دلی به مقصد دلخواه می‌رود

شعر علوی از سال‌های بسیار دور و دیر و حتی در شرایطی که جریان فرهنگی تشیع با سرکوب‌های شدید و ویرانگر حاکمان و خلفای جور و ستم روبه‌رو می‌شد، همواره از مهم‌ترین شاخه‌های شعر آیینی فارسی بوده است. نمونه مشهور این حضور پررنگ، ابیاتی است که در شاهنامه و توسط حکیم توس در ستایش ولایت امیرمومنان(ع) سروده شده و با این بیت شورانگیز به پایان می‌رسد ‌:
کد خبر: ۳۵۰۶۷۸

بر این زادم و هم بر این بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

این حضور در قرن‌های مختلف و توسط شاعران گوناگون و در سبک‌های مختلف شعر فارسی پیگیری می‌شود و حتی حافظ هم که کمتر با صراحت میانه دارد و معمولا اشعار او بسیار در پرده و مستور به شخصیت‌های مختلف می‌پردازد در غزلی بسیار ستودنی و در بیت پایانی آن می‌گوید:

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق

بدرقه رهت شود همت شحنه نجف

اما پس از رسمیت گرفتن تشیع در نظام حکومتی ایران، اشعار آیینی و بویژه اشعار تقدیمی به وصی بزرگوار رسول مهر(ص) وارد مرحله علنی‌تر و شکوفاتری شد و حتی در سبک هندی هم می‌توان آثاری که دلبستگی به امیرمومنان علی(ع) دارد را جستجو کرد.

شاعران معاصر نیز بهتر از هر زمان دیگری اهمیت این حضور را دریافتند و تقریبا در آثار هریک به فراخور حال به نوعی ارادت و عشق به مولا علی(ع) متجلی شده است که نمونه جالب این عرض ارادت، مثنوی نیما یوشیج، پدر شعر نوی فارسی است که در مدح امام علی(ع) سروده شده است.

اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با توجه به ماهیت آیینی که انقلاب داشت و اهداف عالی که تبیین کرده بود جریان متفکر تشیع در تمام ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خودش را نمایان کرد و به تبع شعر علوی رویشی تصاعدی هم در بعد کیفی و هم در بعد کمی داشت و کنگره‌ها و جشنواره‌های فراوانی برای گردآوری شاعران علوی برگزار شد که هریک به نوبه خود به جریان شعر علوی کمک کرد.

در میان آثاری که شاعران کشورمان در این رابطه و با این مضمون و محتوا آفریدند بخش عمده‌ای به مرثیه‌ها و سوگ‌سروده‌ها اختصاص دارد و در این بین یکی از بهترین و تاثیرگذارترین شعرها غزلی است که روانشاد قیصر امین‌پور سروده است و در آن با بیانی زیبا و دلنشین به شهادت حضرت امیر(ع) پرداخته است که در ادامه نگاهی داریم به این سوگ‌سروده.

برای ورود به خوانش این غزل پیش از هر نکته باید از قالب و نوع وزن عروضی آن آغاز کنیم که قیصر شعر ایران برای آن انتخاب کرده و غزل در وزنی آشنا سروده شده است:

مستفعلن، مفاعلن، مستفعلن، فعول

که البته برخی این وزن را به این گونه هم می‌شناسند:

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

وزنی بسیار مشهور که از نظر کثرت استفاده، دومین وزن معروف و محبوبی است که غزلسرایان از آن بهره گرفته‌اند و ازجمله استاد سخن سعدی شیرازی در غزلیاتش بالاترین بسامد استفاده از این وزن را داشته است.

این وزن بیشترین تاثیرگذاری را برای انتقال بار غنایی و احساسی دارد و به نظر می‌رسد همین ریتم کند، آرام و سبکی که از نظر موسیقی به مخاطب القا می‌کند باعث شده تا در این غزل شاعر از آن بهره بگیرد؛ آن هم بهره‌ای کاملا هوشمندانه به گونه‌ای که این غزل هم از نظر موسیقی بیرونی (وزن عروضی) و هم موسیقی کناری (قافیه و ردیف) کاملا در خدمت مضمون و محتوا قرار دارد. به عنوان مثال کافی است ریتم آرام و کند موسیقی بیرونی و کناری را با جزر و مد دریا در مطلع غزل بسنجیم:

این جزر و مدِ چیست که تا ماه می‌رود؟

دریای درد کیست که در چاه می‌رود؟

غزل با یک پرسش آغاز می‌شود؛ پرسشی درباره چیستی و کیستی که در ساختار طولی و عمودی شعر هر کدام دلالت بر رخدادی واحد دارند.

این پرسش ‌همان ابتدا یک تعلیق و ابهامی را در شعر ایجاد می‌کند؛ به عبارتی شاعر از شخص یا حادثه و به طور کل مدلولی سخن می‌گوید که از ابتدا مشخص نیست کیست و چیست و سعی می‌کند در هر بیت شاخصه‌ها و مولفه‌هایی را با استفاده از استعاره و گاه مجاز بیان کند.

اما جزر و مد در اصطلاح علمی‌اش بالا رفتن و پایین آمدن ‌ آب است که مهم‌ترین دلیل آن قدرت ‌جاذبه‌ است. پس در بیت نخست شاعر ضمن طرح پرسش و با به‌کارگیری مجموعه‌ای از مراعات‌النظیرها اشاره‌ای هم به صورت غیرمستقیم به جاذبه مولا علی(ع) و عظمت و بزرگی او می‌کند؛ ضمن این که ‌دریا‌ و ‌ چاه‌ و ماه ضمن ایجاد موسیقی داخلی در شعر که حاصل مجموعه هماهنگی‌هایی است که از طریق وحدت صامت‌ها و مصوت‌های بلند و کشیده پدید می‌آید زنجیره تناسب کلام را هم کامل می‌کند، همان طور که مولانا هم سروده است:

آه دردت را ندارم محرمی

چون علی آه می‌کنم در قعر چاه

ضمن این که چاه و ماه همواره در طول تاریخ ‌ نزد شاعران دارای مضمونی آیینی و انسانی بوده‌اند؛ مثلا نظامی هم می‌گوید:

چو بردارد نقاب از گوشه ماه

برآید ناله صد یوسف از چاه

اما در بیت دوم نخستین نکته‌ای که توجه را جذب می‌کند نوع برخورد شاعر با زبان است؛ زبانی محتاط و محافظه‌کار و در عین حال سنگین، گویی که نشان از شاعری دارد که در گوشه‌ای آرام کز کرده باشد؛ این زبان دقیقا در درون خود همه بیم‌ها و نگرانی‌ها و اندوه‌های قیصر را از اتفاقی که می‌خواهد رخ بدهد و او برای مخاطبش آن را توصیف می‌کند جا داده است. شاعر با دقتی کم‌نظیر هنگامی که می‌خواهد از زمین و زمانه و دوران و آسمان سخن بگوید از واژه چرخ استفاده می‌کند:

این سان که چرخ می‌گذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه می‌رود

واژه چرخ در این بیت اگرچه در برخورد نخست و در مفهوم واقعی‌اش شاید به نظر برسد که کمی انتزاعی است، اما به دلیل گستره بالای معنایی این واژه اتفاقا شعر را کاملا عینی و ملموس می‌کند و حتی حرکت یک چرخ و گاری قدیمی در کوچه‌ای متروک و تاریک در شهر کوفه را هم می‌تواند در ذهن مخاطب به تصویر بکشد.

اما هنگامی که مصراع دوم این بیت را می‌خوانیم در تک‌تک کلمات و حروف آن می‌توان اضطراب و نگرانی را حس کرد؛ حسی عمیق که از واقعه‌ای تاسفبار و تلخ سخن می‌گوید که در حال رخ دادن است. خسوف در تاریخ ادبیات ما سمبلی از ظهور تاریکی بوده که همراه با دریغ و افسوس است. به عنوان مثال نظامی می‌گوید:

دریغا آنچنان خورشید و آن ماه

کزینسان در خسوف افتاد ناگاه

اما بیت سوم امتداد و ادامه منطقی و طبیعی بیت دوم است:

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده به اکراه می‌رود

در این بیت شاعر با ظرافتی خاص پای قضا و قدر الهی را هم به میان می‌کشد. از امام رضا(ع) نقل است که: چیزى وجود نمى‏یابد، مگر آن که خدا آن را مشیت و اراده کرده باشد.

اما قیصر با کمی جسارت شاعرانه و با استفاده از آرایه تشخیص و شخصیت بخشیدن به چرخ که نماد روزگار و زمانه است این گونه روایت می‌کند که حتی لحظه‌ها و زمان هم از جلو رفتن در چنین شرایطی که امام می‌خواهد به شهادت برسد و ضربت بخورد شرم و اکراه دارند و همان نگرانی که در بیت قبل از آن سخن گفته این بار آن را در زمان جاری می‌کند:

آبستن عزای عظیمی است کاینچنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می‌رود

آرام آرام شاعر ابعاد فاجعه‌ای که در راه است را بیشتر نمایان می‌کند و با ارائه توضیحات و پاسخ‌های مختلف سعی می‌کند پرسشی را که در بیت نخست مطرح کرده بود رمزگشایی کند، اگرچه در دل همین رمزگشایی آنقدر شاعرانه رفتار می‌کند که نه‌تنها از زیبایی‌شناسی و شاعرانگی فاصله نمی‌گیرد که هرچه جلوتر می‌رویم وسواس و چیدمان واژه‌ها حیرت مخاطب را بیش از پیش برمی‌انگیزاند.

به واقع این چه رخدادی است که نسیم سحرگاه را باردار عزایی عظیم کرده است؛ نسیمی که معمولا بادی ملایم و دلنشین است و حاوی پیام دوست و یار:

پیام دوست نسیم سحر دریغ مدار

بیا ز گوشه‌نشینان خبر دریغ مدار (خاقانی)

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟

منزل آن مه عاشق‌کش عیار کجاست؟ (حافظ)

اما قیصر در بیت بعدی ‌مانند کارگردانی‌که ‌ یکباره زاویه دوربین را تغییر دهد شعر را از دریچه‌ای دیگر دنبال می‌کند و باز هم به صورت کاملا نمادین تصویری از مولا‌علی(ع) را به نمایش می‌گذارد:

امشب فروفتاده مگر ماه از آسمان

یا آفتاب روی زمین راه می‌رود

اما در 2 بیت پایانی، شاعر دستش را رو می‌کند و ابعاد کامل فاجعه را با جزئیات و اشارتی مستقیم به کوچه‌های کوفه بیان می‌کند:

در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می‌رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

این سایه‌ای که در دل شب راه می‌رود

در این 2 بیت قیصر ترجمه‌ای شاعرانه می‌کند و وجه دیگر داستان را به تصویر می‌کشد. لحظه ضربت خوردن مولا و به تعبیر قیصر شکافته شدن فرق آفتاب لحظه وصول به حق است.

آنجاست که دیگر امام(ع) از این دنیا خلاص و در محضر الهی حاضر می‌شود؛ پیوستن به خدا به طور کامل:

فزت و رب‌الکعبه (دلی به مقصد دلخواه می‌رود)

سوگ‌سروده قیصر امین‌پور:

این جزر و مدِ چیست که تا ماه می‌رود؟

دریای درد کیست که در چاه می‌رود؟

این سان که چرخ می‌گذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه می‌رود

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده به اکراه می‌رود

آبستن عزای عظیمی است کاینچنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می‌رود

امشب فروفتاده مگر ماه از آسمان

یا آفتاب روی زمین راه می‌رود

در کوچه‌های کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می‌رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

این سایه‌ای که در دل شب راه می‌رود

سینا علی‌محمدی / گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها