سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
با دکتر رحمتی مشخصا درباره مثال معبد به گفتوگو نشستیم. نمادی که رو به فراموشی است و با غربت آگاهی و ترس آگاهی میتوانیم به یاد بیاوریم که حقیقتی دیگر در جهان هست که آن را از یاد بردهایم. اگرچه زمانی انسان باور داشت در معبد عالم است و باید خود را به اصل معبد برساند، امروز مثال معبد و دخمه و... همه نابود شدهاند و ارمغان این گونه تفکر پوچی است.
مجموعه مقالات کتاب «معبد و مکاشفه» را خود کربن در قالب یک کتاب منتشر کرد یا پس از مرگ او جمعآوری شد؟
ایده اصلی مطالب کتاب معبد و مکاشفه را هانری کربن در همایش ارانوس که افرادی چون کارل گوستاو یونگ، میرچا الیاده و... در آن حضور داشتند، مطرح کرده بود و برخی از سخنرانیهایش در نشریه ارانوس چاپ شده و پس از مرگ او به دلیل وحدت معنایی این مقالات، کتاب را به شکل پیوسته منتشر کردند. البته خود کربن نیز از قبل ظاهرا تصمیم به جمعآوری مقالات به شکل منسجم در قالب یک کتاب داشته است.
کتاب شامل چند بخش است و از چه موضوعاتی تشکیل شده؟
این کتاب 5 جستار است. عنوان جستار نخست عبارت است از واقعگرایی رنگها در جهانشناخت شیعی. محمد کریمخان کرمانی رسالهای با نام یاقوته الحمراء دارد و هانری کربن در قالب تفسیر آن نظریه رئالیسم رنگها را مطرح میکند که رنگها امور عینی هستند و واقعیتی ورای دید ناظر دارند و رنگ در تمام عوالم وجود هست که حقیقت مثالی آن در عالم بالاتر است و به عالم ما تنزل پیدا کرده است. مقاله اول زمینه را برای تاویل رنگها در مکتب شیعه فراهم میکند.
جستار دوم علم میزان و تطابق میان عوالم نزد سید حیدر آملی است که همان بحث تأویل را براساس کتاب سید حیدرآملی به نام نص النصوص فی شرح الفصوص مطرح میکند. در مقدمه این کتاب سید حیدر آملی روشی تاویلی را در پیش میگیرد و عوالم مختلف را با هم تطبیق میکند و تناظری میان مراتب عالم، مراتب نفس انسان و مراتب کتاب قدسی (قرآن) مطرح میکند.
جستار سوم درباره اسماعیلیه است. اسماعیلیه یکی از مذاهب شیعی است که به نگاه باطنیاش شهرت دارد. البته کربن بر اندیشه اخوان الصفا، گروهی از حکیمان شیعی اسماعیلی مذهب تاکید کرده است. اخوان الصفا برای عبادت مراتبی قائلند. آنها در کنار عبادت دینی و شرعی، عبادت فلسفی و حکمی را نیز ارج مینهند و ظاهربینی صرف را رد میکنند. مثلا در قربانی کردن شرعی در جستجوی معنایی عمیقترند و قربانی را نماد قربانی نفس میدانند و یا تاویل روزه را افشا نکردن اسرار دین برای نامحرمان معنا میکنند.
جستار چهارم درباره صورتبندی و پیکره خانه کعبه بر اساس دیدگاه قاضی سعید قمی است. کربن در این جستار تفسیرش را از اعمال حج و حقیقت کعبه بیان میکند. او دو نوع حج را نام میبرد: حج عوام و حج خواص. کربن به قداست کعبه و به نوعی معبد شدن آنجا نیز توجه کرده و آن را تنها یک بیت سنگی نمیداند و از حقیقت بیت و مثال معبد سخن میگوید و البته در روایات هم داریم که اصل کعبه در آسمان چهارم است. در روایتی از امام صادق هم داریم که: لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَه: دین برقرار است تا زمانی که بیت برقرار باشد. آن کعبهای که میتواند دین را نگه دارد، قطعا خانهای سنگی نیست. پس یک وجه آن را به حقیقت آسمانی بیت مربوط میکند و وجه دیگر آن است که تا کعبه در قلب انسان پابرجاست و انسان حج گذار حقیقت کعبه است، پس توحید هم برقرار است. پس حج نباید تنها به مناسک و پدیدهای اجتماعی تبدیل شود.
جستار پنجم عبارت است از مثال معبد در مواجهه با معیارهای ناسوتی. عالم دو ساحت قدسی و ناسوتی دارد. زندگی دینی انسان هم بین این دو در جریان است. اما در دنیای امروز گویا همه چیز ناسوتی شده و مردم به سمت قداست زدایی پیش میروند و عرصه بر امور مقدس تنگ شده و این اتفاق در اثر غلبه معیارهای دنیوی رخ داده است.
اهمیت بخش معبد در مواجهه با معیارهای ناسوتی (مادی) در چیست؟
این فصل بسیار عمیق و منحصر به فرد است، زیرا به بعدی از یهودیت و مسیحیت میپردازد که بسیار مغفول مانده و آن بحث معبد است. کربن معتقد است اگر بخواهیم از سکولاریسم در امان بمانیم باید دست به دامان معبد شویم.
در اندیشه هانری کربن معبد به چه معناست؟
در یک نگاه عرفانی عمیق کل عالم معبد است. خداوند تجلی میکند و عالم پیدا میشود. پس همه چیز مظهر خداوند است و تقدس دارد و عالم یک جلوه رخ ساقی است که در جام افتاده. در ابتدای تاریخ هم این تلقی معبدگونه از تمام عالم وجود داشته است. از این رو در اسلام هم داریم که فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ. اما همواره حضور خدا در طول تاریخ برای بشر کمرنگتر شده است.
چطور میتوان گفت که حضور خدا برای بشر امروز کمرنگ شده؟ همواره در طول تاریخ این امر فراز و نشیب داشته و اعتقاد به حضور خدا نمیتواند به حاشیه رود. البته من ترجیح میدهم با خوشبینی به این مساله نگاه کنم.
بشر هر مقدار که دغدغه هایش بیشتر میشود و با حقیقت اولیه خودش فاصله میگیرد، کمتر حضور خدا را میبیند و این اتفاق در دنیای ما رخ داده و انکار نشدنی است. البته بررسی سیر تاریخی آن مشکل است.
چطور معبد به یک نماد برای ارتباط با خدا تبدیل شده است؟
چون بشر نمیتواند حضور خدا را در همه جا احساس کند. خدا با عنایت خود مکانهایی را با نام معبد مشخص میکند که میعادگاه او با بندگانش باشد. البته معبد واقعی در درون ماست که کعبه دل است و نه کعبه گِل و از طرفی در احادیث داریم که لِی مَعَ اللَّهِ وَقْتٌ لَا یَسَعُنِی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ. معبد ظاهری در عالم، معبد درون را به یاد آورد. معبد درون قائم به وجود ما هم نیست و در اینجا هانری کربن مفهوم مثال معبد را مطرح میکند.
با توجه به وجود مثال معبد، اگر انسانها معبد را فراموش کنند، چه اتفاقی میافتد؟ آیا دیگر معبدی در دل هم وجود نخواهد داشت؟
ما در روایات داریم که پس از توفان نوح، ملائکه معبد را به آسمان بردند. پس حقیقت کعبه یا معبد وجود دارد و این که ما بتوانیم آن را در درون خود ایجاد کنیم یا نه، بحث دیگری است. پس در واقع در جستار پنجم کتاب نیز میخواهد به این نکته اشاره کند که اگرچه به ظاهر معبد ویران شده (بخصوص در یهودیت و مسیحیت) اما مثال آن باقی است و چون مثال معبد باقی است، احیای آن امکانپذیر است و کربن از این منظر عرفان یهودی و مسیحی را بازخوانی میکند.
کربن با چه اطلاعاتی به بازخوانی عرفان یهودی و مسیحی میپردازد؟
نکته: کربن با غربت آگاهی نشان میدهد ما انسانها میدانیم در دخمه این غربت هستیم و معبد ویران شده و باید از سردابه خارج شویم و معبد را از نو بسازیم. اما انسانی که حتی این غربت را فراموش کرده، دیگر دخمهای را احساس نمیکند. از این رو تنها دنیا در نظرش محبوب است
به نظرم در این بخش او از تاویل حکیمان شیعی استفاده میکند تا عرفان یهودیت و مسیحیت را بازخوانی کند و همین جا مفهومی را با نام الهیات معبد مطرح میکند. در یهودیت این مساله بحث برانگیز است. معبد سلیمان ساخته شد و بعد ویران شد و برای مرتبه دوم آن را دوباره ساختند ولی معبد دوم هم ویران شد و اکنون در انتظار ساخت معبد سوم هستند. اما عرفای باطنگرای یهودیت معتقدند معبد سوم باید درون انسانها ساخته شود و ساختش در عالم ظاهر بیفایده است و کربن معتقد است آنها صلاحیت داشتن معبد را از دست دادهاند.
در کتاب مقدس ویرانی معبد به سیاهکاری صاحبان آن نسبت داده میشود و کربن از این مساله تاویل و تفسیر باطنی ارائه میدهد. از طرفی در انجیل آمده است شما معبد را لانه راهزنان کردهاید که معنای ظاهری آن یعنی معبد را محل کار نامناسب و تجارت کردهاند و البته بعد باطنی آن یعنی معبدِ دل شخص لانه راهزنان شده است، در حالی که «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار». هانری کربن پس از بازخوانی الهیات معبد در یهودیت به بررسی تعالیم معبدیان مسیحیت که در مقطعی از تاریخ به اوج اقتدار رسیدند ولی بعد محاکمه شدند و اموالشان مصادره شد و به طور کل برچیده شدند، میپردازد.
هانری کربن این اوج و حضیض را هم بر مبنای تعالیم شیعی تفسیر باطنی میکند.
حکیمان شیعی ما چگونه میاندیشیدهاند که کربن توانسته اندیشه دین یهودیت و مسیحیت را با آنها بازخوانی کند؟
به نظر من مهمترین اندیشهای که کربن در این مورد از حکیمان ما وام گرفته، اندیشه عالم مثال یا به تعبیر دیگر اقلیم هشتم یا به تعبیری که خودش در کتاب معبد و مکاشفه فراوان به کار میبرد، مجمع البحرین است. منظور کربن از این اندیشه، اندیشه عالمی است که در ساحت آن عوالم مادی و روحانی به هم میرسند. در حقیقت همانطور که از واژه مجمع البحرین استفاده میشود این عالم محل تلاقی دو دریاستکه منظور از این دو دریا یکی عالم مادی و دیگری عالم روحانی است.
چطور ممکن است وقتی مردم حتی شایستگی نگهداری یک نماد را ندارند و نماد معبد رو به ویرانی میرود، انتظار داشته باشیم معبدی در درونشان ایجاد شود؟
بحث تعداد ویران شدن و بازسازی معبد کاملا جنبه ظاهری است و قابل انکار نیست. ولی هنگام بحث باطنی بود یا نبود معبد تفاوت زیادی ندارد. زیرا چه معبد در ظاهر باشد و در دل نباشد و چه برعکس، دیگر معبد برای آنها خانه دزدان و راهزنان بوده. در اینجا این بحث پیش میآید که ما تعالیم دینی را چگونه بخوانیم و بفهمیم. گروههای فراوانی بودهاند که درباره معبد سخن گفتهاند و تفسیر کردهاند. کربن در بازخوانی سنت یهودی - مسیحی معبد، بعد باطنی آن را در نظر گرفته است. معبد ظاهری نمیتواند انسان را از سکولاریسم نجات دهد به هر تعداد هم که ساخته شود.
اگر انسان امروز بتواند مثال معبد را در خود احیا کند، چه اتفاقی میافتد؟
اگر مثال معبد را در وجود انسان امروز احیا کنیم، میتوانیم معیارهای ناسوتی را مقهور مثال معبد کنیم و با سکولاریسم مقابله کنیم. یکی از مضامین اصلی در بحث معبد، احیای معبد به معنای احیای حقیقت ماست که نوعی خودشناسی به معنای عمیق کلمه است. در اینجا مضمون غربت ذیل مضمون هبوط مطرح میشود که انسان از آن مقام اصلی خود هبوط کرده است و این در 3 دین یهودیت و مسیحیت و اسلام پذیرفته شده است. کربن به استناد روایتی از امام صادق تاکید میکند اسلام از غربت آغاز شد و دوباره غریب میشود و خوشا به حال غریبان. این غریب شدن فاجعه به حساب میآید.
البته برای مضمون هبوط نمیتوان معنای فاجعه را درنظر گرفت.
من هم خلاف تعبیر کربن، هبوط را یک فاجعه نمیدانم و در مقدمه مفصلی از همین کتاب به این اشاره کردهام. به تعبیر حافظ «ما بدین ره نه پی حشمت و جاه آمدهایم.» بسیاری از کمالات را انسان جز با تجربه هبوط نمیتوانست تجربه کند و هبوط انسان حکمت خاص خودش را دارد. البته واقعیت هبوط را باید پذیرفت. پس از این پذیرش است که ما باید آگاه باشیم و جایگاهمان را تغییر دهیم. این غربت آگاهی است. تمام تلاش کتاب معبد و مکاشفه نیز این است که ما را از این غربت آگاهی بخشد. اما مساله مهم این است که در انسان سکولار، انسانها فقط غریب نیستند، بلکه آگاهیشان را نسبت به این غربت از دست دادهاند.
هانری کربن با غربت آگاهی نشان میدهد ما انسانها میدانیم در دخمه این غربت هستیم و معبد ویران شده است و باید از سردابه خارج شویم و معبد را از نو بسازیم. اما انسانی که حتی این غربت را فراموش کرده دیگر دخمهای را احساس نمیکند. از اینرو دنیا به تنهایی در نظرشان محبوب است و تلاشی برای بیرون رفتن از آن نمیکنند.
انسانی که باور کرده هیچ هدف و پیشینهای پشت سرش ندارد و همه چیز شاید اتفاق ناگهانی و بدون هدف ابتدایی بوده، در خود فرو نمیکشد؟
دقیقا فاجعه دنیای ما همین است و کربن قصد داشته به مقابله با آن بپردازد و وضعیت انسان در این شرایط از 2 حالت خارج نیست. بعضی اصلا متوجه این وضعیت نابسامان نیستند و زندگیشان هیچ معنایی ندارد و انسانهایی بیهوده و هرجارونده هستند. بعضی نیز اگر ژرفتر بیندیشند معنایی برای زندگی نمییابند. چنین انسانی وضعیتش را مطلوب نمییابد. اما وضعیت بهتری را نیز نمیشناسد. فرض کنیم فرد دریافته در سردابه است. اما از آن خارج شود که به کجا برود. حتی آگاهی به معبدی خراب شده هم ندارد.
اگر بخواهیم هدف مشخصی را برای کتاب، سخنرانیها و تحقیقات آن زمان هانری کربن در نظر بگیریم، به چه چیز دست مییابیم؟
هانری کربن میخواهد به زندگی انسان معنا دهد. آن هم با روشی اصیل و وحیانی. یعنی روشی که ریشه در وحی دارد و از طریق به کارگیری تجربه انسانهای بزرگ و نوابغی که در 3 دین اسلام، یهودیت و مسیحیت این مسیر را پیمودهاند. کربن این تجربهها را به خدمت میگیرد و البته نبوغ و نوآوری خودش را نیز به کار میبندد و چنین راه حلی را برای وضعیت انسان امروز پیشنهاد میکند.
حورا نژادصداقت
جامجم
سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
یک تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سید رضا صدرالحسینی در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین خبر داد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد