رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
جام جم:ثقلین امام خمینی (ره)
«ثقلین امام خمینی (ره)»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛ گفتهاند هر پیامبری برای امت خود، میراثی برجای گذاشته است. نبی مکرم اسلام(ص) نیز در حجهالوداع فرمود: انی تارکم فیکم الثقلین کتابالله و عترتی وتأکید فرمود که اگر این دو را نگاه دارید و بدان عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد.
امام خمینی (ره) در مقدمه وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش با ذکر این حدیث متواتر بین جمیع مسلمین، توضیحات مختصر اما پرمغزی درباره آن میفرمایند و از مهجوریت این دو ثقل میگویند و اینکه این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد، برای علمای مذاهب نیست.
روشن است که امام روحالله فرزندی از سلاله نبی مکرم اسلام بود که خود را مفتخر به قرآن و اهل بیت و نهجالبلاغه و ادعیه حیاتبخش که «قرآن صاعد» خوانده میشوند، میدانست و قطعا وصیت اصلی او چیزی جز تمسک به قرآن کریم و عترت پیامبر علیهمالسلام نبوده و نیست. در عین حال میتوان این پرسش را مطرح کرد که اگر قرار بود بنیانگذار جمهوری اسلامی در طول وصیت پیامبر، دو گوهر گرانبها را به امت خود معرفی کند و به آنان تأکید ورزد چه میفرمود؟
به اعتقاد نویسنده، این دو گوهر یا به عبارت دیگر «ثقلین امام خمینی» و یادگاران اصلی او «ولایت فقیه» و «وصیتنامه سیاسی ـ الهی» ایشان است. ولایت فقیه در حقیقت دکترین امام خمینی است که نظام اسلامی بر اساس آن استقرار یافت و امام بارها و بارها در حفظ و حراست از آن تأکید و تصریح فرمودند و آنگاه که به عنوان اصلی در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمد، امام آن را «مترقیترین اصول قانون اساسی» خواندند و در جای دیگر تأکید کردند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد». ولایت فقیه در نظر امام، ولایت رسولالله است و اطاعت همه مردم از ولی فقیه، لازم. (البته روشن است که منظور امام، مقام معنوی ولی فقیه نیست و در مواردی نیز این موضوع را تبیین فرمودهاند.)
ایشان ولایت فقیه را مانع دیکتاتوری میدانستند و صراحتا فرمودند: «اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری میشود». بنیانگذار جمهوری اسلامی پس از تصویب قانون اساسی نیز فرمودند: «اینکه در قانون اساسی آمده است، بعضی شؤون ولایت فقیه است». نکته بسیار مهم دیگر در اینجا اینکه امام، 70 روز قبل از رحلت خود، آقای منتظری را از قائممقامی عزل کردند و به صورتهای مختلف نظر خود را مبنی بر صلاحیت و شایستگی حضرت آیتالله خامنهای برای این مسوولیت خطیر اعلام فرمودند. از این منظر میتوان گفت رهبری معظمله نیز میراث ارزشمند امام راحل (ره) است؛ میراثی که خبرگان منتخب مردم نیز آن را درک کردند و بیست و یک سال پس از رحلت امام میتوان هم تیزبینی امام را دریافت و هم حسن انتخاب خبرگان را. دومین میراث گرانبهای امام خمینی (ره) وصیتنامه سیاسی ـ الهی ایشان است. عنوانی که خود امام برای وصیتنامه خود انتخاب فرمودهاند. امام درباره وصیتنامه خود میفرمایند: «آنچه لازم است تذکر دهم، آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب میباشد».
امام همچنین در ابتدای وصیتنامه خویش متواضعانه مینویسند: «اینجانب روحالله موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همه خطایا مأیوس نیستم و زادراه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسلهای عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض مینمایم. و از خداوند بخشاینده میخواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید.»
وصیتنامه امام خمینی (ره) که در 26 بهمن سال 1361 نگارش شده است؛ متضمن نکات متنوع، متعدد و بسیار مهمی است که توجه و به کار بستن آنها قطعا تداوم انقلاب اسلامی و پیشرفت و تعالی کشور را تضمین میکند. برخورداری انقلاب اسلامی از تأییدات غیبی الهی، تأمین دین و آخرت مردم در صورت به کار بستن اسلام و حکومت اسلامی، رمز بقای انقلاب اسلامی که انگیزه الهی و وحدت کلمه است، اسلام سیاسی، خدمات انقلاب برای مردم، توصیه به نمایندگان مجلس، تذکر به دولتمردان، قوه قضاییه، نیروهای مسلح، وزرای امور خارجه، کشور، علوم و فرهنگ و ارشاد اسلامی، اهمیت مراکز آموزشی از کودکستان تا دانشگاه، شورای نگهبان، حوزههای علمیه، ملتهای کشورهای اسلامی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و سینما و تئاتر، گروهکها و مخالفین نظام جمهوری اسلامی، احزاب، نویسندگان و گویندگان و روشنفکران، دیدگاه اقتصادی اسلام و روحانیون و روحانینماها از جمله نکات و موضوعاتی هستند که در این وصیتنامه مورد توجه بنیانگذار جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند.
در زیر وصیتنامه 29 صفحهای امام (ره)، 4 نکته نیز تذکر داده شده که چهارمین آن این است: «من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلامنمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی اوست.»
آری در ذیل توجه و به کار بستن قرآن و عترت که دو ثقل رسول اعظم (ص) هستند، توجه و تمسک به این دو یادگار ارزشمند امام خمینی (ره) و جلوگیری از مهجور شدن آنها میتواند امت اسلام را به اهداف عالیهاش برساند. انشاءالله.
تهران امروز:دیروز بنگاههای زودبازده و اکنون تسهیلات اشتغالزا
«دیروز بنگاههای زودبازده و اکنون تسهیلات اشتغالزا»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم حسن احمدی است که در آن میخوانید؛کمبود اشتغال و افزایش بیکاری از متغیرهای آزار دهنده در اقتصاد کلان کشور است. آسیبهای مترتب بر این عارضه که از آن به عنوان بیماری لاعلاج در ادبیات اقتصادی کشور یاد میشود، چنان است که موجب میشود گاه دولتهایی مانند دولت نهم در تدوین برنامههای بودجه سالیانه، اشتغالزایی هر چند همراه با افزایش تورم را بر برنامهریزیهای کلان اقتصادی ترجیح دهند.
افزایش بیکاری در جامعه که معمولا قشر جوان را بیش از سایر اقشار تهدید میکند در واقع به معنای تقدیم سفره خالی به خانوارهای جوان کشور است. از این رو بود که طرح ارائه تسهیلات به بنگاههای زودبازده با استراتژی تولید شغل و تاکتیک سرعتافزایی در اشتغال جامعه بیکار و جوان در دستور کار دولت نهم قرار گرفت.
این طرح در سه سال اخیر از دو جنبه نقد و بررسی شد. اول اینکه آیا این طرح نسخه مناسبی برای درمان بیکاری است؟ و دوم اینکه چه تضمینی برای اجرای درست آن وجود دارد؟ پاسخ این بود که طرح یاد شده، به عنوان یک طرح مکمل در کنار سایر برنامهریزیها موجب کاهش نرخ بیکاری خواهد شد. این پاسخ البته یکسال پس از اجرای طرح با چالشی اساسی مواجه شد و گزارشهای غیررسمی از انحراف بنگاههای زودبازده حکایت داشت.
گرچه میزان این انحراف همیشه محل جدل ماند اما هیچگاه جز در مستندات دولت از رقم 25 درصد پایینتر نیامد، تا اینکه سازمان بازرسی کل کشور اخیرا و قریب به 15 ماه پس از وعده مصطفی پورمحمدی مبنی بر تهیه گزارش از میزان انحراف بنگاههای زودبازده بر انحراف 30درصدی این طرح صحه بگذارد.
به این ترتیب اکنون این گمانه قوی وجود دارد که قریب به هفت تا هشت میلیارد دلار از اعتبارات 22 میلیارد دلاری این طرح به سرنوشتی خلاف اهداف طرح دچار شده و چه بسا به دلیل تحمیل عوارض دیگر بر جامعه موجب نقض غرض شده است. پیش از این نیز در دولت هشتم طرح اشتغالزایی ضربتی از سوی دولت به اجرا گذاشته شد که نتایج آن چندان امیدوارکننده نبود و گاه گزارشهای غیررسمی حکایت از انحراف طرح اشتغالزایی ضربتی از اهداف پیشبینی شده، داشت.
اکنون و درست زمانی که بررسیهای کارشناسی سازمان بازرسی حکایت از واقعی بودن دیدگاههای منتقدانی چون طهماسب مظاهری، رئیس سابق بانک مرکزی و سایر منتقدان اقتصادی درباره بنگاههای زودبازده دارد، اجرای طرح دیگری آغاز میشود که همان نگرانیها و سوالها و احتمالا همان نتایج را به همراه دارد. ارائه تسهیلات اشتغالزایی که ثبتنام آن از دیروز آغاز شده مانند سایر طرحهای پیشین به طعم دلسوزی و نگرانی مسئولان آمیخته اما پاسخی برای منتقدان در چنته ندارد. چرا که ارائه تسهیلات مالی برای خود اشتغالی و دیگر اشتغالی ماهیتی مشابه و ساز و کاری مشترک با طرحهای پیشین دارد.
البته این به معنای آن نیست که باب «طرح»ها را باید بست اما به نظر میرسد انگیزه فراوان ثبتنام در این طرح بهگونهای بوده که در ساعات اولیه شمار متقاضیان به 120 هزار نفر رسیده و بیانگر این واقعیت است که اشتیاق و حتی عطش برای دریافت تسهیلات چنان است که بازار عرضه تسهیلات و تقاضای بیکاران جویای اشتغال، از تناسب معناداری برخوردار نیست.
این در حالی است که همواره طرحهای تولید اشتغال به همین سیاق یعنی ارائه تسهیلات بانکی اجرا شده و میشوند. در وضعیت کنونی پاسخ مناسب برای پایان بخشیدن به عطش تقاضای شدید جامعه برای دریافت تسهیلات اشتغالزایی امری مطلوب است که در کنار عبرتآموزی از نتایج تلخ و شیرین طرحهای مشابه میتواند دسترسی به اهداف برنامههای از پیش تعیین شده و نیازهای ضروری جامعه را محقق کند.
امری که احتمالا به دلیل انتظار بیش از واقع از ظرفیت طرحهای خوداشتغالی و تسهیلات اشتغالزا یا بنگاههای زودبازده و... به نتیجه نمیرسد. واقعیت آن است که اگر فضای کسب و کار رونق نگیرد، سازوکارهای معطوف به تولید تسهیل نشود، از سرمایهگذاری حمایت معنوی، قانونی و فراگیر نشود، رقابت واقعی تقویت نشود، سیاستها در حوزه تجارت – بهخصوص واردات – با تغییرات و فراز و نشیب پیشبینی ناپذیر همراه نشود، اشتغالآفرینان و کارآفرینان به اطلاعات و آمارهای اقتصادی شفاف و با ثبات دسترسی نداشته باشند و... امید کمتری به نتیجهبخش بودن سیاستهای مقطعی وجود دارد.
بدتر آن است که اینگونه طرحها که باید مکمل برنامهریزیهای کلان قرار گیرند و فرصتی برای برنامهریزیهای بلند مدت و پرهزینه ایجاد کنند، اصولا به عنوان برنامه محوری مورد توجه قرار گرفته و اصول کلی در حاشیه قرار میگیرند. در پایان باید پرسید اگر مهمترین طرح اشتغالزایی دولت نهم بنگاههای زودبازده بوده است آیا تسهیلات اشتغالزایی جایگزین آن در دولت دهم میشود؟
اگر چنین است پس در بر همان پاشنه میچرخد.
وطن امروز:گستاخی به بهانه احمدینژاد
«گستاخی به بهانه احمدینژاد»عنوان سرمقالهی روزنامهی وطن امروز به قلم سیدعابدین نورالدینی است که در آن میخوانید؛اگر تا پیش از این گمان میرفت اظهاراتی از سنخ باورهای علی مطهری درباره حوادث پس از انتخابات، صرفا به دلیل کینه و دشمنی وی با محمود احمدینژاد بیان میشود، اما نوشته توهینآمیز و به دور از ادب وی درباره موضوع اعتراضات به سیدحسن خمینی، پرده از یک واقعیت تلخ برداشت: «احمدینژاد بهانه است».این واقعیت نا خوشایند، صرفا اشارتی است برای اهالی سیاست تا از این گوشه به ارزیابی رفتار این عنصر بپردازند.
ادامه این نوشته سخنی است مختصر درباره نوشته توهینآمیز وی علیه رئیس جمهور:
1- اگر عهد این باشد که به سیاق علی مطهری این وجیزه نگارش شود، توصیفات بسیار جالب و شایستهای از رفتار و مشی او وجود دارد که قطعا اگر بیان شود تا مدتها همراه همیشگی نام علی مطهری خواهد ماند. توصیفات و واژگانی که نهایت ایجاز را در بیان ویژگیها و نحوه تفکر این عنصر سیاسی در خود دارد و میتواند تا همیشه پسوند یا پیشوندی ثابت برای نام علی مطهری باشد. اما مراد، بیان حقایق و واقعیات قریب به حقیقت است نه رقابت بر سر توهین و فحاشی. اگر علی مطهری همه آنچه را که در ذهن دارد بر سفره زبان جاری میسازد، قرار نیست دیگران نیز چنین رفتاری را دنبال کنند. با این حال یک نکته را باید گفت «کودک آن کسی است که بیش از یک سال است به بهانه احمدینژاد چاک دهانش را باز میکند و البته به خاطر خصیصه کودکیاش اعتنایی نمیبیند».
2- با عرض پوزش از برادر محترم علی مطهری، باید گفت طریق استدلال وی در یادداشت مزبور، فاقد کمینه منطق است و بسیار شگفت که فرزند شهید مطهری چنین ادلهای اقامه میکند.
البته باز هم این نکته مورد تاکید قرار میگیرد که محرومیت از منطق خوشبینانهترین سویه تفسیر این نامه است و اما دلایل این مدعا:
الف ـ آقای مطهری در ابتدای یادداشت خود ماجرای اعتراض ملت پیرو امام به سید حسن خمینی را «حادثه ممانعت از سخنرانی سیدحسن خمینی» تفسیر کرده و این موضوع را مخالف آرمانهای انقلاب اسلامی دانسته است! آقای مطهری! اعتراض پیروان امام به سیدحسن خمینی با کدام آرمان انقلاب در تضاد است؟ اعتراض به همنشینی با مخالفان جمهوری اسلامی و مخالفان اندیشه امام خمینی، آیا مخالف آرمانهای انقلاب است؟ قطعا این سخن بیشتر به جوک شبیه است تا ادعا. از سوی دیگر اعتراضات ابتدا فقط در صحن اصلی صورت گرفت اما آنچه سبب خشم اکثریت قریب به اتفاق ملت شد، رفتار توهینآمیز وی نسبت به شیفتگان خمینی کبیر بود. به عبارت دیگر میهمانان امام که از روزها قبل مشقت سفر را به جان خریدند و به عشق خمینی (ره) عزم حرم کردند، به شیوهای بسیار زشت و زننده از سوی سیدحسن خمینی مورد استقبال قرار گرفتند.
آیا اگر حسن خمینی پس از مشاهده اعتراضات پیروان امام رویهای معقولانه در پیش میگرفت و به گونهای سخن میگفت که حاکی از پایبندی به خط امام باشد، خشم صدها هزار نفری مردم پدید میآمد؟ چرا حسن خمینی اینگونه با عاشقان جدش رفتار نکرد و اصطلاحا به «کلکل» با آنان پرداخت؟ به هر حال در کنار این موضوع، عدم توانایی در به پایان رساندن خوشآمدگویی نیز معضلی است که ناشی از نوباوگی سیاسی است. همانطور که زدن سیلی به یکی از اعضای ستاد مراسم سالگرد امام این را نشان داد. آقای مطهری لطف فرموده و ضعفهای سیدحسن خمینی را با چنین توجیهاتی سرپوش نگذارد. از سوی دیگر علی مطهری لطف کرده درس انقلاب اسلامی خود را ابتدا نزد سیدحسن خمینی برپا کند و نخستین محور تدریس را «نسبت مردم و انقلاب» انتخاب کرده و آنگاه پس از تدریس بدیهیات «مردم و جمهوری اسلامی» و نقد نظریه «حکومت موروثی» به موضوعات دیگری چون «آزادی بیان» بپردازد.
ب-در ادامه نوشته دکتر علی مطهری، ادعایی عجیب مطرح شده است: «البته یک حادثه از پیش طراحی شده بود که شخص رئیسجمهور در آن نقش اساسی داشت و میتوان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرده!» مطهری در ادامه مدعی شده سخنان رئیسجمهور در حرم مطهر امام «تفرقهافکن» بوده است! و اما پاسخ به این ادعاها؛ به اعتقاد نگارنده اعتراض به سیدحسن خمینی«قابل پیشبینی» بود. دلیل این موضوع نیز در جای خود خواهد آمد. اما جناب آقای مطهری براساس کدامین براهین و اسناد و شواهد مدعی میشود که اعتراض به سیدحسن خمینی «از پیش طراحی شده» بوده و نقش اساسی این طراحی را رئیسجمهور ایفا کرده است. به هرحال بسیار ناصواب است که ادعایی آن هم در این مختصات مطرح کرد و نیازی هم به اقامه دلایل این ادعا ندید. این رفتار همانند آن است که نگارنده نیز ادعا کند «همه رفتار علی مطهری در تخریب دولت، سفارشهای حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی است که از کانال لاریجانی دیکته میشود.» یا به گونهای دیگر میتوان مدعی شد «علی مطهری جزو پیاده نظامی است که در درون حاکمیت، فرمان تقویت فتنه و تبرئه سران فتنه را دنبال میکند». اگر آقای مطهری اندکی بر سبیل انصاف گام برمیداشت، لجاجت غیرمنطقی برخی عناصر در تغییر برنامه معمول و متداول نمازجمعه و گنجاندن نام سیدحسن خمینی میان سخنران پیش از خطبهها و امام جمعه را مورد توجه قرار میداد! رفتار به دور از شأن محمدعلی انصاری در حضور چند باره در کنار رئیسجمهور ـ سخنران پیش از خطبههای نمازجمعه ـ و ایجاد یک فضای غیراخلاقی در جهت تضعیف رئیسجمهور هم آیا توطئهای از پیش تعیین شده توسط رئیسجمهور بود؟ دعوت رئیسجمهور از مردم برای استماع فرمایشات رهبر انقلاب آیا یک طراحی از پیش تعیین شده برای اعتراض به سیدحسن خمینی بود؟ آقای علی مطهری البته یک ادعای عجیب دیگر را نیز بیان کرد و آن اینکه سخنان رئیسجمهور در حرم امام خمینی(ره)«تفرقهانگیز» بود!!
به جرات میتوان گفت اکثریت قریب به اتفاق اظهارات دکتر احمدینژاد در حرم حضرت امام(ره) یا بیانی صریح از بنیانگذار انقلاب بود یا مضمونی منطبق بر اندیشه امام خمینی(ره) را داشت. شرح اظهارات احمدینژاد مجالی پردامنه میطلبد اما جناب آقای مطهری لطف کنند یک مورد؛ تنها یک مورد از «تفرقهافکنی» اظهارات رئیسجمهوری اسلامی ایران را بیان کنند. طرح ادعا بسیار سهل و البته نیازمند عدم اعتقاد به تقواست. جناب آقای مطهری متاسفانه در اثبات ادعاهای عجیب و هزینهساز خود هیچگاه نکوشیدهاند.
ج-علی مطهری در ادامه یادداشت خود با اشاره به مواضع سیدحسن خمینی میگوید: «آیا اگر کسی به نحوه مدیریت بحران اخیر انتقاد داشت باید از صحنه انقلاب حذف شود و نباید حق اظهارنظر داشته باشد؟» به نظر میرسد اوج «خلاقیت انحرافگر» جناب آقای مطهری در این اظهارنظر نهفته باشد. برای پاسخگویی به این اظهارنظر، نخست باید چند پرسش را طرح کرد. جناب آقای علی مطهری! آیا شما منکر میشوید که جریان فکری برآمده از حماسه دوم خرداد در پی سکولاریزه کردن جامعه مذهبی ایران بود؟ اشاره به این موضوع مصادیق رفتاری فراوانی را به ذهن متبادر میسازد که ضرورتی برای بیان ایجاد نمیکند. ماجراهایی نظیر تخطئه اندیشه امام، متحجر دانستن امام خمینی(ره)، تخریب و واپسگرا معرفی کردن روحیه جهادی و شهادتطلبی، جسارت به ساحت ائمه اطهار(ع) و همردیف معرفی کردن متشرعان به میمون و... تنها اشارهای برای فهم بهتر این واقعیت است. این جریان فکری آیا همان جریانی نبود که سرپرستی موسوی را در انتخابات اخیر ریاستجمهوری بر عهده گرفت؟ علی مطهری آیا منکر میشود جریان سبز، ماحصل آخرین زایمان جریان دوم خرداد بود؟ آیا نمیپذیرید جریان سبز به دنبال برقراری حکومت سکولار یا به قول موسوی، انحلال حکومت اسلامی و تشکیل حکومت دینداران ـ همان که حبیبالله پیمان میگفت ـ است؟ آیا رفتار این جریان در فتنه پس از انتخابات را بر مسیر حقطلبی میدانید؟ آیا همه مناسبات اسلامی مورد هتک این جریان قرار نگرفت؟ آیا ایدئولوژی حکومت اسلامی مورد تخریب قرار نگرفت؟ دغدغه همیشگی امام(ره) از سال 42 تا هنگامه وفات یعنی بسط و تقویت «تمدن اسلامی» آیا در حوادث روز قدس و 13 آبان مورد تقابل قرار نگرفت؟ آیا شعار علیه«اصل ولایت فقیه» که انکار مستقیم سیرتعالی«نبوت، امامت و ولایت فقیه» است، روز عاشورا توسط حامیان موسوی سرداده نشد؟ آیا هتک حرمت بسیار مشکوک عاشورا توسط این فرقه سکولار با اعلام رضایت موسوی همراه نشد؟ آیا به آنها دستمریزاد نگفت؟ آیا همه تندیسهای استکبار و استعمار در اعلام حمایت از این فرقه، متفقالقول نشدند؟ آیا منافقین و سلطنتطلبان و صهیونیستها برای این جماعت هورا نکشیدند؟ آیا سران فتنه که هدف اصلی آنان برقراری نظام سکولار بود، هرگز نسبت به این حمایتها اعلام برائت کردند؟ آقای مطهری! این جریان بر کدام محور معرفت اسلامی گام برمیدارد؟ آنان از پاسخ به این پرسش عاجزند، حداقل شما اقامه توجیه کنید! اما نسبت سیدحسن خمینی با این جریان؛ حسن خمینی در مقابل این جریان«ضدامامی» چه واکنشی نشان داد؟آیا به سیاق جد خود مشی انقلابی پیشه کرد و بر فتنهگران سکولار تاخت؟ یا به سیاق برخی افراد ـ که آقای علی مطهری آنان را خوب میشناسد- میخ و نعل را با هم برگزید؟ به اعتقاد نگارنده، سیدحسن خمینی بدترین و غیرمنتظرهترین رویکرد را برگزید؛ عوامل فتنه که اسناد فراوانی مبنی بر توطئه براندازی توسط آنان ارائه میشود را مورد نوازش و محبت قرار داد، پس از مرخصی هر کدام از عوامل فتنه بلافاصله عزم ملاقات میکرد، هیچگاه در قبال اهانتهای پس از انتخابات لب به انتقاد نگشود و سرانجام شام با موسویخوئینیها، موسوی، کروبی و دیگر عوامل فتنه را نیز چشید! حال این وضعیت چه ارتباطی با نقد مدیریت بحران دارد؟ آیا آقای علی مطهری معتقد است حسن خمینی به مدیریت فتنه نقد دارد پس میتواند از فتنه حمایت کند؟ آقای مطهری! مردمی که عاشق امام(ره) هستند آیا باید نسبت به این انحراف سکوت پیشه کنند؟ مغالطه کردهاید و مدعی شدید احمدینژاد در اعتراض «ملت» به سیدحسن خمینی نقش اساسی ایفا کرد. آقای مطهری! ماجرا احمدینژاد نیست، ماجرا دفاع از نظام اسلامی است. دفاع از حیثیت انقلاب است. ماجرای اعتراض به سیدحسن خمینی دغدغه صیانت از جمهوریت نظام در قبال تفکر «قدرت موروثی» است. سیدحسن خمینی با مخالفان جمهوریت نظام گعده شبانه داشته است! اعتراض ملت به این وقایع تلخ چه ارتباطی با شخص احمدینژاد دارد؟ بنابراین ادعای شما درباره انتقاد و مرادف بودن آن با حذف، گزافه است چه اگر اینگونه بود، خود شما مجال بیان ادعاهای بیپشتوانه نمییافتید.
د- علی مطهری دانسته یا ندانسته، سران فتنه را به نام «سران معترضین» تعبیر کرد. با این اقدام عملا تلاش میشود بزه صورت گرفته این افراد به مرتبهای نازل تقلیل یابد یعنی فتنه تفسیر به اعتراض میشود. اما آقای مطهری! کدام رفتار فتنهگران واجد مختصات اعتراض بود. لجاجت بر سر کاربرد اصطلاح «معترضین» به جای «فتنهگران» چیست؟ چه اشتراکات عقیدتی میان شما و جریان سبز وجود دارد که اصطلاح فتنه، شما را خوشایند نمیآید؟ چگونه است که آشوب فتنهگران – اعم از آتش زدن بانک، مغازه، اتوبوس، ماشین، تخریب و... – تفسیر به اعتراض میشود اما ابراز دغدغه کلامی عاشقان امام (ره) نسبت به سیدحسن خمینی مشمول اعتراض نمیشود؟ ملاک شما چیست آقای مطهری؟
3- برای صاحب این قلم بسیار ناگوار است که علت اصلی شرح ماجراهای عبرتآموز صدر اسلام را به فرزند شهید مطهری یادآور شود! جناب آقای دکتر علی مطهری در پاراگراف آخر یادداشت خود – یعنی همان بخشی که به اعتقاد حقیر پرده از واقعیت رفتار عجیب علی مطهری کنار میرود- تلویحا از بیان برخی ماجراهای صدر اسلام مانند راهاندازی جنگ جمل توسط طلحه و زبیر و تطابق آن با شرایط روز گلایه کرده است. جناب آقای مطهری! اگر ماجراهایی نظیر بریدن صحابهای چون طلحه و زبیر از حضرت علی (ع) تشریح میشود، هدف تنها یافتن مصادیق شخصی طلحهها و زبیرها در شرایط فعلی نیست، بلکه مراد اولیَْ تشخیص روند و نوعی جریان فکری است که به مرور مسیر حقیقتخواهی را ذبیحه اولویتهای جدید میکند. هدف از واکاوی ماجرای جنگ جمل، بررسی سیر تحول عقیدتی صحابهای است که بر علی(ع) شمشیر میکشند و نهایتا این واکاوی علتالعلل همه این انحرافات را به دست میدهد: «قدرتطلبی» و «دنیازدگی». بنابراین هدف آن است که با دقت و تامل در این رخدادهای عبرتانگیز، طریق حق از مسیر باطل شناسایی شده و برای تقویت این مسیر اهتمام شود. حال در چنین شرایطی اگر تامل در واقعیات صدراسلام منجر به تضعیف نزدیکان شما شود، آیا نقصان از دیگران است؟ اگر قرار بر تطابق صوری و بدون عمق حوادث تاریخی باشد، انطباق ماجرای نواده پیغمبر قابل اعتناست اما زمانی که درصدد تعمیق این تطابق مصادیق برآییم، این سوال مطرح میشود که مگر نواده پیامبر (ص) هم از مسیر حق عدول کرده بود؟ اگر جناب آقای مطهری در پیروی سیدحسن خمینی از خط امام(ره) یک مورد مثال بیاورند حقیر چندین مورد از عدول سیدحسنخمینی از مسیر و خط امام(ره) را برای ایشان برمیشمرم. از سوی دیگر اگر بر مدار معرفتی آقای علی مطهری حرکت کنیم نیز ابهامات فراوانی ایجاد میشود. بهعنوان مثال آقای مطهری در تطابق مصداقی طلحه و زبیر زمان علی(ع) با انبوه طلحهها و زبیرهای کنونی یک مثال نقض بیاورند. قطعا نمیتوانند.4- به اعتقاد صاحب این نوشتار بهترین تعبیر و تفسیر از اعتراض شیفتگان امام خمینی(ره) به انحراف سیدحسن خمینی، دغدغه این ملت در پیگیری مطالبه «بازگشت» وی به خط امام (ره) است و سیدحسن خمینی نهتنها نباید از این اتفاق دلخور باشد و خدای نکرده درصدد انتقام برآید، بلکه باید این واقعیت را به مثابه تلنگری از سوی خط امام برای خود تلقی کند. نگارنده معتقد است امثال علیمطهری هیچگاه دلسوز واقعی سیدحسن خمینی نبوده و نخواهند بود چرا که به نظر میرسد نگاه آنان به حسن خمینی نگرشی ابزاری در برهه فعلی است. دلسوز حقیقی سیدحسن خمینی همان فردی است که در مقابل خیل فداییان خود، نوه امام(ره) را مورد تفقد قرار میدهند و در فرمایشاتشان توصیههایی را به مدعیان خط امام مطرح میکنند. البته در این حوزه دم خروس حضرتعالی نیز آشکار شده است. از یکسو سخن از تحلیل مضحک همردیفبودن احمدینژاد با موسوی و کروبی در ایجاد «فتنه» -در بخشی از یادداشت آقای مطهری آمده است: اگر قوه قضائیه عوامل فتنه انتخاباتی 88 یعنی آقایان موسوی، کروبی و احمدینژاد را به طور همزمان...- به میان میآورید و در واقع موسوی و کروبی را از عوامل فتنه میدانید و از دیگر سو این 2 نفر را «رهبران معترض» تعبیر میکنید! به هر حال موسوی و کروبی یا فتنهگر هستند یا به اعتقاد شما سران معترض! این چه منطق و تفکری است که عملکرد 2 نفر را مصداق بارز فتنهگری میداند و همزمان این رفتار را واجد مختصات اعتراض میداند؟ البته وقتی سخن از علی مطهری باشد هر «مانعهًْ الجمعی» «ممکنالجمع»میشود.
5-بررسی تحولات مهم اوایل انقلاب نشان میدهد اقبال حداکثری مردم به امام خمینی(ره) برخی طیفها و تمایلات را نگران و نهایتا مجبور به انتخاب مسیر دیگری کرد؛ مسیری که سرانجام بیثمری برای آنان به همراه داشت.
اگر این واقعیت شیرین در این برهه و با مختصاتی جدید در حال شکلگیری است، بهتر آن است که علی مطهری در مقیاس پایین و عالیجنابان نزدیک به وی در مقیاس بالا از سرنوشت این طیفها و افراد عبرت گیرند. به هر حال تقابل با تمایلات راهبردی ملت، سرانجام ناخوشایندی به همراه خواهد داشت. حال اگر این جماعت برگمانی دیگر هستند نیکوتر آن است در بیان نظراتشان به بهانه احمدینژاد صریح و گستاخانه بیحرمتی نکنند.
ابتکار:روسیه مقابل ایران، همدوش غرب؟
«روسیه مقابل ایران، همدوش غرب؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار است که در آن میخوانید؛درست در روزهایی که ترکیه و برزیل به برون برد پرونده هستهای ایران از بحران امیدوار هستند، روسیه اندک اندک از جامه رفیقی شفیق برای ایرانیها خارج میشود و بازی هستهای در ایران هر روز وارد مرحله تازه تری میشود و البته بازیگران این صحنه نیز تغییر میکنند.
درست در روزهایی که ترکیه و برزیل به برون برد پرونده هستهای ایران از بحران امیدوار هستند، روسیه اندک اندک از جامه رفیقی شفیق برای ایران خارج میشود و شاید برای نخستین بار پس از پایان جنگ سرد به ساکنان قاره سبز نزدیک میشود. دمیتری مدودف روزهاست که حرکات مارپیچ بسیاری را در عرصه دیپلماتیک از خود نشان میدهد.
از یک سو به سوریه میرود و با خالد مشعل رهبر سیاسی حماس دیدار میکند و از سوی دیگر راهی آلمان میشود و در دیدار با خانم آنگلا مرکل صدراعظم آلمان از تحریم ایران سخن میگوید. روز گذشته مدودف مهمان آنگلا مرکل آلمانی بود که این روزها کم در داخل کشورش با دردسرهای داخلی روبه رو نشده است.
با این همه گویا خانم صدر اعظم همچنان برای تشدید تحریمها علیه ایران اصرار دارد و البته در این مسیر توانسته است حمایت روسهای سرسخت را نیز به دست آورد. پیش از وارد شدن ترکیه و برزیل به بازی هستهای ایران، روسیه و چین از اصلی ترین مدافعان تهران در این مسیر بودند. اما پس از ورود این دو کشور بود که گویا روسها نیز از دست ایرانیها برای امضا توافقنامه هستهای با ترکیه دلخور شدند و اکنون در آغوش غربیها مامن گزیده اند. روسیه نشان داد که درسیاست به هیچ اصل اخلا قی پایبند نیست حال که مشتش برای ایران بازشده به دنیال انتقام است موضع کنونی این کشورنشانگراینکه روسیه هیچگاه خواهان حل مسئله هستهای ایران نبود وهمواره به دنبال جادادن تخم مرغهای خوددرسبداختلاف ایران وغرب بود.
مدودف پیش از حضور در آلمان حتی تریبون را در دست گرفته و از ایرانیها خواسته بود که به رفتارهای غیرمتعارف و عاری از مسئولیت پذیری خود نیز پایان دهند. در مصاحبه مطبوعاتی پس از این دیدار دوستانه هم یک جمله از زبان دو طرف شنیده شد: شورای امنیت خود را برای تشدید تحریمها علیه ایران مهیا میکند. شرایط به گونهای است که نشان میدهد ما به اعمال تحریمهای جدی علیه ایران نزدیک شده ایم. مدودف در این مصاحبه مطبوعاتی باز هم بازی را در دو صحنه ادامه میدهد و تاکید میکند که هیچ کس تمایلی به تشدید تحریمها علیه ایران ندارد اما در حال حاضر گزینهای دیگر بر روی میز قرار ندارد: امیدواریم که ایران صدای جامعه جهانی را بشنود و به نگرانیهای بین الملل در این خصوص پایان دهد.
مدودف در ادامه تاکید کرد که به اعتقاد او تحریم بهترین گزینه برای مواجهه با ایران نیست و روسیه امیدوار است که تهران هر چه سریع تر مسیر برای توسل به گزینهای دیگر را هموار کند. غرب از مدتها پیش به دنبال اجماع جهانی علیه ایران است و این در حالی ست که مدودف نیز بر لزوم اتحاد جامعه جهانی در برابر تهران تاکید دارد. رئیس جمهوری روسیه در این خصوص گفت: یا باید کنار هم بایستیم و یکصدا تحریم را آغاز کنیم و یا باید هر کدام در مسیری جداگانه گام برداریم که در نهایت ره به جایی نخواهد برد.
آنگلا مرکل نیز در سخنانی تند و تیز گفت: ما همواره در مواجهه با بحرانهای بین المللی در دو دو مسیر حرکت میکنیم. در یک مسیر ابتدایی پیشنهاد میدهیم اما از آنجایی که تهران در این مسیر با ما همراه نشده است، زمان توسل به راهکار دوم و تشدید تحریمها فرا رسیده است. مرکل در ادامه سخنانش تاکید کرد که پنج عضو دائم شورای امنیت و اتحادیه اروپا برای تشدید تحریمها علیه ایران به اجماع رسیده اند. مرکل در این خصوص افزود: احتمال این وجود دارد که شورای امنیت به زودی تشدید تحریمها علیه رای مثبت دهد.
همراهی امروزروسها باغرب علیه ایران درخاطرملت ایران خواهد ماندوبدون تردیدبرای ان کشور هزینههای جبران ناپذیرخواهدداشت.
کیهان:مالیخولیای استدلالی!
«مالیخولیای استدلالی!»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛فتنه 88 برکت زیاد داشته است از جمله آن که در آن روزهای اول، این سوال در ذهن بسیاری وجود داشت-و در مواردی هنوز هم وجود دارد- که چرا سران فتنه دستگیر نمی شوند؟ بویژه پس از حماسه های 9 دی و 22 بهمن این پرسش به طور جدی تری مطرح شد که تا کی باید منتظر ماند تا خیانتکارانی که دیگر شبهه ای در ماهیت و غایت قول و فعل آنها باقی نمانده، مجازات شوند.
امروز اما به نظر می رسد این پرسش پاسخی واضح دارد. به راستی کدام مجازات می توانست چنین پرده از نقاب منافقین جدید برکشد و آنچه در نهانخانه دل آنها می گذرد را برای مردم - مردمی که برخی از آنها به حساب سابقه این افراد بنا را بر نیک اندیشی درباره آنها گذاشته بودند- آشکار کند؟ زمانی انتظار بود که دستگاه قضایی برای این افراد کیفرخواست بنویسد، امروز این مردم هستند که برای آنها کیفرخواست می نویسند.
همان که یک نمونه اش را در واقعه روز جمعه و حضور میلیونی مردم در اعلام پیروی از حضرت امام(ره) و رهبرمعظم انقلاب و محکومیت فتنه گران شاهد بودیم. ماجرای استحاله و دگرگونی کسی مانند میرحسین موسوی از دیدار با نهضت آزادی، فمینیست ها و تجزیه طلبان بروز کرد، با شعار علیه فلسطین در روز قدس، شعار به نفع آمریکا در 13 آبان و جسارت به امام در 16آذر ادامه یافت، با هتک حرمت حضرت سیدالشهدا و خداجو خواندن هتاکان به اوج رسید و اکنون با حمایت از تروریست ها و دست نهادن در دست آمریکا و اسرائیل در حال اتمام است.
اگر مردم و مسئولان مومن شکیبایی نمی ورزیدند و صبر پیشه نمی کردند، به راستی معلوم نبود مدعیان در زمانی کوتاه چنین بی محابا آبروی خود را نزد مردم بریزند و کار به جایی برسد که سر و صدای ضدانقلاب را هم برای خود فرصتی بدانند و بگویند که نباید از آن گذشت. آیا مجازاتی از این بزرگتر وجود دارد؟ آیا حال و روز بدتری از هم پیاله شدن با دشمنان خدا و افتخار کردن به آن هم می توان یافت؟ جالب است که جماعت فتنه جو این را که هنوز باقی مانده و نفس می کشند، به نشانه زنده بودن جنبش تفسیر می کنند و هیچ نمی پرسند که بر سر آن سرمایه ای که در سبد خود انباشته بودند چه آمده است. یاد حکایتی می افتم که بزرگی در مجلسی محترم نقل می کرد. حکایت این است که روزی حضرت موسی(ع) به عبادتگاه خویش می رفت. رندی او را دید و گفت به خدایت بگو فلانی گفت تا کی تو را نافرمانی کنم و مجازاتم نکنی؟! موسی(ع) پیام را رساند. ندا آمد به آن مرد پاسخ بده تا کی تو را مجازات کنیم و تو درنیابی؟!
گذشته از این، فتنه 88 محصولات و برکات جانبی هم کم نداشته است. یک مورد جالب این است که فتنه مفاهیم و گزاره های جدیدی به دانش روان شناسی اجتماعی افزوده است که جا دارد هرچه بیشتر درباره آنها تامل شود. یکی از ارکان فتنه 88 بی گمان این بوده است که میرحسین موسوی در مقطعی خاص تحت تاثیر یک بمباران روانی هدفمند دچار توهم خود پیروز پنداری شد و البته دیگر هم هرگز مجال خروج از آن نیافت. اساساً یکی از دلایلی که فردی مانند خاتمی کنار گذاشته شد و میرحسین موسوی را به جای او کاندیدا کردند همین بود که خاتمی ظرفیت لازم برای مقابله براندازانه و ستیزه جویانه با نظام را نداشت.
به همین دلیل خاتمی برای کودتای مخملی گزینه مناسبی نبود چرا که طراحان این نوع از عملیات براندازی همواره عقیده داشته اند تنها کسی را می توان وارد این بازی کرد و درون بازی نگهداشت که اولا سخت متوهم و ثانیاً لجوج باشد. در غیر این صورت با گزینه حاضر در صحنه نمی توان پروژه کودتای مخملی را کلید زد چه رسد به اینکه به فرجام هم برسد.
نکته مدنظر این نوشته اکنون این است که سندروم توهم نزد سران فتنه ظاهراً به مراحل حادی رسیده است. حاد شدن توهمات ریشه دوانده در ذهن این عده را بهتر از هر جای دیگر در گزاره های کلاسیکی می توان دید که این جماعت صبح تا شام در حال تکرار آنها هستند. اجازه بدهید یک نمونه را بررسی کنیم.
گزاره این است: مردم با ما هستند ولی بروز نمی دهند! جریان فتنه در جریان حوادث سال 88 و خصوصاً در نیمه دوم آن دچار یک ریزش اساسی در سرمایه اجتماعی خود شده اما همچنان مایل نیست حتی به این قضیه نگاهی بیندازد(درست مثل قبل از انتخابات که نظرسنجی های دارای نتیجه منفی را «دور می ریختند!») استدلال کلاسیک در این مورد این است که مردم با ما هستند اما چون خطر برخورد و سرکوب هست ما فی الضمیر خود را آشکار نمی کنند. به روش های مختلفی می توان ثابت کرد که این نگاه تا چه حد ساده لوحانه و وارداتی است. واقعیت این است که اگر مردم به راستی به حقیقتی برسند و به آن گرایش پیدا کنند، اولا از سرکوب نمی ترسند و ثانیاً اساساً هیچ حکومتی توانایی سرکوب اکثریت مردم خود را ندارد.
پس مسئله ترس از سرکوب نیست، مسئله این است که آیا واقعاً سرمایه اجتماعی ته سبد آقایان باقی مانده است؟ کسانی که تحولات سیاسی داخل ایران را پی گیری کرده اند خوب می دانند که در سال گذشته جریان فتنه دائماً تاکید می کرد هرگونه تجمع مردمی در مناسبت های ملی و مذهبی را فرصتی برای حضور خود می داند. مشخصاً در روزهای 13 آبان و روز قدس این اتفاق رخ داد و جماعتی که تعداد آنها از چند صد نفر فراتر نمی رفت کف خیابان های تهران چهره حقیقی خود را نشان دادند.
اندکی بعد، یا به طور دقیق تر از 16 آذر به این سو این استراتژی یک باره کنار گذاشته شد و فتنه گران اعلام کردند برای تجمعات خود به دنبال مجوز خواهند رفت.سوال این است: اگر واقعا جریان فتنه همچنان توان بسیج داشت، آیا باز هم به فکر درخواست مجوز - که می دانند داده نخواهد شد و نباید هم بشود - می افتاد؟ نکته دقیقا اینجاست که بازی بی مزه درخواست مجوز فقط یک تاکتیک برای پوشاندن ناتوانی فتنه گران در جلب توجه مردم است وگرنه آقایان نشان داده اند اگر توان و قوتی داشته باشند، بی ارزش ترین چیز برای آنها قانون است. واقعیتی که فتنه گران دائما از آن می گریزند این است که جریان فتنه هرگز نتوانست با طبقات محروم پیوند بگیرد و طبقه متوسط را هم به دو دلیل از دست داد. دلیل اول آن است که طبقه متوسط همانطور که روزی که تصور می کرد رأیش را نخوانده اند به تحرک افتاد، روزی هم که فهمید موسوی و دوستانش درباره تقلب دروغ گفته اند در جدا شدن از آنها تردید نکرد. اساس ویژگی طبقه متوسط این است که بر مبنای محصولات آگاهی خود تصمیم می گیرد.
آقای موسوی و یاران پس پرده اش بهتر است بالاخره یک بار هم شده این سوال را از خود بپرسند: آیا طبقه متوسط در تهران همچنان به تقلب باور دارد؟ (یا می توانند به دوستان آن طرف آبشان بگویند نتیجه نظرسنجی هایی را که دائما به طور مخفیانه در تهران می کنند در اختیار آنها قرار بدهند.) علت دوم هم این است که بخشی از طبقه متوسط رو به بالا در تهران که تا مقطعی پای کار فتنه بود دریافت که تحرکات خیابانی نه فقط بی نتیجه است بلکه منافع اقتصادی اش را هم که همواره در گرو آرامش و ثبات است به خطر می اندازد. به این ترتیب بود که خیزش طبقه متوسط تبدیل به افسانه شد و آنها که ماندند فقط کینه توزان از امام و انقلاب بودند که هیچ وقت اهمیتی نداشته اند اکنون هم ندارند.
دقیقا به همین دلایل است که تجمعات مردمی - مانند آنچه روز جمعه دیدیم - نه فقط دیگر برای فتنه گران یک فرصت نیست بلکه بدل به تهدیدی خوفناک شده است. از این به بعد فتنه گران باید از هر تجمعی که در آن تعداد زیادی از مردم گرد آمده باشند بترسند چرا که محتملا مهم ترین هدف آنها انتقام گرفتن از کسانی است که از جسارت به هیچ یک از ارزش های این مردم فروگذار نکردند. آقای موسوی خوب است یک بار به نمازجمعه بیاید.یا نه، یک بار شب هنگام اتفاقی برای نماز به مسجدی در تهران برود. خواهد دید که مردم متدین چگونه می اندیشند. نمازگزاران مساجد تهران را که دیگر سازماندهی نکرده اند!
البته باید به بانیان فتنه حق داد که از واقعیت بگریزند. همه آنچه اکنون برای این جماعت مانده همین توهمات است. با همین ها زندگی می کنند، با همین ها برای این و آن نطق می کنند، با همین ها خود را پیش خارجی ها بزک می کنند و با همین ها رسانه های ناامیدشان را سرپا نگه می دارند. با این حال حسرت دستگیر شدن همچنان به دل فتنه گران مانده است. برای نظام بهترین کار این است که به فتنه گران مجال ادامه دادن مسیری را که در پیش گرفته اند و انتهای آن از همین حالا پیداست، بدهد.
در واقع چون برگشتی وجود ندارد عجله ای هم نیست. برای یک انسان غنی بارترین لحظات وقتی است که یک راه بیشتر پیش پا نداشته باشد و همان یک راه هم به فاجعه ختم شود.
مردم سالاری:همت مضاعف میراث داران انقلا ب برای وحدت
«همت مضاعف میراث داران انقلا ب برای وحدت»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم دکتر رضا جلا لی است که در آن میخوانید؛آن روز اندوهناک وقتی صدای لرزان حیاتی، مجری خبر 14 روز 14 خرداد 68 خبر جان سوز رحلت بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران را به ملت حقگو و عدالتخواه ایران مخابره کرد، گویی غم و اندوه مرگبار بر تارو پود وجود ایرانیان خیمه افکنده بود، خبر کوتاه ولی بسیار شکننده بود «روح بلند امام خمینی(ره) به ملکوت اعلی پیوست» اگر بخواهیم تاریخچه مبارزات سیاسی این مرد نستوه و مجاهد خستگی ناپذیر را برای امروزیان بازگو کنیم در این مجمل کوتاه و مختصر نمی گنجد.
امام خمینی(ره) پس از طرح انجمن های ایالتی و ولا یتی رژیم، مبارزه خود را در منزل فرزند حضرت آیت الله حائری یزدی-بنیان گذار حوزه علمیه قم- با رژیم پهلوی علنی کرد و از بندهای سه گانه لا یحه دولت اسدالله علم به مجلس شورای ملی وقت مبنی برحذف نام قرآن کریم و جایگزینی کتاب آسمانی در متن قانون مذکور و حق رای برای زنان و شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برآشفت و از طریق اطلا عیه و سخنرانی اعتراضات شدیدی را به شاه وارد کرد و پس از آن شاهد کشتار وسیع مردم تهران و کشاورزان پیشوای ورامین در 15 خرداد و دستگیری ایشان بودیم و آنگاه زمینه تبعید امام خمینی(ره) از ایران به ترکیه و سپس به عراق مهیا گردید. بالا خره در روز 22 بهمن 57 پیروزی مردم بر رژیم تمامیت خواه و انحصار طلب شاه به رهبری پیامبر گونه امام خمینی(ره) فرارسید.
آن روز که امام راحلمان با دستانی پراز شکوفه آزادی به میهنمان بازآمد و نور روشنایی را به دنیای تاریکمان هدیه داد،به ما گفت که اینک وقت همت است و برخاستن و نه جای درنگ باید رفت،باید جهاد کرد و در مصاف با اهریمنان حلا ج وار وضوی عشق و شهادت ساخت و ما متابعان و میراث داران انقلاب خواستیم بر سنگفرش های خیابان ها بنویسیم که «ننگ با رنگ پاک نمی شود» «از خون جوانان وطن لا له دمیده» و... خواستیم بر لوح آرزوهای سبزمان بنویسیم که حق گرفتنی است!
و اما آن روز خونین فرارسید، روزی که صدام خون آشام چون غلا می حلقه به گوش تن به اوامراربابان خویش گردن نهاد و با سیل سلاح های مدرن و تسلیحات پیشرفته، سوار بر اسب جنون و جهان گشا بر خاک میهن عزیزمان یورش آورد، آن روز که طنین گام های بیگانه در کوچه پس کوچه های خرمشهر پیچید و کوه های سترگ غرب و نخل های سرسبز جنوب از پستی آن همه شقاوت قابیلیان زمان ناباورانه سربه زیر افکندند و اما امروز که امام راحل عظیم الشان انقلا ب از جمع ما سفر کرد،برماست که برخانواده پاک و وفادار ایشان بیش ازپیش حرمت قائل شویم. هنوز 21 سال از رحلت جانگداز امام راحلمان سپری نشده است که متاسفانه به نوه آن امام عظیم الشان در مرقد مطهر و ملکوتی وی هتک حرمت رواداشته شد و موجبات خوشنودی دشمنان مشترک جریان های سیاسی و اجتماعی در داخل کشور در مقیاس جهانی فراهم شد و شاهد سو» استفاده کسانی بودیم که با اساس انقلاب در آغاز دهه چهارم ضدیت دارند.
بی شک باید کدورت ها را کنار گذاشت و برای تثبیت و تضمین عمر انقلا ب با مدارا و تعامل بیشتری با خانواده انقلا ب برخورد کنیم و عقل جمعی و خرد گروهی را بر احساسات و عواطف گروه های تندمزاج افراطی مسلط سازیم و نباید حاشیه مراسم 14 خرداد را بر متن شکوه حضور مردم ترجیح داد و نبایستی شرایط سو»استفاده دشمنان مشترک انقلا ب را علیه خودمان فراهم سازیم. آری تنها چاره تداوم خط امام(ره) همراه با نشاط و شادابی همان وحدت است که میراث داران انقلا ب نباید آن را فراموش کنند و در این سال همت مضاعف داشته باشند تا همچون گذشته وحدت همه نیروهای وفادار به امام خمینی(ره) برقرار بماند.
رسالت:پسر نوح! با بدان منشین
«پسر نوح! با بدان منشین»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به ثقلم امیر عاملی است که در آن میخوانید؛بزرگی در باب محبت می فرماید: “دلی کز محبت نشانی ندارد بود خار سنگی که جانی ندارد دل مهر ورزان بود خانه حق جز این کعبه یزدان مکانی ندارد” جناب سید حسن آقا! شما می دانید حتی یک لنگه نعلین امام که گردی و غباری بر آن نشسته باشد سرمه چشم عاشقان آن پیر و مقتدای دلباختگان جهان است. هنوز طنین صدای امام و فرزند امام، ابوی شما در آسمان ایران جاری است که: “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد” و آن سخن تابناک که فرمود: “میزان رای ملت است” رهبری و مردم قول امام را روی چشم گذاشتند و8 سال آقای خاتمی تحمل شد. حالا وقت آن نیست که به رای مردم مبنی بر انتخاب دکتر احمدی نژاد تن بدهیم و این قدر بی محبتی نکنیم؟
بزرگی در باب محبت می فرماید:
“دلی کز محبت نشانی ندارد
بود خار سنگی که جانی ندارد
دل مهر ورزان بود خانه حق
جز این کعبه یزدان مکانی ندارد”
جناب سید حسن آقا! شما می دانید حتی یک لنگه نعلین امام که گردی و غباری بر آن نشسته باشد سرمه چشم عاشقان آن پیر و مقتدای دلباختگان جهان است. هنوز طنین صدای امام و فرزند امام، ابوی شما در آسمان ایران جاری است که
“پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد” و آن سخن تابناک که فرمود: “میزان رای ملت است” رهبری و مردم قول امام را روی چشم گذاشتند و8 سال آقای خاتمی تحمل شد. حالا وقت آن نیست که به رای مردم مبنی بر انتخاب دکتر احمدی نژاد تن بدهیم و این قدر بی محبتی نکنیم؟
حافظ گوید:
“خلل پذیر بود هر بنا که می بینی
به جز بنای محبت که خالی از خلل است”
شما یادگار یادگار امام و نور چشم همه اید طبق معرفتی که دارید و وصیت پدر و رهنمود پدربزرگ پیروی از ولایت این چنین است؟
ما می گوییم:
“دیوانه محبت جانانه ام هنوز
دست از دلم بدار که دیوانه ام هنوز”
سید حسن آقاجان! “معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست؟”
همتی مردانه به کار بندید و خدای نکرده ابزار سیاست بازان نشوید. صریح و روشن ولایت را مدد کنید که شیوه مرحوم زنده یاد سید احمدآقا بود. پدر که چراغدار رهبر و یار دلبر بود در برابر امام خامنه ای زانوی ادب زد بزرگوارانه خود را هیچ ندید او در ولایت ذوب شده بود.
عده ای ورشکسته سیاسی گرد شما جمع شده اند و بی رحمانه می خواهند نوه و نور چشم امام را ابزار عقده گشایی های خود کنند.
“جمیله ای است عروس جهان ولی هشدار
که این مخدره در عقد کس نمی ماند”
(حافظ)
شما بهتر از ما می دانید که متصل شدن به دریای ولایت، قطره را دریا می کند و تفرقه، دل را می میراند8 سال کلید کشور به دست خاتمی ها بود دیدید اطرافیان ایشان به دامن غرب گریختند و به راه امام رحم نکردند.
“وحشت نکنید آدمیزاده است
از چهره فقط نقابش افتاده است”
ای یادگار یادگاران امام به پایت بوسه می زنم و عاجزانه می خواهم وجود نازکت را آزرده گزند نکنی. دست بردار از اینها، اینها می خواهند راه شما را بزنند اینان راهزنانند.
به قول پروین: “گهر وقت بدین خیرگی از دست مده” و به فرمایش حافظ
“هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست؟”
از ناصر خسرو قبادیانی مدد می گیرم و عرض می کنم:
“ای آن که بود منزل و ماوای تو چشمم
بازآ که نباشد به جز از جای تو چشمم”
شما نور چشم ما هستید ما شما را همراه “ولی” دوست داریم دل رهبر را به دست آورید که دل شکستن هنر نمی باشد.
“در نظر ما تو عزیزی ولی
شرط بود پیروی رهبری”
جامی می گوید:
“دلا منشین در این ویرانه چون جغد
سوی مرغان قدسی آشیان، پر
بود گیتی درختی سر به سر شاخ
ولی جمله سوی یک اصل رهبر
نباشد شیوه مرغان زیرک
نشستن هر زمان بر شاخ دیگر”
شما زیرک هستید و می دانید تاکید امام و ابوی بر اصل ولایت بیهوده نبود و تنها ولایت است که می تواند آدمی را از گرداب تفرقه برهاند.
من پدر شما را به هزار دلیل دوست داشتم که از همه مهمتر ارادت ایشان بعد از امام به رهبری بود. سید احمد آقا عارفی بود که از مقام و جاه، گذشته و به توحید پیوسته بود.
آن محرم رازهای امام در نیمه شب های شب زنده داری از امام چه شنید که در مقابل ولی زانوی ادب زد؟ امام آن نادره مرد روزگار، از امام زمان(عج) چه شنیده بود که اسلام را به آمریکایی و اسلام ناب محمدی(ص) تقسیم کرد و فرمود پشتیبان ولایت باشید. چرا تمام جبهه استکبار به ولایت فقیه چنگ ود ندان نشان می دهد و چگونه است که ولایت خار چشم آنها شده آیا با یک حساب سرانگشتی نمی شود فهمید گوهر ولایت یعنی چه؟
چرا دشمنان برای سران فتنه سوت و کف می زنند و شما آن را نمی شنوید؟!
“همنشین تو از تو به باید
تا تو را عقل و دین بیفزاید”
بوعلی سینا می فرماید:
“دو کس را اگر در جهان دیدمی
به دور سر هر دو گردیدمی
یکی آن که گوید بد من به من
یکی آن که بیند بد خویشتن”
غرض از مزاحمت برای شما این بود که آیینه ای از امام و ابوی را در مقابلتان بگیرم و گرنه شما دریای معرفتید و ما هیچ ما نگاه؛
“بیزارم از مرام دروغین از این همه سلام دروغین”
لیبرال ها و سران فتنه به امام رحم نکردند، به شما و ما رحم می کنند؟! بیایید دور رهبر حلقه مهر بزنیم و از نااهلان و نامحرمان به خط امام(ره) فاصله بگیریم. مردم فقط همین را از ما و شما می خواهند.
جمهوری اسلامی:سکوت بدون مرز غرب در برابر جنایات صهیونیستها
«سکوت بدون مرز غرب در برابر جنایات صهیونیستها»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛جنایات و ماجراجوئیهای رژیم صهیونیستی برای غرب، پرهزینهتر شده و فشار افکار عمومی جهان حتی در غرب نیز تردیدهائی را درخصوص ادامه حمایت بی قید و شرط از این رژیم به وجود آورده است.
فیلیپ ویلکاکس، سرکنسول سابق آمریکا در قدس اشغالی طی مصاحبهای تلویزیونی با شبکه الجزیره از یکطرف اعتراف کرد حمایتهای آمریکا سبب جسورتر شدن اسرائیل شده و از سوی دیگر از واقعیت جدیدی پرده برداشت که اعتراف به آن به کلی تازگی دارد و آن اینکه آمریکا تاکنون حمایت از اسرائیل را بمنزله یک "فرصت" ارزیابی میکرد ولی در ماههای اخیر شاهدیم که مقامات و مردم آمریکا به اسرائیل و اقداماتش بعنوان "تهدید" مینگرند و این اقدامات را برخلاف منافع ملی آمریکا میدانند که قویا با خط مشی سیاسی واشنگتن در تضاد و تعارض است و آمریکا را به دنبال خود میکشاند.
ویلکاکس، در این زمینه به 3 محور اصلی اشاره میکند:
1 - "محاصره غزه" هیچ ربطی به محافظت از اسرائیل ندارد و فقط باعث تقویت حماس میشود.
2 - عملکرد اسرائیل تلاشهای واشنگتن را نقش بر آب میکند و کار "جرج میچل" فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا به منطقه را پیچیدهتر و دشوارتر کرده است.
3 - مقامات اسرائیل باور کردهاند که مصون از انتقادند. این ذهنیت از آنجا شکل گرفته که آمریکا در اغلب موارد از اسرائیل انتقاد نکرده که نتایج این کار بر ضد منافع آمریکا بوده است.
تقریبا به طور همزمان "مئیرداگان" رئیس موساد در کمیسیون امور خارجی و امنیت "کنیست" (مجلس رژیم صهیونیستی) با ابراز نگرانی از تغییر در دیدگاه و مواضع آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی اعلام داشت: ارزش اسرائیل واقعا اساسی بود ولی امروزه این جایگاه به شدت آسیب دیده و روابط دو کشور مندرس و پوسیده شده است. به طوریکه در چارچوب سیاست نرمش و ا نعطاف اوباما، جایگاه چندانی برای تأثیرگذاری اسرائیل به چشم نمیخورد.
با اینحال، شاهد حمایت آشکار و نهان مقامات واشنگتن از اسرائیل هستیم ولی سئوال مهمی که اخیرا نزد افکار عمومی و حتی در مراکز تصمیم گیرنده آمریکا مطرح شده اینست که آمریکا تا کجا میخواهد به حمایت بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی و جنایاتش ادامه دهد؟ اگر فهرست مواردی که صهیونیستها به زیان منافع آمریکا عمل کردهاند و آمریکا و حتی غرب را به دنبال خود کشانده است را مرور کنیم روشن خواهد شد که این سئوال کلیدی در مقطع کنونی تا چه حدی است.
الف - سوءاستفاده "موساد" از اطلاعات آمریکا و نفوذ در شبکههای اطلاعاتی آمریکا که مشخصا به دستگیری و محاکمه "جاناتان پولارد" منجر شد و ثابت گردید که وی اطلاعات طبقه بندی شده فراوانی را در اختیار رژیم صهیونیستی گذاشته است.
ب - جنگ 33 روزه علیه حزب الله لبنان که به بهانه تلاش برای نجات 2 نظامی اسیر اسرائیلی آغاز شد و به یک شکست خفت بار برای رژیم صهیونیستی و حامیانش از جمله آمریکا و انگلیس منجر شد. در آن ماجرا اگرچه واشنگتن از طریق ایجاد پل هوائی جهت تأمین نیازهای ماشین جنگی رژیم صهیونیستی و رایزنیهای "کاندولیزا رایس" وزیر خارجه وقت آمریکا سعی داشت با اعمال فشار بر شو.رای امنیت مانع برقراری آتش بس شود ولی سرانجام این همکاریها به اقتدار روزافزون حزب الله و ناکامی مشترک آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی منجر شد.
ج - جنگ 22 روزه علیه غزه به بهانه تلاش برای آزادی "گیلعاد شالیط" نظامی اسرائیلی آغاز شد ولی نه تنها شالیط هنوز هم دربند است بلکه آمریکا و دولتهای اروپائی حامی صهیونیستها در پیشگاه ملتها همدست اشغالگران و شریک جرم جنایتکاران جنگی شناخته شدند. گزارش گلدستون در مورد عملیات "سرب گداخته" در غزه، انجام "جنایات جنگی" توسط رژیم صهیونیستی را با صراحت اعلام کرد. این گزارش علیرغم کارشکنیهای آمریکا و انگلیس به تأیید مجمع عمومی رسید و رژیم صهیونیستی و حامیانش بعنوان جنایتکار جنگی معرفی شدند.
د - منفعل و بی آبرو نشان دادن مقامات واشنگتن توسط اسرائیل که در جریان سفر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن و درگیریهای لفظی وی با اوباما به اوج خود رسید، سپس صهیونیستها "هیلاری کلینتون" را وادار کردند ظرف یک روز وعدهاش برای توقف شهرک سازیها را پس بگیرد و در عمل نیز همزمان با سفر "جوزف بایدن" معاون رئیسجمهور آمریکا عملیات احداث 1630 واحد مسکونی در قدس و کرانه باختری را از سر گرفتند. در همان حال، "بایدن" در یک ژست ابلهانه، خود را یک "صهیونیست دو آتشه" نامیده بود ولی بعدا از شرمساری بخاطر بی آبرو شدنش از شیمون پرز و نتانیاهو گلایه کرد که چرا وی را به این سرعت و شدت، بی اعتبار کردهاند؟
ه - عملیات سازمان یافتهای که موساد با کمک 26 تن از اعضای خود و با استفاده از گذرنامههای واقعی انگلیس، استرالیا، ایرلند و چند کشور دیگر برای قتل "محمد المبحوح" فرمانده ارشد حماس در دوبی انجام داد، روی حامیان صهیونیستها را از همیشه سیاهتر کرد. مقامات پلیس دوبی فاش کردند که هیچ یک از این گذرنامهها جعلی نبوده و نشانگر همکاری آگاهانه این کشورها با موساد بوده است. در واقع صهیونیستها با این اقدام جنایتکارانه خود یک "ضربه امنیتی" به حامیان خود زدند و به دنیا نشان دادند که آنان نیز در جنایات صهیونیستها شریک هستند. هر چند انگلیس برای سرپوش گذاشتن بر همکاریهای خود، نماینده موساد را اخراج کرد و ادعا نمود که از این قضایا بی اطلاع بوده است ولی اگر نقش انگلیس در این مسائل فاش و بازگو نگردیده بود، قطعا لندن به همکاریهای آشکار و نهان با موساد همچنان ادامه میداد و نیازی به دروغ پردازی برای کتمان نقش خود احساس نمیکرد.
حامیان صهیونیستها وقیحتر از آن هستند که بخاطر افشای نقش خود، در مناسبات با آنها برای همیشه تجدیدنظر کنند. چرا که اخیرا از اسرائیل در اتحادیه اروپا برای همکاریهای بیشتر در بسیاری زمینهها استقبال شده است. اما آثار و تبعات ناشی از جنایات صهیونیستها به "ناوگان آزادی" که در برابر چشمان حدود یکهزار شهروند از 40 کشور جهان رخ داد، فضای سیاسی - اجتماعی دنیای معاصر در قبال پدیده صهیونیسم را دگرگون کرده است. اینکه رسانههای اروپائی و آمریکائی به تدریج زبان به اعتراض گشوده اند، امری بی سابقه است.
اینکه "رابرت فیسک" در روزنامه انگلیسی "گاردین" به شماتت علیه سیاستمداران غربی پرداخته، حتی اگر "موج سواری"هم باشد، پدیدهای تازه است که نشانگر شکاف برداشتن دیوارهای ایجاد شده برای تضمین مصونیت رژیم صهیونیستی است. به راستی اگر شهروندان غربی توسط صهیونیستها به قتل برسند آیا غرب باز هم شاهد ساکت این صحنهها باقی خواهد ماند؟ پاسخ این سئوال هرچه باشد، برای افکار عمومی جهان اهمیت دارد.
قدس:ضرورت دیپلماسی فعال تهران در قبال روسیه
«ضرورت دیپلماسی فعال تهران در قبال روسیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در ان میخوانید؛«دیمیتری مدودف» رئیس جمهور روسیه و «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان روز گذشته اعلام کردند قدرتهای جهان در آستانه تصویب کردن دور جدیدی از تحریمها علیه ایران و برنامه هسته ای این کشور قرار دارند.
هرچند شنیدن سخنان مذکور از زبان مقامهای آلمان و دیگر اعضای گروه 1 + 5 دور از انتظار نیست، اما مواضع متزلزل مسکو ابهامها و تردیدهای جدی را در ارتباط با مواضع دولتمردان روس در اذهان ایجاد می کند. فراز و فرود رابطه ایران و روسیه در موضوع هسته ای از قبیل تعلل در راه اندازی نیروگاه بوشهر، عدم تحویل سامانه اس- 300 و همراهی با کشورهای غربی در پرونده هسته ای از جمله مواردی است که در ماه های اخیر مخالفت رسانه ها و برخی دولتمردان ایرانی را علیه مسکو سبب گردیده است، به نحوی که مسؤولان جمهوری اسلامی ایران را بر آن داشت تا با لحنی تندتر نسبت به گذشته مقامهای کرملین را نسبت به عواقب سیاستهای ضد ایرانی آگاه نمایند.
نگاه روسیه به موضوع هسته ای ایران از دو منظر اقتصادی و سیاسی قابل ارزیابی است. آنها بر این باورند که اگر مسکو در شرایط کنونی بخواهد تعامل خود را با دیگر بازیگران بین المللی از منظر قدرت مطرح نماید، ناگزیر باید بر اساس مؤلفه های قاعده بازیها عمل کند. در مقطع کنونی حمایت مطلق روسیه از ایران می تواند به مثابه پاشنه آشیل آمریکا در منطقه ارزیابی گردد و واشنگتن در مقابل برخی خواسته های روسی بر خلاف میل و اراده خود تمکین نماید.
از سوی دیگر، دولتمردان مسکو این موضوع را به خوبی تحلیل کرده اند که جمهوری اسلامی ایران در سالهای آتی نیازمند توسعه و گسترش پروژه های هسته ای خود می باشد، لذا این بازار نیز باید با فناوری روسی مدیریت گردد تا از منافع اقتصادی آن برخوردار گردند.
«الکساندر رومیانتسف» رئیس آژانس فدرال انرژی اتمی روسیه در مسکو، در تاریخ 21 دسامبر 2004 اعلام داشت: فدراسیون روسیه می تواند هفت نیروگاه اتمی دیگر به ارزش 10 میلیارد دلار در جمهوری اسلامی ایران احداث نماید. اظهارات فوق مؤید آن است که تداوم حضور در بازار هسته ای ایران که نقش مهمی در کسب درآمدهای ارزی روسیه دارد، برای این کشور بسیار حایز اهمیت بوده و مقامهای روسی با جدا کردن این مقوله از برنامه های هسته ای ایران، به سختی حاضر به رها کردن آن در مقابل فشارهای سیاسی و مشوقهای اقتصادی آمریکا و اروپا خواهند بود.
بدون تردید، حمایت محدود از ایران بر اساس مدل سیاست خارجی مدودف نمی تواند با هزینه ایجاد چالش بین مسکو و بلوک غرب پیگیری گردد.
طرف روسی همواره تلاش کرده است در مقابل انتقادهای ایران نسبت به حمایت از تحریمها و رأی دادن به 3 قطعنامه در شورای امنیت بر این موضوع تأکید نماید که کشورهای غربی پیش نویس قطعنامه تندی را تهیه کرده بودند، ولی با اصرار ما تعدیل گردید، اما در نهایت به قطعنامه رأی دادند.
به نظر می رسد، همسایه شمالی در امتیازگیری از غرب گامهای اساسی را برداشته و اینک نقش ایران برای این کشور به یک شریک فرودست تبدیل گردیده است، به گونه ای که حتی در کنفرانس اخیر هسته ای که رئیس جمهوری اسلامی ایران در آن خواستار تعلیق عضویت قدرتهای هسته ای از آژانس شده بود، این روسها بودند که علیه کشورمان موضع گرفتند. مدودف رئیس جمهور، پوتین نخست وزیر و لاوروف وزیر امور خارجه تا کنون بارها ایران را تهدید کرده اند. همزمانی این مواضع با توافقهای آمریکا و روسیه در مورد طرح سپر دفاع ضد موشکی و پیمان هسته ای سالت 2 ، بی توجهی کاخ سفید به گرجستان و حمایت نکردن از پیوستن اعضای جدید به ناتو، این موضوع را آشکار می کند که ایالات متحده آمریکا برای جذب روسها در بازی دیپلماتیک خود با ایران سرمایه گذاری وسیعی کرده است. بر همین مبنا، برخی از تحلیلگران اعتقاد دارند با توجه به عدم موفقیت کاخ سفید در خاورمیانه و صلح فلسطین- اسرائیل، اوباما امیدوار است زمینه همکاری راهبردی مؤثر با مسکو در مسائل مختلف جهانی از جمله موضوع هسته ای ایران، فراهم شود.
بنابراین، دستگاه دیپلماسی ایران باید با نگاه واقع بینانه و باتوجه به فرو غلتیدن روسها به دامن غربیها، بیش از این در تعامل با مسکو تعلل نورزد، بلکه باید با مواضعی قاطعانه نقش روسها را در دیپلماسی هسته ای کم رنگ نموده و با جایگزینی دو بازیگر یعنی برزیل و ترکیه و همین طور چین، بر کاهش مراودات با روسها تأکید نماید تا آنها تصور نکنند فعالیتهای هسته ای ایران گروگان مسکو بوده و می توانند با هر واکنشی ایران را به دنبال خود بکشند.
روسها باید بدانند ادامه رویه جاری، آینده ای مبهم را پیش روی روابط دو جانبه با ایران قرار می دهد. یادآوری این حقیقت تاریخی برای روسها ضروری است که اهمیت استراتژیک ایران نزد جهانیان به مراتب فراتر از سرزمینهای یخ بسته روسی است و اگر چرخشی در تحولات سیاسی جهان حادث شود، جایگاه جمهوری اسلامی ایران در معادلات جهانی به طور اساسی متفاوت خواهد بود.
آفرینش:برنامه پنجم توسعه و آینده کشور
«برنامه پنجم توسعه و آینده کشور»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش است که در ان میخوانید؛نگاه و بررسی به برنامه پنج ساله توسعه کشور هم اینک در مجلس شورای اسلامی آغاز شده است .برنامه ای که هر چند با تاخیر از سوی دولت به مجلس روانه شد و عملا باعث شد تا روند اجرای برنامه توسعه 5 ساله با تاخیر روبرو شود اما هم اینک با بررسی برنامه ارائه شده توسط مجلس نقاط ضعف و قوت این برنامه آشکارتر خواهد شد و نقاطی که با بررسی و بازخوانی یا به قولی با جراحی آن می توان آن را در دستور کار 5 ساله کشور قرار داد. برنامه ای که در واقع می باید کشور را به سند چشم انداز 1404 کشور نزدیک کند و جایگاه نخست اقتصادی و علمی و سیاسی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را از آن کشورمان سازد.
بی گمان برنامه پنج ساله توسعه کشور موسوم به پیشرفت و عدالت همانند هر سند و برنامه دیگری حاوی نقاط قوت و ضعفی است. نقاطی که در پرتو انتقادات و نگاه های آسیب شناسانه به متن موجود باعث بر طرف شدن و قدرتمند تر شدن برنامه 5 ساله آینده کشور خواهد شد.
درواقع از آنجا که برای برنامه ریزی و رسیدن به اهداف برنامه 5 ساله توسعه نیازمند آسیب شناسی و بررسی ضعف ها و قوت ها و نتایج برنامه چهارم توسعه هستیم بیش از هر زمانی باید دولت با تشریح نتایج و دستاوردهای کمی و کیفی برنامه چهارم ،کارشناسان، منتقدان و نمایندگان مجلس را از وضعیت موجود آگاه تر ساخته تا آنان با شناخت بهتری دست به اصلاح و یا تایید برنامه 5 ساله ارائه شده توسط دولت بزنند. این در حالی است که هم اینک نیز در بسیاری از حوزه های گوناگون آمار دقیقی (مثلا از رشد اقتصادی کشور)وجود ندارد.
این چالش ها در کنار مشکلات موجود برنامه ارائه شده دولت می تواند بر تداوم مشکلات همه جانبه کشور بیفزاید.گذشته از این از آنجا که در چند ماهه گذشته بسیاری از کارشناسان گوناگون با نگاهی نقادانه به برنامه پنجم توسعه نگریسته اند، بی شک این برنامه نیازمند بررسی و بازبینی دوباره از سوی مجلس محترم شورای اسلامی است.در این راستا هرچند در بسیاری از حوزه ها برنامه پنجم در راستای اهداف سند چشم انداز حرکت کرده است اما مشکلاتی همانند عدم ارائه آمار و ارقام کمی در بخش های گوناگون آن و وجود اصطلاحاتی نظیر "گسترش می دهیم" یا "توسعه می یابد"حکایت از نا مشخص بودن شاخص هایی است که باید مورد توجه بیشتر قرار می گرفت.
آنچه مشخص است از آنجا که در برنامه پنج ساله توسعه 1389 تا 1393 می باید عملا نیمی از سند چشم انداز کشور تحقق یابد; سندی که با توجه به رقابت رقبای منطقه ای نظیرمصر،عربستان،ترکیه و حتی امارات عملا کشور ما در صورت تداوم وضعیت موجود نه تنها به قدرت نخست منطقه ای دست نخواهد یافت بلکه در صورت عدم به کارگیری راهبردهای توسعه ای کلان و توسعه محور خطر از دست دادن جایگاه کنونی نیز وجود دارد .
به طور مثال در حالی که عراق تنها می کوشد تولید نفت خود را تا 11 میلیون بشکه در روز افزایش دهد آیا برنامه پنجم توسعه به افزایش کمی تولید نفت خام اندیشیده و راهبردها و اهرم های مناسب عملی و شفاف اندیشیده است؟در این راستا آنچه باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد تدوین برنامه ای شفاف،مدون،کمی و با ارائه راهکارهای عملی و پرهیز از کلی گویی،ابهام و شعار است.برنامه ای که می تواند روند توسعه کشور را شتاب بخشد و تا رسیدن به سند چشم انداز گام هایی اساسی را بردارد.
آرمان:بداخلاقی نتیجه انحراف از خط امام(ره)
«بداخلاقی نتیجه انحراف از خط امام(ره)»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم محمدرضا خباز است که در آن میخوانید؛ مهمترین الگو تبیین و مدون شده از حضرت امامخمینی در وصیت نامه الهی سیاسی ایشان وجود دارد و هر فردی میتواند به این الگو مراجعه کند و خود را با این معیارها بسنجد که تا چه اندازه توانسته به این معیارها نزدیک شود و تا چه اندازه از معیارهای مذکور فاصله گرفته است بنابراین نمیتوان گفت در حال حاضر معیاری وجود ندارد. در راه تحقق این اهداف و نزدیک شدن
به این معیارها موانعی وجود دارد که زمینهای را فراهم میکند که این اهداف به فراموشی سپرده شود؛ مهمترین این موانع در وجود ما قرار دارد به ترتیبی که میتوان تأکید کرد که هشتاد درصد موانع در وجود ما است و تنها بیست درصد در محیط بیرونی قراردارد.امام خمینی در رفتار از شاخصههای بارزی برخوردار بودند که هر فردی این شاخصها را داشته باشد در خط امام حرکت میکند در غیر اینصورت این فرد را نمیتوان خط امامی نامید. مهمترین این شاخصها صداقت و راستی در گفتار بود به ترتیبی که هیچ کس از امام در دوران طلبگی نیز کلام دروغی نشنید. دومین شاخص صداقت با مردم بود.
سومین شاخص عمل به وظیفه بدون در نظر گرفتن نتیجه بود زیرا ایشان بر این باور بودند که نتیجه با خدا است و هر چه پیش آید خوش آید.وصیت نامه امام به عنوان یک الگو میتواندمورد توجه قرار گیرد و به آن عمل کرد. اگر قرار است خط امامی باشیم باید همه نظریات امام را عملیاتی کنیم در غیر اینصورت این اقدام گزینشی تبعات دارد .
همچنانکه اگر فردی به پزشک مراجعه کرد اما شربت شیرین را خورد و حاضرنشد آمپول بزند این فرد امکان ندارد بهبود پیدا کند زیرا باید نسخه پزشک جامع و کامل اجرایی شود. اگر وصیت نامه امام و آرمانهای ایشان کامل اجرایی نشود و ما با آرمانهای امام فاصله بگیریم بداخلاقی گسترش مییابد که به هیچ وجه به سود کشور نیست زیرا به انقلاب آسیب میرساند.
جهان صنعت:کدام نهاد در عدم اجرای قانون مقصر است
«کدام نهاد در عدم اجرای قانون مقصر است»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مژگان فرجی است که در آن میخوانید؛ماجرای رسانهای شدن جزییات دیدار محمود احمدینژاد با اعضای کمیسیون اصل 90 همچنان حاشیه میسازد. اگر دفتر امور رسانههای ریاستجمهوری آن را تکذیب میکند، نایب رییس کمیسیون اصل 90 صحت اش را مورد تایید قرار میدهد.
مساله اینجاست که این همه اصرار به تکذیب از اینجا آغاز شد که احمدینژاد چندی پیش دردیدار با اعضای کمیسیون اصل 90 از مجلسیها گله کرد چرا بعضی مسایل درخصوص عدم اجرای قانون رسانهای شده است.
وی حتی در توضیح عدم ابلاغ قانون دو میلیارد دلار تسهیلات برای قطار شهری و نیز قانون حمایت از تولید مسکن که چندی پیش تصویب شده بود، گفت که قانون تسهیلات دو میلیاردی قطار شهری دارای تبعات و خطرات بسیار بسیار نامناسبی بوده و قانون حمایت از تولید مسکن نیز در صورت ابلاغ مشکلات فراوانی را به وجود میآورده و در قیمت مسکن و زمین اثر میگذاشته است.
اما به محض انعکاس این خبر آن هم از سوی خبرگزاری فارس (خبرگزاری حامی دولت) دفتر امور رسانهها و پایگاههای اینترنتی ریاستجمهوری در واکنش به انتشار آن، تکذیبیهای ارسال کرد که همین کار باعث شد تا مهمترین صحبتهای دیروز رییس مجلس، علی لاریجانی به این گفتوگو و تکذیب آن اختصاص یابد و حتی پای ابراهیم نکونام، نایب رییس کمیسیون اصل 90 هم به این قضیه باز شود و وی بر صحت این خبر مجدا تاکید کند در نهایت دیروز مجلس برای اجرا ی قانون به تهدید دولت رو آورد و علنا لاریجانی گفت که اگر از این پس قانون اجرا نشود اطلاعات بیشتری را در این زمینه خواهد داد.
قابل ذکر است این اولین بار نیست که مجلس از دولت میخواهد تا قانون را رعایت کند و البته دولت هم برای عدم اجرای دلایل مختلفی میآورد که از نظر خود کفایت میکند اما ظاهرا تصور نمایندگان اینگونه نیست و احمدینژاد باید بر فرض برای عدم اجرای قانون از جمله بلاتکلیفی شش ساله قانون حمایت از معلولان، طرح اصلاح ساختار دولت که هنوز ابلاغ نشده، اجرای ناقص قانون بازنگری در رشتههای دانشگاهی، عدم اجرای قانون کاهش آلودگی هوای شهرهای بزرگ و همچنین بر زمین ماندن حدود یکصد قانون در حوزه بهداشت با شیوه دیگری اعضای خانه ملت را مجاب سازد.
از سوی دیگر، همواره از نظارت ناکافی مجلس براجرای قانون گله شده و نمایندگان خود بارها اعلام کردهاند که این کار به درستی صورت نمیگیرد بنابراین در کنار انتقاداتی که به دولت در عدم اجرای بعضی قوانین گرفته میشود باید به مجلسیها هم گفت که بهتر است به جای طرح صورت مساله به فکر حل آن باشند و از ابزارهای نظارت به درستی استفاده کنند. علاوه بر این به دلیل عجله در تصویب بعضی قوانین مجال کافی برای بررسی تمام جوانب آن باقی نمیماند و پیش میآید که قانونی پس از تصویب مجددا به تصحیحاتی نیازمند میشود و نمایندگان قانونی را مورد رای میگذارند که از تصویب قبلی آن زمانی نگذشته است.بنابراین در عدم رعایت قانون نمیتوان دولت صرف یا مجلس را به تنهایی مقصر دانست باید این دو نهاد با هم برای حل معضل فوق وارد معرکه شوند.زیرا مشکل بیش از افشا سازی مورد اشاره آقای لاریجانی است .
دنیای اقتصاد:شرط رکودزدایی از بورس
«شرط رکودزدایی از بورس»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن میخوانید؛بورس تهران پس از ثبت یک دوره موفق در فروردینماه و دستیابی به بازدهی 2/13 درصدی طی مدت مزبور، این روزها وضعیت چندان مساعدی ندارد.
افت معنادار حجم و ارزش معاملات خرد و بلوک طی اردیبهشت و خردادماه نسبت به فروردینماه 89 و ثبت میانگین بازدهی ناچیز منفی یکدهم درصدی طی 5/1 ماه پس از فروردین، حکایت از رکود نسبی معاملات سهام پس از یک ماه هیجانی دارد؛ اما اصلیترین دلیل افت شاخصها و ارزش معاملات طی هفتههای گذشته به سقوط قیمت جهانی مواد خام بازمیگردد. بحران اقتصادی اروپا، افت شدید ارزش برابری یورو در برابر دلار آمریکا و کاهش 20 درصدی قیمتهای جهانی با توجه به وابستگی 60 درصدی بورس تهران به این پارامتر، میتواند بازگوکننده علت رکود بورس تهران باشد.
بورسی که اکثر فعالان اعم از سرمایهگذاران، کارگزاران و حتی مسوولان آن به سان گذشته در پی یک دوره کوتاهمدت رشد هیجانی، با مصاحبههای متعدد نوید تداوم صعود و دستیابی شاخص به مرزهای جدیدتر را دادند؛ فارغ از اینکه رشد شاخصهای بورس به افزایش سودآوری شرکتها و آن نیز با بهبود متغیرهای کلان اقتصادی، ارتباط تنگاتنگی دارد. اتفاقی که طی یک ماه فروردین 89 و طی سال 88 در سطح متغیرهای اقتصادی مشاهده نشد و تنها عامل رونق موقت بورس طی سال گذشته و ابتدای سال، سیاستگذاری پولی دولت و صعود موقت قیمت جهانی مواد خام بود. علاوه بر چرخش روند حرکت قیمتهای جهانی، بورس در انتظار دو اتفاق تاثیرگذار و تا حد زیادی وابسته به یکدیگر طی ماههای آینده است.
هدفمندسازی یارانهها و آثار هزینهای آن بر اکثر شرکتهای بورسی (با توجه به اهتمام دولت به کاهش تبعات اجرای این طرح از طریق تثبیت قیمت داخلی برخی کالاهای اساسی نظیر سیمان، فولاد و ...) به مرور در حال خودنمایی است. وضعیتی که میتواند در سطح کلان، سود شرکتهای بورسی را کاهش دهد؛ اما افزایش تورم ناشی از اجرای این طرح در کنار افزایش جذابیت سرمایهگذاری در بخش مسکن نیز رقیبی خفته برای بورس است که به مرور میتواند با افزایش بازده انتظاری، سرمایهگذاران زیادی را از بورس به سمت خود بکشاند؛ فرآیندی که بیش از پیش میتواند سقوط شاخصهای بورس را تشدید کند. اما شاید تنها گزینهای که بتواند تا حدی شرایط را در کوتاهمدت به نفع بورس تعدیل کند، افزایش نرخ ارز است.
اتفاقی که به نظر میرسد با توجه به بالا بودن منابع درآمدی دولت از محل فروش نفت و امکان ثابت نگهداشتن نرخ ارز و نگرانی دولت از آثار تورمی اجرای آن با توجه به هدفمندسازی یارانهها بعید باشد.علاوه بر شاخصهای بنیادی و اقتصادی اشاره شده در بالا، وضعیت شاخص بورس به لحاظ متغیرهای تکنیکال نیز چندان مساعد نیست و شاخصهای تکنیکال همگی کاهش عطش خرید در بورس و افت توان صعود شاخص را نشان میدهند.بنابراین اگرچه به نظر میرسد بورس تهران بخش زیادی از مسیر صعود خود را در سال 89 در نخستین ماه طی کرده است، اما یک سیاستگذاری هوشمندانه ارزی میتواند علامتهای مثبتی را به بورس ارسال کند. آیا آمادگی اجرای چنین سیاستی وجود دارد؟
پول:صندوقهای مقفل و صندوق وامده
«صندوقهای مقفل و صندوق وامده»عنوان سرمقالهی روزنامهی پول به قلم مهرداد خدیر است که در ان میخوانید؛سیل مراجعات متقاضیان دریافت تسهیلات اشتغال به پایگاه مجازی صندوق مهر رضا در روز گذشته سبب شد که این سامانه تنها پس از یک ساعت، کند و مختل شود تا جایی که از ادامه ثبتنام بازماند و سرانجام بازایستد.
•برابر گزارش خبرگزاریها تنها در یک ساعت اول صبح دیروز 120هزار نفر ثبتنام کردند. مراجعان خواستار استفاده از وامهای پنج تا یکصد میلیون تومانی هستند که اولی مربوط است به وامهای خانگی و دومی تعاونیها را در برمیگیرد و در این میان تسهیلات 15میلیون تومانی نیز برای خویشفرمایی و خوداشتغالی در نظر گرفته شده است. فارغ از ابعاد کمی شمار بیکاران در ایران،جاذبه این تسهیلات را نزد ثبتنامکنندگان میتوان در کارمزد 4درصدی و بازپرداخت پنج ساله آن جست. در اقتصادی با نرخ تورم بالای 10درصد طبیعی است که کارمزد 4درصدی مورد استقبال قرار میگیرد، اما آیا وام اشتغال، دارو و درمان درد بیکاری در وضعیت رکودی اقتصاد ایران است؟ چند سال پیش و با اینکه انتظار میرفت تجربه ناموفق وام خوداشتغالی سه میلیون تومانی در دولت آقای خاتمی مدنظر قرار گیرد و تکرار نشود، اما در دولت آقای احمدینژاد در ابعاد بزرگتر تشدید و در قالب کارگاههای زودبازده ارقام بسیار بیشتری نسبت به طرح قبلی توزیع شد، ولی این یک نیز به طریق اولی افاقه نکرد تا جایی که تازهترین آمارها از انحراف در بنگاههای زودبازده تا میزان 30درصد حکایت میکند که به منزله سوق بخش قابل توجهی از این پول به بازارهای دیگر همچون مسکن است.
اکنون پرسش جدی این است که اولویت دولت آیا کاهش نرخ تورم است یا نرخ بیکاری؟
اگر کاهش نرخ تورم مدنظر است، این آرایش جدید برای پرداخت تسهیلات در حالی که معضل اصلی رکود اقتصادی و کاهش و فقدان سرمایهگذاری است از چه روست و اگر بحران بیکاری چنان جدی است که با هر روش و شیوهای باید بیکاران را به کار گماشت، چرا بانک مرکزی به آمار کاهش نرخ تورم میبالد که اگر ناشی از نوع چینش اقلام در سبد کالاهای قابل محاسبه نباشد، به خاطر رکود و سیاستهای انقباضی است که چرخهای تولید را از چرخش بازداشته و در بهترین حالت، تنها خبر از التیام وجه تورمی قضیه میدهد و رکود همچنان باقی است. به زبان سادهتر برای ایجاد کار و شغل چندان باید در پی رونق بازار بود که بتوان چشم را اندکی به روی تورم بست و برای کاهش نرخ تورم تمام هم و غم را مصروف چربش عرضه بر تقاضا کرد ولو با واردات گسترده و به قیمت رکود و هر دو را نمیتوان در آن واحد به مثابه هدف یگانه مدنظر داشت. وام دادن البته کار خوبی است، خاصه اینکه وام اشتغال باشد و با بهره کم. میگویند بیگاری هم از بیکاری بهتر است اما بیکاری به اضافه بدهکاری معجون مطلوبی نیست و تنها هنگامی میتوان تسهیلات اشتغال را تأیید کرد که به شغل و اشتغال واقعی بینجامد. وام دادن البته کار خوبی است اما اگر هدف ایجاد اشتغال باشد.
راه شناختهشده و مطمئن هم سرمایهگذاری است. تجار و بازرگانان ایران از دیرباز عادت داشتند وامهای قرضالحسنه و بدون کارمزد و بهره میدادند و این بار شاید صندوق قرضالحسنه مهررضا میخواهد همین سنت را ادامه دهد. سالها پیش اما حاجمحمدحسن امینالضرب به جای وام دادنهای معمول درصدد برآمد سرمایهگذاری کند و پولها را به گردش درآورد، اما یک خطای محاسباتی و ضرب سریع سکههای مسین که به قصد تامین نقدینگی لازم برای پروژههای بزرگ سرمایهگذاری صورت گرفت، پول را از اعتبار انداخت و به احضار امینالضرب از سوی ناصرالدین شاه انجامید و چنان متهم شد که اعتمادالسلطنه با پرخاش خطاب به او گفت:«آنچه طلا و نقره در جیب و بغل و صندوقهای مقفل مردم بود، به ترویج این پول دغل ربودی و به فروش زری بدل، اطلس مهمل و تقلبات دیگر ایرانیها را گدا کردی.»
تاریخ و بررسیهای دکتر فریدون آدمیت نشان میدهد که امینالضرب خطر کرد و چون تجربه نخست بود خطا کرد و خیانتی در کار نبود، اما پس از آن چشم دیگران هم از سرمایهگذاری ترسید و سرمایهگذاران همواره در مظان اتهام بودند و هستند و این گونه است که همچنان مردمان «طلا و نقره در جیب و صندوقهای مقفل» را بر سرمایهگذاری ترجیح میدهند، اما نه صندوقهای مقفل و نه صندوقی که وام میدهد هیچ یک نمیتواند درمان قطعی درد بیکاری باشد، در حالی که هم درد پیداست و هم درمان شناخته شده است و این درمان بهجز سرمایهگذاری نیست.
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: