سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
برای شروع میخواهم از روز ارتحال بگویید و عکاسی در آن روز.
من در آن زمان عکاس ستاد تبلیغات جنگ بودم. صبح که خبر را شنیدم، خیلی سریع با تلفن به همراه چند نفر از عکاسانی که میشناختم تیمی را تشکیل دادیم که بتوانیم این رویداد را به طور کامل و آن طور که شایسته است مورد پوشش تصویری قرار دهیم. برای همین موضوع کار را بین عکاسان تقسیم کردیم. قرار بر این شد تا تیم عکاسان هرکدام گوشهای از این رویداد را عکاسی کند. بر همین اساس قرار شد تا گروهی در مصلی مستقر شوند و گروهی دیگر در سطح شهر و حتی گروهی در مسیرهای منتهی به جماران. در ساعتهای ابتدایی روز غوغایی به پا شده بود که انگار محشری به پا شده است. البته ساعاتی بعد قرار شد تا من با تیمی از عکاسان خارجی همراه باشم و به عکاسی بپردازم. حتی این فرصت را نیز یافتم تا با هلیکوپتر از بالای شهر نیز این سیل خروشان مردمی را عکاسی کنم.ساعات غریبی بود که میشد اوج احساسات و قدرشناسی مردم را نسبت به کسی که از او به عنوان امام خمینی(ره) و رهبر خود یاد میکردند از نزدیک دید و لمس کرد. وقتی این رویداد نام پرشکوهترین مراسم تشییع جنازه در کل تاریخ را به خود اختصاص داده است، شاید بهترین توصیف در این زمینه باشد.
البته من پیش از این رویداد سالها به عنوان عکاس جنگ و دفاع مقدس به فعالیت پرداخته بودم و عکاسی در شرایط بحران را نیز تجربه کرده بودم. مثلا در منطقه جنگی بارها و بارها عکسهایی از دوستانم گرفته بودم که لحظهای بعد دیگر مجبور بودم تا عکسهای زخمی و شهیدشدنشان را نیز ثبت کنم. من به نوعی با این قضیه کنار آمده بودم اما این اتفاق، اتفاق عجیبی بود که برای من باورکردنی نبود.
یک عکاس مثلا در در جبهه فرصت فکرکردن ندارد. دوست نزدیکت تیر میخورد و در همان لحظه که تو میخواهی عکس بگیری دشمن نیز در روبرویت است و به سوی تو شلیک میکند. بخواهی فکر کنی یا دچار احساسات بشوی تیر دوم را دشمن به تو زده است. با این استدلال به ثبت و ضبط این رویداد میپرداختم که انگار در منطقه جنگی هستم و باید با تمامی احساسات خودم مقابله کنم. در زمان ارتحال آنقدر احساسات مردمی زیاد بود که در برخی موارد، من نیز درون این سیل خروشان غرق میشدم و مانند همه مردم متاثر میشدم.
یادم میآید در آن زمان آرزوی همه عکاسان این بود که به طور همزمان در جماران، بهشتزهرا و مصلی حضور داشته باشند. علت آن نیز این موضوع بود که همه میخواستند لحظهای و سوژهای را از دست ندهند. برایم جالب است که بعد از این همه سال شما برای اولین بار به سراغ من میآیید و از آن دوران و آن حال و هوا میپرسید.
چرا مگر تا به حال کسی در این مورد به سراغ شما نیامده بود؟
نه! هر سال به بهانههای مختلف و وقایع مختلف ایران از قبیل جنگ خیلی با من گفتوگو میشود، اما همیشه برایم این سوال مطرح بود که چرا هیچکس به دنبال گفتوگو درباره این رویداد بزرگ تاریخ معاصر جهان نیست. به نظرم مراسم تشییع جنازه حضرت امام خمینی(ره) پرشکوهترین رویدادی بود که میتوانست در تاریخ رخ دهد، اما...
عکاسان ایرانی برخوردشان در آن زمان با این رویداد چگونه بود؟
یادم میآید با توجه به حجم بالای ماموریتهای هوابرد در روز رحلت و خاکسپاری امام خمینی(ره) استفاده از هلیکوپتر رایج شده بود؛ اما نکتهای در این میان وجود داشت که آن نیز کمبود هلیکوپترها بود. در آن زمان پارکینگی که اکنون در حاشیه میدان آرژانتین تهران واقع شده است به عنوان باند هلیکوپترها استفاده میشد. در روز خاکسپاری قرار شد برای عکاسی با گروهی از عکاسان به بهشتزهرا برویم. قرار شد با یک هلیکوپتر 214 از میدان آرژانتین به بهشتزهرا برویم. چندین عکاس سوار یک هلیکوپتر شدیم تا به سمت بهشتزهرا برویم، اما هلیکوپتر تنها حجم خاصی را میتوانست انتقال دهد و همین امر باعث شد تا خلبان از عکاسان بخواهد که چند نفری از هلیکوپتر پیاده شوند اما هیچکس راضی نبود که از هلیکوپتر پیاده شود. به هر حال بعد از چند بار درخواست سرانجام با صلواتی از سوی عکاسان خلبان راضی به پرواز شد که خدا را شکر به سلامت همه به بهشتزهرا رسیدیم؛ اما بعدها که من اطلاعاتم را در مورد این وسیله پرنده بیشتر شد، دیدم که ریسک بزرگی را تمام عکاسان و خلبان آن هلیکوپتر انجام دادند زیرا دقیقا 2 برابر حجم هلیکوپتر آدم درونش قرار گرفته بود.
عکاسان زیادی در آن زمان از کشورهای مختلف دنیا به ایران آمده بودند. واکنش آنان به این رویداد چگونه بود؟
غضبانپور: اکنون عکسهای زیادی از این اتفاق بزرگ وجود دارد که هنوز حتی چاپ هم نشدهاند. من خاطرم هست که در آن زمان عکاسان خارجی زیادی به کشورمان آمده بودند که هیچکس از سرنوشت عکسهایی که آنان در آن زمان گرفتند، خبر ندارد
بله، دقیقا همینطور است که شما میگویید. بسیاری از بزرگان عکاسی خبری دنیا در آن زمان به ایران آمده بودند تا از این رویداد عکاسی کنند. خیلی از بزرگان عکاسی جهان که اکنون صاحب آژانسهای عکاسی معتبری نیز هستند از آن جمله بودند. یکی از آنان «ژان گامی» عکاس مشهور فرانسوی بود که اکنون فکر میکنم در آژانس مگنوم برای خودش نام و عنوانی جهانی دارد. او در آن زمان برای آژانس دیگری کار میکرد. یادم میآید وقتی در میدان آرژانتین خواستیم سوار هلیکوپتر شویم از او پرسیدم که آمدی از کی و چی عکاسی کنی؟ هرچند این سوال متداولی در میان عکاسان خبری است که قبل از هر رویداد خبری از همدیگر میکنند تا مثلا از دیدگاه همدیگر باخبر شوند، اما این عکاس در آن روز با نگاهی استعارهگونه این سوال را طوری پاسخ گفت که هنوز که هنوز است از خاطرم پاک نشده است. او در پاسخ به این سوال گفت: چشمهای من امروز همچون لنزهای وایدی هستند که نمیخواهم حتی یک فریم نیز از دست بدهم. میگفت: روبه روی چشمهایم این لنز واید را قرار دادهام تا آنها از همه چیز عکاسی کنند؛ از آدمها، از احساسات و همه آن چیزهایی که باید با خودم به کشور خودم ببرم و ادامه داد: 360 درجه چشمانم مانند یک لنز فیش آی( چشم ماهی) قرار است از همه چیز و همه کس تصویربرداری کنند.
این موضوع برای همه عکاسان موضوعی متفاوت از تمامی رویدادهای مختلف که تا پیش از آن عکاسی کرده بودند معرفی شده بود. همه تحت تاثیر این رویداد قرار گرفته بودند؛ چه عکاسان ایرانی و چه عکاسان خارجی که برای پوشش این رویداد مهم به ایران آمده بودند. علی فریدونی، عکاس خوب کشورمان عکس زیبایی دارد که بسیار حال و هوای عجیبی دارد. در این عکس او مردمی را به تصویر کشیده است که در آن زمان از تپههای عباسآباد به سمت مصلی در حال حرکت هستند. مردم در این عکس مثل موجهای آبی هستند که در آستانه یک دریا قرار گرفتهاند. روزهای عجیبی بود که متاسفانه کمــــتر در مـورد آن حرف زده شده است. به نظرم عکاسان این رویداد حرف های ناگفته بسیاری دارند که شنیدنش مطمئنا خالی از لطف نیست.
همه مردم ساعتهای عجیبی را پشت سر میگذاشتند. هر کسی به نوعی عزادار این عزای بزرگ بود. آنقدر این موضوع در میان عکاسان بازخوردهای مختلف داشت که هر یک به شیوه خود به دنبال ادای دین در این زمینه بودند.
با من موافقید که عکسهای ارتحال حضرت امام خمینی(ره) آن طور که باید و شاید مورد پژوهش قرار نگرفته است؟
بله. ببینید اکنون عکسهای زیادی از این اتفاق بزرگ وجود دارد که هنوز حتی چاپ هم نشدهاند. من خاطرم هست که در آن زمان عکاسان خارجی زیادی به کشورمان آمده بودند که هیچکس از سرنوشت عکسهایی که آنان در آن زمان گرفتند خبر ندارد. یادم میآید بخش محدودی از عکسهایی را که ما در آن زمان گرفتیم در نمایشگاهی کوچک در چهلمین روز درگذشت امام خمینی(ره) در نمایشگاهی به نمایش گذاشته شد و دیگر هیچکس نه سراغی از آن عکسها گرفت و نه عکاسانی که در آن روزها به ثبت این رویداد پرداخته بودند.
عکس خوب قطعا در آن زمان زیاد گرفته شد. حتی مردم عادی هم عکسهای زیادی از این رویداد گرفتند که هیچکس حتی از آن عکسها خبر ندارد. ای کاش این عکسها همه در جایی جمع شوند و در قالب یک مجموعه کامل مورد پژوهش و بررسی قرار بگیرد. انتشارات سروش در همان ایام مجموعهای محدود از عکسهای امام چاپ کرد که عکسهای ارتحال امام هم بخشی از آن بود، اما هیچکس از بیشمار عکسهای عکاسان خارجی که با زاویه دید خودشان عکس گرفته بودند خبر ندارد. به نظرم باید همه این عکسها پژوهشی علمی شود و حتی عکسهای عکاسان ایرانی با عکسهای عکاسان خارجی مورد مقایسه قرار بگیرند.
آیا از عکس خاصی شما خاطرهای هم دارید؟
بله، یکی از عکسهای ارتحال امام خمینی(ره) در همان سالها با چاپ در نشریات مختلف دنیا سر و صدای زیادی به پا کرد. یادم میآید هنوز مراسم تدفین امام خمینی(ره) به پایان نرسیده بود که عکسی از پیکر امام خمینی(ره) که از تابوت بیرون آمده و روی دست مردم در حال حرکت است از عکاس ناشناسی در مطبوعات غربی با تیراژ زیاد به چاپ رسید. حتی این عکس جایزه هم برای عکاس خود به ارمغان آورد ولی فکر میکنم هرگز به دست عکاسش نرسید چون ناشناس بود. نکته قابل توجه در حاشیه چاپ این عکس در رسانههای غربی تیتری بود که برای آن انتخاب شده بود. مجله پرمخاطب تایم زیر این عکس نوشته بود: مسیح بر روی دستان مردم. یادم میآید در همان زمان وقتی از خبرنگاران خارجی در مورد این عکس میپرسیدم همگی از استفاده زیبای تیتر و عکس در کنار هم سخن میگفتند. عکس یک تصویر استثنایی بود که البته در ایران بازخورد خوبی نداشت. حتی در همان زمان خیلیها به دنبال این بودند که بببیند چه کسی این عکس را گرفته تا حتی با او برخورد کنند.اما به نظر من این عکس نمونه بارز رابطه عاشقانه مردمی بود که به امام خمینی(ره) خودشان عشق میورزیدند. پیکر امام خمینی(ره) روی دست مردم آنچنان صمیمی و مهربانانه قرار گرفته بود که حرفهای ناگفته زیادی را در دل خویش پنهان داشت. هرچند ازدحام جمعیت باعث شده بود که قسمتی از کفن مطهر امام خمینی(ره) پاره شود اما باز چهره معصوم امام خمینی(ره) بر روی دست مردم صحنهای دیدنی به وجود آورده بود. اکنون که در مورد آن عکس خوب فکر میکنم، تصور میکنم که باید عکاس آن عکس مشخص شود و حتی مورد تقدیر قرار گیرد.
عکاسی در چنین شرایط خاصی سخت نیست؟منظورم این است که مقابله با احساسات شخصی و صرفا قرار گرفتن در جایگاه یک عکاس برای ثبت این رویداد مشکل نیست؟
زبان عکاسی اینچنین است که اتفاقات در کسری از ثانیه رخ میدهد. در همان زمان مثلا من میترسیدم که مبادا صحنهای را از دست بدهم و نتوانم صحنهای خاص را عکاسی کنم. ازدحام جمعیت آنقدر بالا بود که یکی تو را هل میداد و دیگری میخواست به سرعت از کنار تو عبور کند. در آن زمان به واسطه وجود دوربینهای آنالوگ که فیلمهایشان نگاتیو بودند، عکاسی بسیار مشکلتر از آن چیزی بود که اکنون به واسطه وجود دوربینهای دیجیتال بسیار آسان شده است. عکاسان همه از این موضوع میترسیدند که مبادا فیلم دوربینهایشان تمام شود. فیلم عکاسی حرفهای در آن ایام به طور عجیبی کمیاب شده بود و با توجه به تمام شرایطی که در بالا ذکر کردم یک عکاس خوب هم باید از موقعیتهای مختلف عکس میگرفت و هم آن عکس به بهترین نحو از نظر تکنیکی گرفته میشد. حساب کنید که ما مجبور بودیم در آن شلوغی و ازدحام فقط شاتر بزنیم و پشت سر هم عکس بگیریم تا شاید اگر لحظهای را از دست دادیم لحظهای دیگر در دوربینمان ثبت شود یا آن که در آن زمان فیلمهای عکاسی با حساسیت بالادر شهر کم شده بود. عکاسان میخواستند که از مراسمهای مختلفی که در شب در محل خاکسپاری امام خمینی(ره) توسط مردم صورت میگرفت عکاسی کنند و این امر نیازمند فیلمهایی با حساسیت بالا بود.
خبرنگاران و عکاسان خارجی در آن زمان به نوعی وضعیتشان بدتر از ما بود. زیرا هم میخواستند تمام مراسم را به نوعی پوشش دهند و هم وظیفه ارسال و مخابره اخبار را بر عهده داشتند. شما حساب کنید با وضعیت آن زمان ارسال عکس و خبر آنها چطور میتوانستند از این مهم فائق آیند. زیرا برای یک عکاس مستند اجتماعی کمتر اتفاق میافتد که در چنین رویدادی به این اهمیت حضور یابد.
من بارها گفتهام عکاسی مستند اجتماعی نوعی عکاسی کلاسیک از اوضاع و احوال جامعه است که حتی میتواند بدون وجود انسان و تنها با ردپایی از او به تصویر کشیده شود. عکس مستند اجتماعی مانند ادبیات و نقاشی کلاسیک است که باید اساس آن رعایت شود وگرنه تنها یک تصویر است و حرفی برای گفتن ندارد. اما حیف که تمام آن عکسها به هیچ نحو آن طورکه شایستهشان بود به نمایش در نیامد و اکنون شاید میلیونها فریم عکس از این مراسم باشکوه تاریخی در آتلیههای شخصی و غیر شخصی خاک میخورد.
مهدی نورعلیشاهی / گروه فرهنگ و هنر
سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یک تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید رضا صدرالحسینی در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد