سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
به خاطر 40 میلیارد تومان
آخرین نمونه کشتارهای گروهی جنایتی است که آخرین روز مهر ماه در خیابان مقدس اردبیلی رخ داد. در جریان این حادثه، مردی 57 ساله به نام حمیدرضا در خانه مادرش دست به اسلحه برد و یک کارمند شورای حل اختلاف، یک وکیل دادگستری، مادر، شوهرخواهر و خواهرزادهاش را کشت. او پس از دستگیری ادعا کرد مادر و خواهرانش قصد داشتند ارثیه پدری او را که40میلیارد تومان ارزش داشت، از چنگش درآورند. روز حادثه، جلسهای برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شد. اما کار به مشاجره و در نهایت کشتار کشید. جنایت در خیابان مقدس اردبیلی از این جنبه قابل بررسی است که خلاف تصورهای اولیه و نظریههای جرم شناختی که غالب مجرمان را بیسواد و فقیر یا جوان و کم سن و سال معرفی میکند، متهم مردی میانسال و ثروتمند است که تحصیلات خود را در دانشگاهی معتبر در آمریکا به پایان رسانده بود. حمیدرضا سابقه کیفری نیز ندارد و میگوید بدون قصد قبلی و به خاطر عصبانیت لحظهای دست به اسلحه برده است. متهم که در خانهاش مجموعه سلاحی از شکاری تا جنگی نگهداری میکرد، ماجرای زندگیاش را این طور توضیح میدهد: «من تنها پسر خانواده بودم و همیشه با پدرم اختلاف داشتم، تا این که بالاخره با راهنمایی خانوادهام ازدواج و سپس به کانادا مهاجرت کردم ولی با دخالتهای خانواده مجبور شدم زنم را طلاق بدهم. البته یک ازدواج ناموفق دیگر هم انجام دادهام. به خاطر اختلافاتی که با پدرم داشتم، 10 سال پیش از خانواده طرد شدم و او به صورت زبانی مرا از ارث محروم کرد.» او ادامه میدهد: «من مرد ثروتمندی هستم و داراییام را با کار و تلاش خودم به دست آوردهام. من به پول و ثروت اهمیتی نمیدهم، فقط یک پسر 13 ساله دارم که با مادرش زندگی میکند من میخواستم خوشبختی او را تضمین کنم. برای همین هم دنبال ارثیه پدری بودم و میخواستم هر طور که شده کاری کنم که فرزندم در رفاه باشد. در لحظه جنایت هم، وقتی عصبانی شدم تصمیم گرفتم همه اعضای خانوادهام را بکشم و سپس خودکشی کنم تا تمام 40 میلیارد تومان به پسرم برسد.»
متهم درباره این که چرا سلاح حمل میکرد توضیح میدهد: «اسلحه به من اعتماد به نفس میداد و باعث میشد حواسم بیشتر جمع باشد.»
این که چرا متهمی با این سن و سال، در یک لحظه نتوانست خشم خود را کنترل کند، موضوعی است که باید در جریان تحقیقات قضایی روشن شود. بازپرس پرونده نیز از پزشکی قانونی خواسته است درباره سلامت روانی حمیدرضا تحقیق کند. دلیل کشیده شدن پرونده به این مرحله، نامهای است که در محل جنایت پیدا شده و مادر قاتل در آن نوشته است پسرش مبتلا به شیزوفرنی است. به هر حال تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
کشتار در قلعه حسنخان
65ساله، فاقد سوءپیشینه، ثروتمند، دارای2 همسر و 14 فرزند. اینها مشخصات مردی به نام محمد الف است که نخستین روز شهریورماه، در قلعه حسنخان 6 نفر را کشت و 14 نفر را زخمی کرد. جزییات جنایت هولناک این مرد در روزنامهها منتشر شد و تحقیقات ویژهای نیز در این خصوص صورت گرفت. طبق اطلاعات موجود، متهم از پارانویا (سوءظن حاد) رنج میبرد. او سالها قبل از رفسنجان به قلعه حسنخان مهاجرت کرد و از نخستین ساکنان شهر قدس محسوب میشد. او زمانی راننده مینیبوس بود، اما طی سالیان گذشته، به ثروت زیادی رسید؛ به گونهای که 30 واحد آپارتمان و 30 دستگاه مینیبوس و اتوبوس دارد. اما فقر فرهنگی رنج بزرگ این مرد بود. او درباره انگیزهاش از جنایت توضیح میدهد: «محل حادثه یک مجتمع مسکونی است که به من و همسر اولم تعلق دارد و خودمان در نیمطبقه اول زندگی میکردیم. بعضی از واحدها را فروخته بودیم. از 2 سال قبل هم واحد 10 را که در طبقه سوم مجتمع بود، به پسر یکی از همسایهها فروخته بودم. اما از اوایل اردیبهشت امسال، با خریدار آپارتمان دچار مشکل شدم. پسر همسایه خانهاش را به پاتوقی برای افراد مجرد تبدیل کرده بود. چند بار به پدرش تذکر دادم، اما توجهی نکردند تا این که به رابطه 2 همسرم زهرا (48 ساله) و سکینه (25 ساله) و دختر 20 سالهام (صدیقه) با پسر همسایه مشکوک شدم و تصمیم گرفتم آنها را به قتل برسانم. روز حادثه، در جریان تیراندازی، همسایههایم را که سر راهم بودند نیز هدف قرار دادم و کشتم، اما حالا از کاری که کردهام پشیمان هستم.» بعضی از اعضای خانواده محمد از جمله یکی از پسرانش، از رفتار پدر خود دفاع میکنند و با خلافکار خواندن پسر همسایه میگویند پدرشان در راه مبارزه با مواد مخدر دست به این کشتار زد. رد سوءظن در این جنایت کاملا هویداست. در قتل عام خیابان مقدس اردبیلی نیز همین ریشهها وجود داشت و قاتل نسبت به خانواده خود بدبین بود و تصور میکرد آنها حق او را ضایع کردهاند.
قاتل فراموشکار
پرونده یک کشتار دیگر نیز در دادگاه کیفری استان فارس در حال رسیدگی است. مطابق محتویات پرونده، روز 20 اسفند ماه سال گذشته، ماموران پلیس شیراز با گزارش مردمی وارد یک خانه مسکونی شدند و اجساد 3 نفر را پیدا کردند: مردی 70ساله به نام حسن و جوانی 31ساله به نام کامبیز با شلیک گلوله به قتل رسیده بودند و سومین مقتول که زنی 70ساله به نام ثریا بود، با ضربات چاقو جان باخته بود. در جریان تحقیقات مشخص شد ثریا و حسن زن و شوهر بودند و کامبیز فرزند زن سالخورده بود. ثریا از شوهر اول خود 3 پسر و یک دختر داشت و پس از جدایی از همسر اولش، با مردی دیگر ازدواج کرد و صاحب 2 پسر دیگر شد که کامبیز یکی از آنها بود. ثریا مدتی بعد، در پی مرگ شوهرش برای سومین بار ازدواج کرد چند روز پس از آغاز تحقیقات، متهم 20ساله به نام ناصر دستگیر شد و گفت کامبیز او را مورد آزار و اذیت قرار داده بود برای همین به فکر انتقامگیری افتاد و با ورود به خانه این جوان، او مادر و ناپدریاش را کشت. ناصر چندی قبل پس از اتمام تحقیقات اولیه در شعبه 5 دادگاه کیفری استان فارس محاکمه شد و با انکار جرمش گفت اصلاً به خاطر ندارد کسی را کشته باشد. او توضیح داد: «من و کامبیز در زمین فوتبال با هم آشنا شدیم، ولی چیز دیگری به یاد نمیآورم و فقط میدانم روز حادثه وقتی به خانه برگشتم، دیدم سوار موتورسیکلت کامبیز هستم. لباسهایم خونی و در دستم چاقو و سلاح بود.» هرچند وکیل مدافع این متهم معتقد است ناصر از بیماری روانی رنج میبرد و همین جنون دست او را به خونآلوده کرده، پزشکی قانونی سلامت روانی او را تایید کرده است. تجربه چنین پروندههایی نشان داده است عاملان کشتارهای دستهجمعی از اختلالات روحی و روانی رنج میبرند اما بیماری آنان به حدی نیست که مسلوبالاراده شناخته شوند. بنابراین با شناسایی افرادی که به سوءظن، افسردگی و سایر اختلالات شخصیتی مبتلا هستند، میتوان از این گونه فجایع جلوگیری کرد. اما متاسفانه بهداشت روان موضوعی است که از آن غفلت شده و توجه زیادی به آن نمیشود.
داود ابوالحسنی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد