گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

طعم 32 سالگی آرمان‌های انقلاب

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تبعید آمریکا به حاشیه»،«درک صحیح شرایط منطقه»،«سازمان اجتماعی و رویدادهای مصر و تونس»،«طعم 32 سالگی آرمان‌های انقلاب»،«ایران هراسی این بار با ایرانیوم»،«پیچیدگی‌های تعیین مزد کارگران»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۸۴۹۹۹

کیهان:تبعید آمریکا به حاشیه

«تبعید آمریکا به حاشیه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛گذشته ایران تبدیل به آینده خاورمیانه خواهد شد. این جمله زمانی یک پیش بینی درباره تحولات آینده به حساب می آمد و موافقان و مخالفانی داشت. امروز اما این جمله فقط یک توصیف است نه پیش بینی. توصیف آنچه جلوی چشم همگان می گذرد و البته باز هم موافقان و مخالفانی دارد. منتها این بار مخالفانی هراسان و ناامید که همه فکر و ذکرشان این است که اگر نمی توانند جلوی این روند را بگیرند لااقل آن را کند کنند یا از دامنه نفوذ و گستره اش بکاهند و موافقانی سرخوش و امیدوار که اکنون تازه احساس می کنند راهی مطمئن با دورنمایی روشن برای پیمودن یافته اند.

این بحث که آیا انقلاب مردم مصر و پیش از آن انتفاضه مردم تونس، یک حرکت اسلامی است و از انقلاب اسلامی مردم ایران و نظامی که 30 سال است بر مبنای آن پایه گذاری شده الگو گرفته اگرچه بسیار کلیدی است ولی جای بحث و جدل چندانی ندارد. روشن است که مردم مصر و تونس برای آغاز حرکت نیاز به یک عامل بسیار نیرومند برانگیزاننده در ذهن خود داشته اند و پس از آغاز حرکت هم برای آنکه رنج ها و فشارهای ناشی از مبارزه با دیکتاتورهایی بی رحم را تاب بیاورند محتاج آن بوده اند که دائما به مدلی آرمانی در ذهن خود مراجعه کنند.

تردیدی نیست که خشم ناشی از سیطره چند دهه ای خودکامگی و تحقیر بی امان توده ها از جانب دیکتاتورهای متکبر و البته فرومایه، انگیزه ای مهم در این میان بوده است اما تاریخ معاصر به یاد ندارد که گرسنگی و رنج اقتصادی یا طلب زندگی مرفه بی آنکه یک ایدئولوژی محکم آن را پشتیبانی کند، باعث شعله ور شدن یک انقلاب شده باشد. نگاهی به ابعاد حرکتی که اکنون در مصر آغاز شده و در شرف به نتیجه رسیدن است جای شبهه ای باقی نمی گذارد که خیزشی چنین عظیم را جز نیروی ایمان و باور دینی نمی تواند به وجود بیاورد و به پیش ببرد.

 علاوه بر این، همچنان که بسیاری از اندیشمندان مصری در روزهای گذشته به صراحت گفته اند آنچه به آنها نیرو بخشیده و گام های آنها را استوار کرده این است که می بینند یک الگوی موفق از استقلال متکی به آموزه های دینی پیش چشم آنها وجود دارد که توانسته 30 سال تمام توطئه ها و کینه توزی های آمریکا را تاب بیاورد و روز به روز قدرتمندتر شود. تردیدی نیست که اگر این مدل و آن باور وجود نداشت، منبعی هم نبود که «جرئت و شهامت» لازم برای این خیزش عظیم را فراهم کند. توجیهات سکولار برای تبیین این حرکت عظیم بسیار فقیر و کم مایه است. اینکه میلیون ها نفر جان خود را کف دست بگیرند، 16 شبانه روز در محاصره تانک ها کف خیابان بمانند و شعار خود را از «مبارک برو» به «مرگ بر مبارک» تغییر بدهند، مسلما هدفی بزرگتر و ارجمندتر از طلب نان دارد و این حقیقتی است که اگر چشم بر آن بسته شود تنها اتفاقی که افتاده اضافه شدن یک اشتباه محاسباتی جدید به خروارها اشتباه محاسباتی آمریکایی ها و همدستانشان درباره حال و روز منطقه است. همان اشتباهی که روز پنج شنبه جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا و لئون پانتا رییس سازمان سیا در مقابل اعضای کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان به آن اعتراف کردند اما هنوز معلوم نیست از آن به اندازه کافی درس گرفته باشند.

نگاه به تحولات خاورمیانه از منظر راهبردی روش دیگری است که به دقت نشان می دهد منشا این زلزله بزرگ کجاست. لئون پانتا رییس سیا گفته است سال گذشته بیش از 400 گزارش اطلاعاتی مطالعه کرده که همه آنها می گفته اند منطقه خاورمیانه در شرف تغییر است. اما او نگفته که پس چرا نتوانسته حادثه ای چنین عظیم را که امام خمینی بیش از 30 سال پیش با جزئیات از آن خبر داده بود پیش بینی کند. علاوه بر این نه پانتا و نه کلاپر نگفته اند که اگر واقعا حدس می زده اند که چنین تحولاتی در راه باشد پس چرا در مقابل آن هیچ اقدامی انجام نداده اند و اکنون سیر پرشتاب حوادث است که آنها را به این سو و آن سو می کشد بی آنکه بدانند چه می کنند و چند دقیقه بعد باید منتظر چه چیزی باشند. این ادعاهای بزرگ آدمی را به یاد آن چند بار دیگری می اندازد که دستگاه های عریض و طویل اطلاعاتی آمریکا قادر به پیش بینی حوادثی بسیار بزرگ که حتی مردم عادی هم از آن باخبر بوده اند، نشده اند و ثابت می کند که ناتوانی ذهنی آمریکا در تحلیل درست حوادث منطقه سابقه دار است.

نخستین مورد انقلاب اسلامی ایران بود که همه اسناد موجود نشان می دهد آمریکایی ها در مقابل آن غافلگیر شدند. یکی از آخرین اسنادی که در این مورد منتشر شده سخنان اوری لوبرانی مشاور موشه یعلون معاون نخست وزیر اسراییل و آخرین سفیر رژیم اشغالگر قدس در ایران است. وی در سخنرانی که اواخر سال گذشته در بنیاد دفاع از دموکراسی های واشینگتن(FDD) انجام داده می گوید چند هفته قبل از سقوط محمدرضا پهلوی با سفیر آمریکا در تهران ملاقات کرده و او مطلقا حاضر نشده این موضوع را بپذیرد که حکومت پهلوی رو به زوال است. لوبرانی می گوید مشکل آمریکایی ها این است که هیچ وقت نتوانسته اند بفهمند ایران چه جور جایی است و مردم آن چگونه فکر می کنند.

مورد دوم هم فتنه سال 88 در ایران است. جوزف فیتساناکیس گزارشگر ویژه فارین پالیسی در امور اطلاعاتی در همان هفته های اول بعد از 22 خرداد 88 در مقاله ای بسیار مهم که متاسفانه کم مورد توجه قرار گرفته است نوشت تحلیلگران سازمان سیا با شنیدن صدای الله اکبر از پشت بام برخی خانه ها در ایران به این تحلیل رسیده اند که اتفاقات سال 57 در حال تکرار است و نظام جمهوری اسلامی رفتنی است! اگرچه این خوش خیالی خیلی زود زایل شد اما همین که تحلیلگران سیا باز هم نتوانسته بودند الله اکبر واقعی را از نوع بدلی و قلابی آن تشخیص بدهند نشان می داد که از 30 سال پیش تا حالا پیشرفتی نکرده اند. نمونه مصر آخرین موردی است که نشان می دهد آمریکایی ها در فهم وقایع خاورمیانه تا چه حد کودن هستند. تلاش برای تبدیل انقلاب به رفورم و جایگزین کردن یک مهره با مهره دیگر، و بعد همراه نشان دادن خود با مردم (کاری که اوباما دیشب انجام داد)چنان که گویی در این 30 سال همه کور و کر بوده اند و هیچ کس ندیده است که چگونه آمریکا روی مبارک به عنوان یک سرمایه استراتژیک حساب می کرد همه نشان دهنده این است که آمریکایی ها نتوانسته اند به عمق آنچه در مصر می گذرد و از این پس به سراسر منطقه سرایت خواهد کرد، پی ببرند.

در واقع قضیه بسیار فراتر از عدم پیش بینی است. اینکه آمریکایی ها نمی توانند بفهمند در منطقه چه خبر است و قادر به پیش بینی تحولات نیستند تازه اول ماجراست. اصل داستان بسیار عمیق تر از این است.

نخست اینکه بدون شک خاورمیانه دیگر هرگز چنان نخواهد بود که پیش از این بود. جغرافیای سیاسی خاورمیانه به سرعت دگرگون خواهد شد و انقلاب مصر به همه دیکتاتوری های وابسته منطقه سرایت خواهد کرد. اعضای تیم امنیت ملی اوباما احتمالا 15 روز است که نخوابیده اند اما باید خود را برای بی خوابی های بسیار بیشتر از این آماده کنند. اگر یک جرقه کوچک در تونس آتشی چنین عظیم در مصر برانگیخته بدون شک این آتش به طوفانی مهیب در سراسر خاورمیانه تبدیل خواهد شد. کابوس دیکتاتورها تازه آغاز شده است. منافع حیاتی آمریکا دچار چنان آسیبی خواهد شد که بعید است تا سال های طولانی بتوانند ابعاد آن را حتی برآورد کنند چه رسد به اینکه راه چاره و درمانی بیابند. هنوز معلوم نیست که آمریکایی ها با مصیبتی به نام سقوط رژیم مبارک چه خواهند کرد. بهترین کار این است که اسراییل را به حال خود رها کنند و بار کنند و از خاورمیانه بروند. اما سناریوهای احمقانه تری هم هست که احتمالا با سیستم ذهنی آمریکایی ها سازگارتر است. یک سناریو آغاز یک قشون کشی نظامی جدید به منطقه و اشغال نقاط استراتژیک مانند کانال سوئز و صحرای سیناست که اگر اتفاق بیفتد می توان آن را پایان کار آمریکا در جهان خواند چرا که این حماقت در مدت زمانی کوتاه آتشی را که در قاره روشن شده به واشینگتن خواهد کشاند. سناریوی دوم تلاش برای کودتا در مصر است که بعید است تا زمانی که مردم هوشیارانه در خیابان ها حضور دارند امکانپذیر باشد. سناریوی سوم تلاش برای به راه انداختن کودتاها و ناآرامی های جدید در کشورهای عضو محور مقاومت است که آن هم البته ایده مسخره ای بیش نیست چرا که تحولات اخیر مصر همه غرب گرایان در سراسر منطقه را در بهت و حیرتی بی مانند فرو برده و امکان هرگونه ابتکار عمل را از آنها گرفته است.

دوم اینکه اسراییل به پایان کار نزدیک می شود. تا همین جا هم اسراییل یک پروژه شکست خورده است که مدتهاست هزینه های آن بر فوایدش غلبه کرده اما از این به بعد بحران موجودیت اسراییل به یک گرفتاری دائمی برای آمریکا تبدیل خواهد شد. اسراییلی ها تازه از این به بعد است که مزه محاصره واقعی را خواهند چشید و خواهند دانست که قلدری کردن و دست اندازی به سرزمین های اسلامی چه تبعاتی می تواند داشته باشد.

و سوم اینکه نقش بازیگردان ها در منطقه جابجا خواهد شد. آمریکایی ها از این بعد نقشی جز مدیریت حاشیه ها در منطقه نخواهد داشت. مدیریت متن تحولات خاورمیانه در اختیار ایران به عنوان یگانه منبع الهام و تغذیه حرکت های ضد آمریکایی در منطقه خواهد بود که می تواند الگوهای آینده سیاسی منطقه را ایجاد و مدیریت کند. تبعید آمریکا به حاشیه مهم ترین حادثه ژئوپلتیکی است که باید در انتظار آن بود.

جمهوری اسلامی:درک صحیح شرایط منطقه

«درک صحیح شرایط منطقه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛32 سال قبل هنگامی که در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، بیشترین نگرانی برای سردمداران دو کشور ایجاد شد؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی. نگرانی آمریکا به این خاطر بود که بزرگترین پایگاه استعماری خود در خاورمیانه را از دست داد و رژیم صهیونیستی به این دلیل نگران شد که با از دست دادن شاه ایران، از تکیه گاه منطقه‌ای خود محروم گردید.

آمریکا، ایران را در خاورمیانه دهه 1350 جزیره ثبات میدانست و از شاه ایران، که با عنوان ژاندارم خلیج فارس شناخته می‌شد، برای حفظ منافع خود در منطقه خاورمیانه استفاده می‌کرد. وجود ده‌ها هزار مستشار نظامی و اقتصادی و فنی و فرهنگی و امنیتی و اطلاعاتی آمریکائی در ایران، در عین حال که از جیب ملت مظلوم ایران می‌خوردند و ثروت این کشور را به بهانه‌های مختلف غارت می‌کردند، این سود را برای دولت آمریکا داشت که مدیریت ایران را طبق اراده آمریکا به پیش می‌بردند و از شاه به مثابه یک مهره و یک نوکر چشم و گوش بسته اما فرمان بردار بهره‌های مورد نظر خود را می‌بردند. در رقابت‌های استعماری میان آمریکا و شوروی آن زمان، که به عنوان دو قطب زورگوی شرقی و غربی بر سر بلعیدن جهان با همدیگر درحال منازعه بودند، ایران یک پایگاه نظامی قابل اعتماد برای آمریکا بود که با امکانات پیشرفته جاسوسی نصب شده در چند نقطه شمال ایران، مناطق جنوبی شوروی را زیر نظر داشت. این پایگاه نظامی برای حمایت از رژیم صهیونیستی، که آن زمان حتی در میان دولت‌های عربی منطقه نیز منزوی بود، مورد استفاده قرار می‌گرفت بطوری که در جنگ 1352 اعراب و اسرائیل، آمریکائی‌ها در ایران عهده‌دار حمایت لجستیکی از رژیم صهیونیستی بودند وبه فرمان آنها شاه ایران نیز پایگاه‌های نظامی جنوب ایران را به روی هواپیماهای جنگی اسرائیلی برای سوخت گیری باز گذاشته بود.

علاوه بر اینها، رژیم صهیونیستی زمین‌های کشاورزی زیادی را در منطقه دشت قزوین در اختیار گرفته بود و در تهران نیز محلی برای انجام امور کنسولی و سایر کارهائی که یک سفارتخانه برعهده دارد در اختیار این رژیم قرار داده شده بود که مرکز تنظیم روابط میان دربار ایران و صهیونیست‌ها بود. جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز رژیم صهیونیستی از کشورهای منطقه و تلاش برای برقراری رابطه میان این رژیم با دولت‌های عربی از طریق دربار شاه نیز از جمله وظایف همین دفتر بود. این دفتر، در عین حال که رسماً از عنوان سفارت برخوردار نبود، در عمل کلیه کارهای یک سفارتخانه را انجام می‌داد. شاه از ترس افکار عمومی مردم ایران و نفوذ امام خمینی و روحانیت، که بشدت با اسرائیل مخالف بودند، جرأت آشکار ساختن روابط خود با صهیونیست‌ها را نداشت ولی صهیونیست‌ها در پنهان‌ترین لایه‌های دربار و عمیق‌ترین زوایای حکومت ایران نفوذ کرده بودند و حتی آموزش دادن شکنجه گران ساواک را برعهده داشتند.

سرانجام آمریکا توانست با استفاده از نفوذ خود در ایران و روابط دوستانه شاه ایران با انورسادات رئیس‌جمهور مصر، شاه حسین پادشاه اردن و شاه حسن مراکشی، زمینه برقراری روابط میان تعدادی از دولت‌های حاکم بر کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را فراهم نماید. در این زمینه، انورسادات پیش قدم شد و در سال 1357 قرارداد ننگین کمپ دیوید را با رژیم صهیونیستی امضاء‌ کرد و اندکی بعد روابط سیاسی میان مصر و رژیم صهیونیستی برقرار و رسماً سفارت اسرائیل در قاهره افتتاح شد. این اقدام، عبور از خط قرمزی بود که اعراب در مسأله فلسطین ترسیم کرده بودند و هیچ دولت عربی تا آن زمان جرأت برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن این رژیم را به خود نداده بود. قرارداد ننگین کمپ دیوید، این سد را شکست و از آن پس تعدادی از کشورهای عربی به خود جرأت دادند با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار کنند.

امام خمینی، که از سال‌های آغازین نهضت اسلامی خطر اسرائیل را در سخنرانی‌ها و بیانیه‌های خود همواره گوشزد می‌کردند، در اردیبهشت 1358 به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دستور دادند رابطه میان ایران با مصر را در اعتراض به قرارداد کمپ دیوید قطع کند. این، ضربه بزرگی به رژیم صهیونیستی بود که توسط امام خمینی وارد شد و در واقع آغازی بود بر جریان اسلامی شدن مبارزات مردم فلسطین علیه رژیم صهیونیستی و بیداری ملت‌های عرب و تحرکات آنان برای شروع مرحله جدیدی از مبارزات ضد صهیونیستی. خالد اسلامبولی، افسر رشید مصری نیز با تأثیر گرفتن از همین تحرکات، انورسادات را ترور کرد و با اعدام انقلابی کسی که قرارداد ننگین کمپ دیوید را امضاء کرده بود فریاد انقلابی مردم مصر علیه سازش با صهیونیست‌ها را به گوش جهانیان رساند و صهیونیست‌ها از این فریاد اسلام خواهی به خود لرزیدند.

اکنون که انقلاب مردم مصر علیه حسنی مبارک جانشین سادات و مهره دیگر آمریکا و رژیم صهیونیستی به نتیجه رسیده، بار دیگر صهیونیست‌ها دچار وحشت شده‌اند و ارکان این رژیم غاصب و اشغالگر به لرزه درآمده است. فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل مردم ایران در یوم الله 22 بهمن امسال و شعارهائی که علیه فرعون مصر در سراسر ایران و شهرهای مختلف سر داده شد، بار دیگر آمریکا و اسرائیل را دچار نگرانی کرده است. علاوه بر رژیم حسنی مبارک، آمریکا و رژیم صهیونیستی از آنچه این روزها در مصر رخ داده است زیان خواهند دید.

 آمریکا با سقوط حسنی مبارک، وفادارترین و گوش به فرمان‌ترین نوکر خود در منطقه خاورمیانه را از دست داد و رژیم صهیونیستی با چنان افق تاریکی مواجه شد که به نظر می‌رسد سران آن غیر از جمع کردن بساط اشغالگری و تن دادن به فرار راه دیگری پیش روی خود ندارد.

سقوط رژیم مبارک، فقط سقوط یک رژیم نیست، بلکه آغاز یک انقلاب بزرگ ضد آمریکائی و ضد صهیونیستی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست که سیل برخاسته از آن، بساط دیکتاتوری، استعمار و اشغالگری را جمع خواهد کرد. بی تردید، آمریکا و صهیونیست‌ها بی کار نخواهند نشست و هر کاری بتوانند برای پهن کردن مجدد بساط خود در این منطقه انجام خواهند داد. به همین دلیل، بهره برداری از فرصت پیش آمده برای از بین بردن نفوذ کامل استعمار و زمینه‌های بازگشت مجدد آن، مهمترین وظیفه امروز همه انقلابیون مسلمان در کل منطقه است. جمهوری اسلامی ایران نیز در این کار بزرگ سهم مهمی را باید برعهده بگیرد.

ما هنگامی می‌توانیم به وظیفه تاریخی خود در این مرحله عمل کنیم که با درک صحیح شرایط روز، زمینه‌های تفرقه را در داخل از بین ببریم و با عمل به توصیه‌های اسلام "وحدت کلمه" را سرلوحه کار خود قرار دهیم. حضور گسترده مردم در راه پیمائی سراسری یوم الله 22 بهمن، علاوه بر آنکه نمایش وفاداری ملت ایران به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، فریاد رسای این ملت برای دعوت از مسئولین و فعالان سیاسی به پرهیز از تفرقه و درک صحیح شرایط منطقه و جهان و تلاش برای بهره برداری صحیح و بموقع از این شرایط به نفع ملت‌های مظلوم و ستم دیده است.

مردم سالاری:سازمان اجتماعی و رویدادهای مصر و تونس

«سازمان اجتماعی و رویدادهای مصر و تونس»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛اعتراض های  مردمی در مصر هجدمین  روز خود را پشت  سر گذاشت  و آینده مصر همچنان در هاله ای  از ابهام  است.  سخنان  پنجشنبه شب  مبارک،  دیکتاتور سرزمین  فراعنه را چه یک تاکتیک تلقی  کنیم  و چه یک راهبرد، نشان از این  دارد که سازمان اجتماعی  مقتدری  که بتواند از جانب مردم طرف گفت وگو واقع  شود ونقشه راه را به حکومت داران  بنماید، وجود ندارد. شخصیت ها و گروه های سیاسی شاید راه حل هایی داشته باشند ولی از بیم پذیرش نداشتن در میان مردم، اعلا م نمی کنند یا خیلی کم رنگ و محدود طرح می کنند.

در حال حاضر به همبستگی، تداوم، تعادل و تضاد  و اجتماعی که باید دغدغه  اصلی رهبران اجتماعی و نفوذمندان داخلی باشد، پاسخ مشخصی داده نمی شود. همبستگی  اجتماعی در مصر و تونس چگونه به وجود می آید؟ چگونه  می توان تداوم جامعه یا حتی تداوم اجتماعات تا حصول نتیجه را تضمین کرد؟
تعادل اجتماعی چگونه حفظ می شود؟ عوامل مخل و بر هم زننده تعادل جامعه کدام هستند؟ در صورت  بر هم خوردن  تعادل اجتماعی چه تدابیری  اندیشیده شده است؟

از دیدگاه جامعه شناسی دو نوع همبستگی  اجتماعی وجود دارد: یکی همبستگی مکانیکی است که از وجدان جمعی خوبی برخوردار  است. «تشابه»، اصل پایه و اساس سازمان اجتماعی مبتنی بر همبستگی  مکانیکی است. در این نوع همبستگی  وجدان جمعی بر وجدان فردی مسلط است و فرد جذب جامعه می شود ولذا در این نوع جوامع فرد به آنچه که از طرف جمع به او تلقین می شود، فکر، احساس و عمل می کند. اما همبستگی دیگری هم وجود دارد که آن را همبستگی ارگانیک می نامند، که در آن یک رابطه اجتماعی جدید خلق می شود و نوع خاصی از سازمان اجتماعی را در بردارد که بر پایه شباهت اشخاص و گروه ها قرار نگرفته، بلکه بر پایه وابستگی متقابل نهادهای مختلف و متنوع قرار دارد.

در این نوع همبستگی مقام و موقع فرد و خود مختاری او در رفتار بیشتر است و فرد میان هنجارها و ارزش های متعدد انتخاب می کند و به نظر خود جامه عمل می پوشاند. در این نوع همبستگی اجبار و الزام، اقتدار مرکزی و شباهت باعث تداوم و همبستگی جامعه نیست، بلکه چگونگی برآورده ساختن نیازهای کارکردی موجب تداوم اجتماعی است.

به نظر می رسد همبستگی  موجود اجتماعی در مصر از نوع همبستگی مکانیکی است و «تشابه» در بیزاری از دیکتاتوری مصر و شخص مبارک پایه و اساس سازمان اجتماعی مردم است و یک نوع وجدان جمعی برمردمی که در اجتماعات حضور می یابند حاکم است و اگر نفوذمندان و رهبران فکری نتوانند این اجتماع را به اجتماع ارگانیک تبدیل کنند باید به شدت نگران آینده مصر بود. در مقام مقایسه، اگر به اعتراض های مردمی ایران در سال 57 برگردیم، آن اجتماعات از نوع ارگانیک بود. پیام های امام راحل(ره) در آن زمان یک نوع رابطه اجتماعی جدید خلق کرده بود که افراد قبل از حضور در جمع، یک انتخاب و یک اختیار داشتند و گروه ها، افراد و نهادهای اجتماعی با قبول کارکردها و وابستگی متقابل به پیام امام وارد جمع می شدند و همین امر موجب تداوم نظام اجتماعی می شد.

در اعتراض های مصر و تونس آنچه که مردم نمی خواهند، آنها را شبیه هم کرده است و اجتماعات را تداوم می دهد; اگر به مرحله چه می خواهند برسد خطر ضعیف شدن اجتماعات جدی است چون همبستگی از نوع مکانیکی است. رسانه های مستقل و دلسوز جهان اسلا م از جمله رسانه های ایران که در جوامع مصر و تونس و اردن شنونده و مخاطب دارند، باید به تبدیل نوع همبستگی اجتماعی از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیکی با رعایت همه ملا حظات و حساسیت ها کمک کنند. به نظر نگارنده پاره ای از تحلیل ها و تفسیرها در مشابهت سازی تاریخی بین وقایع سال 57 ایران که منجر به پیروزی انقلا ب اسلا می شد و وقایع امروز مصر و تونس و اردن به نوع همبستگی و نقش امام(ره) در ایجاد همبستگی اجتماعی ارگانیک درایران توجه ندارند و در تحلیل راه صواب را انتخاب نکرده اند و باید تجدید نظر کنند.

به طور کلی اجتماعات اعتراضی یا حتی اجتماعات تاییدی مثل راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلا ب اسلا می، چون یک وجه به تداوم این اجتماعات می انجامد، از نوع مکانیکی است که وجدان جمعی بر وجدان فردی مسلط است. می دانند که چه نمی خواهند یا می دانند که چه می خواهند و وجه دوم در نظر نیست. چنین اجتماعاتی همبستگی مکانیکی ایجاد می کند و به همین علت نمی تواند جایگزین افکار سنجی یا رفراندوم و امثال آنها باشد. بدیهی است این نگاه نظر به نفی یا غیر ضروری بودن این نوع اجتماعات ندارد، بلکه به لحاظ کار کردی معتقد است اگر به دنبال کارکرد واقعی و ایجاد تغییر مناسب و مطلوب براین اساس هستیم، باید به همبستگی ارگانیک در این اجتماعات بیندیشیم آنهم به صورت عینی و خارج از ذهنیت گرایی های ایده آلی فردی و گروهی، که ممکن است فرصت ها را بسوزاند.

سیاست روز:32 سال مقاومت

«32 سال مقاومت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛همه بسیج شدند تا انقلاب را به زانو در آورند. از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی کشورهای غربی و آمریکا متوجه شدند که این انقلاب، تفاوت‌های ویژه‌ای نسبت به دیگر انقلاب‌ها دارد ،‌ تفاوت‌هایی که سیاست‌های استکباری غرب را به چالش خواهد کشید.

همین شد که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همه عوامل و امکانات غرب و آمریکا فعال شدند تا بتوانند این انقلاب را به شکست بکشانند.

از نزور‌های بزرگ و کوچک گرفته تا ایجاد جنگ تحمیلی و تحریم‌های اقتصادی، همه را به یاد داریم که به ویژه در آن سال‌های دفاع مقدس همراه با تحریم‌های سخت، چه بر سر این مردم و انقلاب آمد. اما باز هم ایستادگی و مقاومت بود که به رخ کشیده‌ می‌شد،‌به رخ کسانی‌ که آرزوی به زانو در آوردن این انقلاب را در سر می‌پروراندند.

32 سال از عمر انقلاب اسلامی ایران می‌گذرد و اکنون این انقلاب با پا گذاشتن به این سن، بلوغ و تجربه انقلابی خود را به ظهور می‌رساند تا دیگر ملت‌های آزادی‌خواه در بند دیکتاتوری حاکم بر کشورهای خود بتوانند از آن بهره ببرند.

اما آن تفاوت و فرق اساسی و بنیادی انقلاب ایران در چه بود که تا کنون دشمنان قسم خورده همچنان علیه این انقلاب شمشیر را از رو بسته و از نیام در آورده‌اند و منتظر هستند تا ضربه‌ای به انقلاب بزنند؟

انقلاب‌های بسیاری در سطح دنیا به وجود آمده است که اینگونه تاثیر بر معادلات جهانی نگذاشته بود و اگر هم تاثیری داشتند پس از مدتی مانند انقلاب کمونیستی شوروی به زباله‌دان تاریخ سپرده شدند. همان‌گونه که حضرت روح‌الله (ره) آن را پیش بینی کرده بودند.

وجه تمایز این انقلاب معنوی و دینی بودن آن است. تا کنون انقلابی را سراغ نداریم که بر پایه معنویت و دین به پا شده باشد و همین وجه تمایز ویژه‌ 32 سال مقاومت و ایستادگی مردم ایران را راحت‌تر کرده است.

«میشل فوکو» نظریه‌پرداز فرانسوی در هنگامه انقلاب اسلامی سفری به ایران داشت و انقلاب را از نزدیک دید، وی اعتقاد داشت؛ «جز باورهای دینی هیچ عامل دیگری قدرت بسیج اینچنین توده‌ها را ندارد،‌بلکه این مذهب تشیع است که با تکیه بر موضع اعتقادی خود توانسته این چنین بسیج سیاسی به راه اندازد ...»

یک شخصیت غربی به عمق انقلاب اسلامی ایران پی برده و وجه تمایز این انقلاب را معنویتی می‌داند که مردم آن در جستجوی ایجاد تحول در شخصیت خویش بودند، شخصیت معنوی که طی سال‌های گذشته پیش از انقلاب مسخ شده بود.

32 سال پرفراز و نشیب را پشت سر گذاشته‌ایم. در این 32 سال همین معنویت و دینی بودن انقلاب اسلامی ایران بود که توانست مقابل همه هجمه‌های دشمنان ایستادگی کند.

این معنویت و انسانیت متمایز را باید برای انقلاب نگهداشت. اکنون همین ویژگی در دیگر کشورهای اسلامی از جمله مصر و تونس دیده می‌شود. این مایه افتخار ایران اسلامی است.

تهران امروز:طعم 32 سالگی آرمان‌های انقلاب

«طعم 32 سالگی آرمان‌های انقلاب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم حسن وزینی است که در آن می‌خوانید؛دیروز سی و دومین حضور مردم در روز بزرگ پیروزی انقلاب با آرمان‌هایی بلند و مطلوب ملت‌های آزادیخواه بود. پایان زمستان استبداد و دیکتاتوری 32 سال پیش در ایران اکنون نسیم بهار آزادیخواهی را چنان پراکنده است که منطقه پیرامونی انقلاب رهایی از سایه پلید استبداد و وابستگی را برنا و رسا فریاد می‌زنند.

سالیان سال است که دشمنان انقلاب هم و غم خود را صرف مسدود کردن منافذ پیام‌های این انقلاب ساخته‌اند اما همه آنچه را که در کاخ‌های پادشاهی و ایوان‌های تودر توی وابستگی دیکتاتورها رشته کرده‌اند امروز در خیابان‌ها و معابر عمومی به دست جوانان و مردم خسته از اهرام ظلم و ستم ازدست می‌دهند.

 گرچه ذکر اینکه فشارهای سیاسی و نظامی به مامن انقلاب تاکنون ناکام مانده است، سخنی مستدل و مهم‌ترین دلیل نیز جشن آغاز سی و سه سالگی در 22 بهمن 89 با امید و نشاطی وصف‌انگیز است اما بهمن دیروز ایران با حال و هوایی که اکنون در قاهره و وحشتی که در برخی نقاط دیگر خاورمیانه، متحدان دیکتاتورها را فرا گرفته، مزیدی بر نشانه‌های تداوم نشاط و شادابی انقلاب و آرمان‌های آن است.

در واقع آن چه امروز در زیر پوست خاورمیانه و بر فراز آسمان مصر، تونس و... می‌گذرد بیانگر حمل تابوت پروژه تحریف و هراس‌آفرینی از آرمان‌های انسانی انقلاب اسلامی عظیم ایرانی است که روی شانه‌های خیل میلیونی مردم با چهره‌ها و زبان‌های مختلف صورت می‌گیرد. آتش زدن تصویر مبارک در راهپیمایی دیروزتهران، الهام‌گیری از ندای انسانی و آزادیخواهی انقلاب 57 ایران در قاهره و رشد و تقویت اعتراض‌ها در برخی کشورهای دیگر کابوس تلخی است که در روزهای پایانی سی و دومین سالگی انقلاب نفس را درسینه مستکبران حبس کرده است.

مردمی که دیروز به صحنه آمدند بار دیگر سرود تعلق‌خاطر این انقلاب به همه ملت‌ها را سر دادند و ترجمان این حضور آن است که همزمان با ورود به سی‌ودومین سال پیروزی انقلاب، گفتمان مقاومت به هسته اصلی خواسته‌های ملت‌های خاورمیانه تبدیل شده است.

مقاومت در برابر دیکتاتوری چنان تحت تاثیر انقلاب اسلامی گسترش یافته که حتی به اذعان مقامات غربی در هر کشور منطقه خاورمیانه اگر انتخابات آزاد برگزار شود، جریان مقاومت به پیروزی می‌رسد. چنانچه در انتخابات فلسطین، عراق و یمن این مسئله نمایان شده است. در بیش از سه دهه‌ای که از روز 22 بهمن در تاریخ انقلابی ایران اسلامی می‌گذرد، هر دوره و یا هر سال با تحولی شیرین، سازنده، امیدانگیز همراه بوده است اما طعم سی و دومین سالگی انقلاب با سقوط دیکتاتوری در قاهره و تونس و پیش‌بینی تداوم این سقوط‌ها تا آخرین دیکتاتور‌های وابسته، به کام انقلاب و ملت شیرین‌تر از همیشه می‌نماید.

ابتکار: ایران هراسی این بار با ایرانیوم

«ایران هراسی این بار با ایرانیوم»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛ایران هراسی یکی از راهبردهای مهم جهان غرب و صهیونیسم بین‌الملل است این پروژه تازگی ندارد ایران هراسی روی دیگر سکه اسلام هراسی است . البته دشمنی غرب با اسلام ، دیرپا ، تاریخی و عمیق است . آنان هر روز در تهاجم صلیبی جدیدی هستند؛ روزی با اتهامات و ادعاهای واهی ، روزی با انتشار مقالات و کاریکارتورهای موهن یک روز هم، با ساخت فیلم تلاش می‌کنند، مبنای فرهنگی و روانی، برای مشروعیت بخشی تجاوزات خود را فراهم آورند.

برغم قدمت راهبرد اسلام هراسی اما اکنون که ایران به نقطه کانونی بیداری اسلام تبدیل شده است، راهبرد غرب بر ایران هراسی متمرکز شده است. این راهبرد در مقاطع مختلف اوج گرفته است.

مقطع اول، پس از فتوای ارتداد سلمان رشدی توسط حضرت امام صورت گرفت .
مقطع دوم، به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برمی گردد. آن هنگام که نظام دو قطبی فرو ریخت و اسلام شیعی با محوریت ایران مورد توجه قرار گرفت و امکان هماوردی با غرب فراهم آمد تلاش غرب بر مخدوش سازی چهره ایران و تصویر وارونه چهره ایران متمرکز گردید.

موج سوم ایران هراسی پس از یازده سپتامبر کلید خورد در این مقطع بود که موج عظیم تبلیغاتی علیه جهان اسلام به خصوص ایران به راه افتاد و در این زمان بوش رئیس جمهور وقت آمریکا ایران را محور شرارت نامید .

مقطع چهارم ایران هراسی به شکست طرح خاورمیانه بزرگ برمی گردد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فرصتی برای آمریکا فراهم آورد تا این کشور طرح خاورمیانه جدید را به عنوان نقشه راه یکجا بنه گرایی در منطقه به اجراء بگذارد اما شکست آمریکا در عراق و افغانستان باعث گردید سناریوی جدیدی علیه ایران طراحی و همه غرب به اجرای آن متعهد شدند.

سناریوی جدید برابر ایران هراسی با عنوان ایران اتمی متمرکز شده است، غرب برای ایجاد باور در خصوص خطر ایران اتمی راه‌های مختلفی را تاکنون به آزمون گذاشته است. هزاران مقاله ، همایش ، سخنرانی در این خصوص ارائه شده است . نظام رسانه ای با این هدف مهندس شدند. تهدید و تحریم دو ابزار مهم در مسیر القاء خطر ایران بود. قطعنامه‌های متعدد و بسیج شورای امنیت و اجماع نسبی جهانی مورد بهره برداری قرار گرفت و به رغم صلح آمیز بودن فعالیت‌های اتمی ایران کارزار گسترده برای تکمیل پروژه ایران هراسی و نشان دادن این کشور به عنوان تکثیر کننده سلاح‌های هسته ای و تهدیدی برای ثبات منطقه و صلح و امنیت بین‌الملل در جریان بوده است اکنون در آخرین سناریو جنگ روانی علیه کشورمان فیلم ایرانیوم به مرحله اکران رسیده است.

این فیلم با ترکیب دو واژه"ایران" و"اورانیوم" نام گذاشته شده و توسط صندوق کلاریون ساخته شده است . موسسه کلاریون پیش از این نیز مستند جهاد سوم و اُبشن ( جنگ اسلام رادیکال و غرب ) را ساخته بود این موسسه که توسط گروهی از صهیونیست‌ها اداره می‌شود تلاش کرده در این فیلم 45 دقیقه ای تصویری هولناک از ایران به مخاطب ارائه دهد ، مطابق این فیلم ایران کمتر از یک سال با داشتن بمب اتم فاصله دارد . فیلم نه فقط تصویر ایران اتمی است که یازده سپتامبر را نیز به ایران نسبت می‌دهد.

مستند ایرانیوم را شهره آغداشلو روایت می‌کند ، هنرپیشه ایرانی الاصلی که به محور فیلم‌های ضد ایرانی از جمله سنگسار ثریا ، سریال 24 و خانه ای از شن و مه تبدیل شده است.

فیلم ایرانیوم در قالب یک مستند به روایت آمده و در آن کسانی به اظهار نظر پرداخته اند که سال‌ها خود به عنوان سرسخت ترین دشمنان ایران ایفای نقش کرده اند ، کسانی چون جان بولتن نماینده افراطی پیشین آمریکا در سازمان ملل بطوریکه دشمنی اش با ایران باعث شده است تا وی به عنوان یک عضو سازمان منافقین در مجامع مختلف به ابراز عقیده بپردازد و یا کسان دیگری چون جیمزو ولسی رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی c1a ، سناتور جان کیل نماینده جمهوری خواهان از آریزونا ، محسن سازگارا و تعدادی دیگر که همگان از مشخصه بارز ضد ایرانی برخوردار هستند.

ابتدا بنا بود که فیلم به صورت محدود در کانادا به نمایش درآید اما با مخالفت ایرانیان در آن کشور چنین امکانی فراهم نشد. اکنون با استقبال جمهوری خواهان جنگ طلب در آمریکا بناست این فیلم بر روی پرده رود که البته مطمئنیم با هوشمندی ایرانیان در سراسر دنیا به خصوص در آمریکا چنین فرصتی از آنان گرفته خواهد شد.

به هر حال این اقدام همچون گذشته نتیجه معکوس خواهد داشت چرا که وقتی افکار عمومی می‌دانند در جهان سی و یک هزار کلاهک هسته ای جنگی وجود دارد که چهارده هزار آن، آماده شلیک است و 441 نیروگاه هسته ای که می‌تواند اورانیوم مناسب ساخت سلاح هسته ای تولید کند در چنین جهانی به رغم تبلیغات گسترده علیه ایران اما تاکنون هیچ گونه شاهدی بر اثبات ادعاهای قدرت‌های بزرگ ارائه نشده است؛ بنابراین افکار عمومی نه فقط تحت تاثیر این فیلم‌ها قرار نخواهد گرفت که این اقدامات را دلیل بر سوء نیت سازندگان و نشانه حقانیت ملت ایران تلقی خواهند کرد. 

آفرینش:مساله کیفیت و صادرات

«مساله کیفیت و صادرات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛اگر به مساله ای به نام کیفیت نگاهی مهم در مورد هرگونه تبادل کالا چه واردات و چه صادرات داشته باشیم در می‌یابیم که این امر به جرات مهمترین شاخصه در ارزیابی ارزش واردات و صادرات هر کشور و مقبولیت آن کالاست. در این بین، این مساله وقتی پراهمیت‌تر می‌شود که در چند سال گذشته همواره تاکیدی خاص بر روی افزایش صادرات کالاهای غیرنفتی در کشور از سوی کارشناسان و مقامات دولتی صورت گرفته است و در این راستا صادرات غیرنفتی کشور نیز دارای رشد بوده تا حدی که از وابستگی کشور به صادرات نفتی نیز کاسته شده است.

اما مساله مهم در این بین کیفیت کالاهای صادراتی به کشورهای دیگر است چه اینکه این مقوله نقشی مهم در حفظ بازارهای صادراتی و نگاه به کالاهای ایرانی داشته و دارد و متقابلا هرگونه بی توجهی به آن نیز پیامدهای منفی کوتاه مدت و بلندمدت فراوان برای کشور و صادرات غیرنفتی آن نیز به همراه دارد.

در این راستا از یک سو بارها شنیده‌ایم در چند سال اخیر برخی با سوء استفاده از عدم نظارت و نبود قانون مشخص و مدون در خصوص واردات کالاهای بی‌کیفیت، اقدام به واردات کالاهای بی‌کیفیت کرده و با ایجاد تغییراتی اقدام به صادرات مجدد آن به کشورهای دیگر کرده‌اند و از سوی دیگر نیز برخی تولیدکنندگان داخلی با عدم آینده‌نگری دست به تولید و سپس صادرات کالاهای غیر مرغوب و بی‌کیفیت به کشورهایی نظیر افغانستان، عراق و ... دست زده‌اند.
 
در این حال باید گفت که این نگاه و صادرات کالاهای بی‌کیفیت از کشور به خارج از کشور پیامدهای متعدد و منفی فراوان داشته و دارد و در صورت تداوم و عدم نظارت جدی‌تر بر روی کالاهای صادراتی سبب می‌شود تا بازارهای هدف صادراتی در کشورهای دیگر به کالاهای ایرانی اعتمادی نداشته باشند و برای واردات به کشورهای رقیب ایران رجوع کنند همین امر باعث بدنامی کالاهای صادراتی ایران در بازارهای هدف، رقابت ناپذیر شدن، از دست دادن بازارهای هدف، جایگزین شدن رقبا به جای ایران و کاهش قدرت چانه زنی برای فروش از دست دادن همه بازارهای هدف صادراتی در آینده خواهد شد در این بین از یک سو دولت باید از آنجا که کیفیت کم و پایین کالاهای صادراتی باعث به هم خوردن بازار صادراتی کالاهای ایرانی می شود باید نظارت بر کیفیت کالاهای تولیدی در داخل مرزهای کشور را افزایش دهد در این حال از سوی دیگر با توجه به مصوبه ارتقای سطح کیفیت کالاهای صادراتی (که سال 85 به امضای وزرای بازرگانی، صنایع و کشاورزی رسید) و اذعان برخی مقامات کشور نیز به موضوع کیفیت و برگشت بعضی کالاها باید به سمت بازرسی و کنترل بر روی کیفیت کالاهای صادراتی ، نظارت حداکثری بر تولید کالا در داخل و صادرات کالاها حرکت کند چه اینکه اگر کیفیت تولیدات داخلی افزایش یابد قطعا با رشد صادرات غیر نفتی مواجه خواهیم بود و بطور طبیعی ، سرمایه گذاران و تجار دیگر کشورها را به سمت تولیدکنندگان ایرانی گرایش می یابند گذشته از این ضمن جلوگیری از صدور هرگونه کالای نامرغوب به بازارهای هدف از یک سو مانع از بدنامی کالاهای ایرانی در خارج از کشور شود و از سوی دیگر بازارهای این کشورها را در بلند مدت برای صادرات بیشتر کالا در اختیار داشته باشیم و مشکلاتی نظیر آنچه در گذشته در عراق و افغانستان در مورد کالاهای صادراتی ایران بویژه صادرات صنایع غذایی پیش آمده است اتفاق نیفتد.

دنیای اقتصاد:پیچیدگی‌های تعیین مزد کارگران

«پیچیدگی‌های تعیین مزد کارگران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛نوشتن و حکم دادن درباره تغییرات مزد کارگران همیشه دشوار است. این دشواری در حال حاضر و به دلیل شرایط پیچیده‌ای که تحولات اقتصاد کلان در ایران فراهم کرده، دشوار‌تر شده است.

علاوه بر این، احساس اندوهی که از پیامدهای اجتماعی و خانوادگی دستمزد ناکافی برای کارگران در برابر دیگران و زن و فرزند ایجاد می‌کند، بر صعوبت کار می‌افزاید. میلیون‌ها کارگر ایرانی در این روزها با حساسیت و شاید نگرانی، اخبار و گزارش‌های مربوط به تحولات دستمزد سال آینده را پیگیری می‌کنند.

نمایندگان کارگران ایرانی که در برخی نهادهای کارگری فعالیت می‌کنند با استناد به یکی از بندهای ماده 41 قانون کار که در آن تاکید شده است، مزد کارگران باید به اندازه‌ای باشد که هزینه‌های «زندگی یک خانوار متوسط» را فراهم کند و محاسبات انجام شده به این نتیجه رسیده‌اند که حداقل مزد نمی‌تواند و نباید کمتر از 505 هزار تومان در ماه باشد.

از طرف دیگر و با توجه به اینکه بخش عمده‌ای از تولید و اشتغال در ایران را کارگاه‌های کوچک با کارکنان زیر 10 نفر تشکیل می‌دهند، حتی معتقدند پذیرفتن بند دیگر این ماده از قانون کار که «نرخ تورم رسمی اعلام شده از طرف بانک مرکزی» را پایه تغییر حداقل مزد می‌داند نیز سخت و دشوار است.

این تناقض و کلی‌گویی در قانون کاری که در سال 1369 و در غیاب حضور نیرومند و موثر کارفرمایان تصویب شد، وضع تعیین مزد را سخت و دشوار و با تناقض مواجه کرده است. در کنار مسائل و دشواری‌های یاد شده، وارد کردن مسائل نظری و واقعی به معادلات بازار کار، وضعیت را پیچیده‌تر خواهد کرد. به این معنی که بازار کار باید در شرایط رقابتی فعالیت کرده و دستمزد کارگران در نقطه تعادلی که برخورد عرضه و تقاضای کار است باید تعیین شود.

در شرایط حاضر که نرخ بیکاری در ایران 2 رقمی است و برخی آمارهای غیررسمی آن را نزدیک به 20 درصد می‌دانند، شاید از میان میلیون‌ها بیکار کسانی باشند که حاضرند حتی با مزدهای فعلی شاغل شوند، اما تعیین دستوری مزدها مانع از ورود آنها به بنگاه‌ها و کارگاه‌ها می‌شود.

قانون کار ایرانی و برآیند رفتارها و تصمیم‌های سال‌های گذشته عموما به نفع شاغلان و زیان بیکاران بوده است.در میانه این مجادله و اختلاف نظر موجود میان نهادهای کارفرمایی و کارگری، اما رفتار دولت چگونه باید باشد؟ بدترین کاری که دولت می‌‌تواند انجام دهد، دخالت در این فرآیند به نفع یکی از دو گروه است.

براساس شرایط حاکم بر نهاد 3 جانبه‌گرایی که در دنیا رایج و حتی قانونی شده است، دولت یکی از شرکای این نهاد است و نمی‌تواند و نباید از قدرت سیاسی خود به نفع یک شریک استفاده کند. این اظهارنظر دولت که به دلیل پرداخت یارانه نقدی به کارگران، افزایش مزد سال 1390 منتفی است، شاید در ذات خود و در پس ذهن دولت بی‌طرفانه باشد، اما از نگاه کارگران، شاید به نفع کارفرمایان ارزیابی شود.

کارآمدترین روش در کوتاه‌مدت و برای روزهای باقیمانده تا پایان سال این است که نمایندگان نهادهای کارگری و کارفرمایی با لحاظ کردن همه شرایط و دشواری‌ها و با تعامل نزدیک و واقعی به نتیجه‌ای برسند که تلفیقی از بندهای ماده 41 قانون کار است. در میان مدت؛ اما چاره‌ کار این است که قانون کار با توجه به شرایط امروز اصلاح، و تثبیت و دستوری شدن مزد کارگران تعدیل و حذف شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها