طبعا تاثیر خود را بر بازیهای تیم ملی هم میگذارد.
با این تعاریف میتوان فهمید چرا بلغارستان در مرحله انتخابی جام ملتهای اروپا 2012، در گروه هفتم این جام و در رقابت با تیمهای انگلیس، مونتهنگرو و سوئیس وضعیت ایدهآلی ندارد.
دو شکستی که بلغارستان در بازیهای نخست خود در این گروه تحت هدایت سلف من (استانیمیر استویلوف) داشت، پایههای کار ما را خراب و آینده بلغارستان را در این راه تیره کرد و از آن پس تیم ملی بلغارستان دائما میکوشیده است ضایعات آن دو مسابقه را جمع و رفع کند که نتوانسته است. من آن قدر واقعبین هستم که بدانم با این شرایط راهیابی بلغارستان به مرحله نهایی یورو 2012 بسیار سخت و بعید خواهد بود و اگر من از وضعیت کنونی فوتبال بلغارستان به لحاظ فنی تعریف میکنم، با نگاهی به آینده دورتر است زیرا بهرغم برخی پیشرفتهای مقطعی و بعضی نتایج خوب صعود ما به دور نهایی یورو 2012 از اختیار خارج شده و وابسته به نتایج سایر تیمها شده است. اگر به دور پایانی یورو نرسیم، طبعا حواس خود را متوجه هدف بزرگ بعدیمان ـ جامجهانی 2014 ـ خواهیم کرد و به سوی دور پایانی آن رقابتها یورش خواهیم برد.
یک اتفاق و نقصان بزرگ در تیم ملی بلغارستان در همین رقابتهای یورو قلت شگفتانگیز گلهای زده این تیم بوده است، به طوری که قبل از مسابقه اخیرش با مونتهنگرو در 4 بازی خود فقط یک گل زده بود.
بدیهی است که من نیز از این امر راضی نبوده باشم اما اگر قدری اقبال داشتیم حداقل دو سه گل بیشتر زده و حتی صاحب یکی دو برد نیز در کارنامهمان میبودیم. با این حال ما به ثبات و غنا در تمام شؤون و سطوح و همه خطوط و قسمتهای تیم ملی محتاجیم و نباید فقط به تقویت خط حملهمان چشم داشته باشیم.
آیا فکر نمیکنید فقر در گلزنی محصول کنارهگیری دیمیتار برباتوف مهاجم مشهور منچستر یونایتد از بازیهای ملی بوده باشد.
حتی اگر بوده باشد فکر کردن در این زمینه بیحاصل خواهد بود. برباتوف در سطح ملی بازنشسته شده و در نتیجه بهتر است با فراموش کردن این مساله سایر ساز و برگها را به کار گیریم و با آنها مشکل گلزنی خود را حل کنیم. من مطمئنم شاگردانم هرچه توان داشتهاند، در این زمینه به کار گرفتهاند و در راهی که طی میکنیم، هیچ کمفروشیای را از من و شاگردانم نخواهید دید.
سایت فیفا / مترجم: وصال روحانی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم