گفتگو با دروازه بان تیم ملی نونهالان

وقتی در عمان مدالهای نقره را از گردن او و هم تیمی هایش آویزان می کردند، چشمان همه بچه های تیم گریان بود ؛ ولی او الان هم نمی داند چرا در آن موقعیت خنده اش گرفت .
کد خبر: ۲۱۰۴۷
آنها در فینال 3بر یک از قطر باخته بودند ؛ در حالی که در بازیهای مقدماتی همان دوره از بازیها 2بر یک قطر را شکست داده بودند. علیرضا حقیقی ، کاپیتان و دروازه بان تیم ملی نونهالان ، در خانه شان روبه روی من نشسته است و با هیجان صحبت می کند. او خودش را عابدزاده 10سال بعد می داند. با اعتماد به نفسی که در او می بینم ، باورم می شود که او واقعا روزی سنگربان تیم ملی بزرگسالان خواهد شد.

تاریخ تولد؛
سال 67
نه ، تاریخ دقیق؛
12اردیبهشت 1367
چند خواهر و برادر داری؛
فقط یک خواهر بزرگتر از خودم دارم .
با خواهرت دعوا هم می کنی؛
الان نه ، اما قبلا چرا.
شغل؛
فعلا که دانش آموز سال اول دبیرستان هستم.
معدل؛
به علت شرکت در مسابقه های فوتبال نونهالان غرب آسیا ، در امتحانات شرکت نکردم.
فکر می کنی چه دلیلی برای این مصاحبه وجود دارد؛
(با خنده) نمی دانم ...
مگر کاپیتان تیم فوتبال نونهالان نیستی؛!
چرا.
تا به حال گل هم زده ای؛
دروازه بان هستم . گل نزده ام .
در کدام تیم باشگاهی بازی می کنی؛
نوجوانان پرسپولیس .
با تیم نوجوانان پرسپولیس هم مقامی کسب کرده ای؛
فعلا در مسابقه های استان تهران قهرمان شده ایم.
در مدرسه هم فوتبال بازی می کنی؛
بله .
در چه پستی؛
خط حمله .
پس گل هم می زنی؛
گاهی وقتها.
قشنگترین گلی که زده ای؛
(کمی فکر می کند) یک بار از مقابل دروازه تیم خودمان شوت کردم و گل شد.
در مدرسه رقیب هم داری؛
نه .
چطوری دروازه بان تیم ملی نونهالان شدی؛
از سه ، چهار سالگی همراه پدرم به ورزشگاه شهید کشوری می رفتم . در آنجا با فوتبال آشنا شدم و تقریبا 10سالم بود که در دروازه همان تیم ایستادم . حدودا 11ساله بودم که برای تست تیم اینترمیلان دعوت شدم ؛ پس از مدتی به تیم نونهالان سایپا رفتم . تقریبا یک سال در سایپا بودم و بعد هم به تیم نونهالان پرسپولیس دعوت شدم تا بالاخره امسال برای دروازه بانی تیم نونهالان انتخابم کردند.
مسابقه های غرب آسیا چطور بود؛
در دبی 2مسابقه تدارکاتی با تیم نونهالان امارات داشتیم . بازی اول را 4بر صفر بردیم و بازی بعدی را 4بر2 . بعد از دبی برای شرکت در مسابقه های نونهالان غرب آسیا ، راهی عمان شدیم . در بازی اول ، قطر را 2بر یک بردیم ، در دومین بازی با عراق 2-2 شدیم و بعد هم لبنان را 5بر صفر شکست دادیم و به نیمه نهایی رسیدیم . بازی نیمه نهایی مان با اردن بود که 3بر صفر بردیم و به فینال رسیدیم و در فینال باختیم و نایب قهرمان شدیم .
موقعی که باختید ، گریه هم می کردی؛
در آخرین مسابقه همه گریه می کردند؛ اما نمی دانم چرا من خنده ام گرفته بود.
چرا تو کاپیتان شدی؛
نمی دانم . در رختکن بودیم و برای بازی با لبنان خودمان را گرم می کردیم . وقتی اسامی بازیکنان 2تیم را اعلام کردند ، گفتند من کاپیتان هستم و از آن زمان تا بازی فینال ، من کاپیتان بودم.
با درس و مدرسه ات چه می کنی؛
راستش ورزش کمی به درسم لطمه می زند. از 3ماه پیش در اردو بوده ایم و تا پایان مسابقه ها من حتی وقت نکرده ام یک سر به مدرسه بروم .
وقتی در بازیها گل می خوردی ، عکس العمل بقیه چه بود؛
من در بازیهای غرب آسیا، کلا 6گل خوردم که چون مقصر خود بچه ها بودند، چیزی نمی گفتند.
فکر می کنی ، 10سال بعد کجایی؛
دروازه بان تیم ملی بزرگسالان می شوم .
دوست داشتی جای کدام بازیکن ایرانی باشی؛
احمدرضا عابدزاده .
وقتی تیمتان پیروز می شود ، اول به یاد چه کسی می افتی؛
به یاد آقای یحیوی ، مربی ام . اگر هم تلویزیون بازیها را نشان دهد (که نمی دهد) به یاد پدرم می افتم .
چقدر فوتبال تماشا می کنی؛
تابستان ها خیلی زیاد ، اما حالا زیاد نمی بینم .
تیم ایرانی مورد علاقه ات؛
پرسپولیس .
تیم خارجی؛
منچستر .
در هفته چقدر فوتبال بازی می کنی؛
معلوم نیست . اما دست کم هفته ای 3جلسه تمرین داریم .
غیر از فوتبال به ورزش دیگری هم علاقه داری؛
بسکتبال و والیبال ، البته گاهی اوقات .
چه سرگرمی دیگری داری؛
تلویزیون می بینم.
رنگ مورد علاقه؛
سبز و قرمز .
به چه شهرهایی سفر کرده ای؛
به مشهد ، اصفهان و شمال رفته ام .
با چه نوع موسیقی راحتی؛
پاپ .
آخرین بار کی کتاب غیردرسی خواندی؛
فکر کنم تابستان بود.
آخرین فیلمی که دیدی؛
ارتفاع پست .
یک بیت شعر بخوان؛
چیزی یادم نیست.
یک خاطره؛
پس از پیروزی در مسابقه های فوتبال غرب آسیا به سفارت ایران در عمان رفتیم و خیلی خوش گذشت . در آنجا به ما یک پلاک و 200دلار پول پاداش دادند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها