تخریب‌گران، رسانه ملی را چگونه می‌پسندند؟

ماجرای رسانه ملی و برخی جریان‌های سیاسی موضوع جدیدی نیست. طی دهه‌های گذشته به‌دفعات نقد که جای خود، هجمه‌ها و حمله‌های بی‌شماری صداوسیما را هدف گرفته است.
کد خبر: ۱۴۷۷۷۴۲
نویسنده مهدی گیوه‌کی / مدیرمسئول
 
نقد بی‌شک سازنده است، ازدرونش احساس تعهد می‌جوشد، صداقت را سطر به سطرش می‌توان دریافت‌؛ راهکارها را نیز همین‌طور،امااگرفحوای نقد، برآیندی مبتنی برتذکرمصلحانه نداشته باشد،سوگیری داشته و مشق سیاست کند، املای غیریت‌سازی داشته و انشای انحراف کند، بر اساس دنیای وانموده هست‌ها را نیست و نیست‌ها را هست کند،یکسره سیاه ببیند و سفیدی را سیاه جلوه دهد و...؛ اینها دیگر تخریب است، نامش نقد نیست. از تمنای نقد مشفقانه و مصلحانه که بگذریم که این روزها کیمیایی است و آرزویی‌، برای فهم چرایی هجمه‌ها و تخریب‌ها که نه‌تنها تولید نقدینگی سرمایه اجتماعی نمی‌کند، بلکه سرمایه‌سوز است، باید خاستگاه تولید این خصومت‌ها و تخریب را مورد مداقه قرار داد.  اولین خاستگاه در این زمینه، بی‌شک ضدانقلاب است. ضدانقلابی که نسبتش با ‌نظام، مردم و جریان‌های سیاسی روشن و آشکار است و در این میانه، بصیرت تکلیفی، مخرج‌مشترک پیدا نکردن با آن است در همه حوزه‌ها. ازسوی دیگر اما در خصوص خاستگاه دوم باید از برخی دیدگاه‌هایی سخن به میان آورد که به نام نقد، پخت و پزهای دیگری می‌کنند. خاستگاه کنش‌های آنان دربردارنده چارچوب‌های مفهومی‌ای است که کلیت حاکمیت را در چارچوب جامعه بسته تعریف کرده وباعاریت‌‌گیری ازچهره‌هایی همچون نورث،هم نیروهای مسلح را می‌نوازند، هم دستگاه قضایی و هم رسانه ملی را.اینان ازنیروهای مسلح تعریف و تفسیری تقلیل‌گرا دارند، ایمان رادر کنه وجودشان به حساب نیاورده و آنان را ناتوان در تأمین وعده‌های صادق معنا می‌کنند.دستگاه قضایی را هم به موجب وظایف قانونی‌‌اش، منهای اقتدار و بهنگامی در دفع فسادها و آسیب‌ها می‌پذیرند و بی‌عملی در برابر طراحی‌های هدفمند و جریانی را از آن طلب می‌کنند.  اما در برابر رسانه ملی، این طیف‌ها و اربابان خط و ربط سیاسی خاص که روزگاری خروج از حاکمیت را تئوریزه می‌کردند و امروز تحریم صداوسیما را خواستار هستند، به موجب نظام معرفتی استحاله‌یافته خود، رسانه ملی مورد نظر خود را این‌گونه معنا و طلب می‌کنند: 

*همچون برخی رسانه‌هایشان، مساله دموکراسی سکولار را باور داشته باشد،
*انقلاب اسلامی را پایان‌یافته دانسته و عرفی‌سازی را فریاد کند،
*دنیای امروز را دنیای گفتمان بداند و نه موشک،
*اباحه‌گری را به‌عنوان سیاست غیررسمی بپذیرد،
*مذاکره در مورد اسرائیل را تئوریزه کند،
*در بحبوحه شرایط جنگی، از لزوم بازگشایی کنسولگری آمریکا حمایت کند،
*مردم را در برابر مردم بخواهد،
*مقاومت را پایان‌یافته تلقی کند،
*از تهاجم فرهنگی نگوید و خود را به تجاهل بزند،
*نفوذ فرهنگی را توهم توطئه بداند،
*تحولات منطقه را با بازگشت به شیوه سیاست‌ورزی شخصیت‌هایی نظیر انورسادات درهمنشینی با مناخم بگین وجیمی کارتر در قرارداد کمپ‌دیوید و سال‌ها بعدتر،همنشینی یاسر عرفات با اسحاق رابین وبیل کلینتون در قالب قرارداد اسلو،اجتماعی‌سازی کند،
*در برابر تحریم انتخابات دم برنیاورد،
*کرسی‌های آزاداندیشی را فقط به خستگان از انقلاب واگذارد و تریبون آنها شود و... .

خاستگاه سوم امانیروهایی هستندکه به عارضه«خودنظام‌پندار»مبتلا شده وهر آینه همه‌چیزوهمه‌کس را درخدمت خود می‌خواهند. خود حکم می‌کنند و خود اِعمال می‌کنند واگر رسانه ملی بازتاب‌دهنده خواست‌های آنان نباشد، چرخ تخریب را به حرکت وامی‌دارند. اینان ظاهری نیکو اما در باطن تمنای دیگری دارند به نام منیت.خاستگاه چهارم اما طیفی را شامل می‌شود که به جریانی عجول مشهورند. اینان خود را همه‌چیزدان تبلیغ کرده و به‌دلیل همان عجولی برای در تراز دیدن خود و برای تثبیت آنچه کفایت حضور در مصادر بالا می‌خوانند، بدنامی را بهتر از بی‌نامی می‌دانند. از سویی برای وایرال‌سازی در شرایطی خود را در جبهه حقانیت تعریف می‌کنند، از سوی دیگر پوزیشن اپوزیسیون گرفته و سرگردان هستند در انتخاب هویت غایی خود.  این بی‌هویتی آنان را بر آن می‌دارد که به همه‌چیز چنگ زده و راهبرد خراش برای دیده‌شدن خود را دنبال کنند؛ روزی علیه دستگاه قضا، روزی فلان وزارتخانه، دگر نهادها، روزی رسانه ملی و درهنگامه‌ها حتی علیه کلیت حاکمیت. گرچه اینان درحاشیه کنش‌هایشان نیز تأمین مطالبات خود و تضمین کسب‌وکارشان در پروژه‌ها را نیز دنبال می‌کنند. بی‌تردید صحنه موجود نشان می‌د‌هد که چطور برخی جریان‌ها رسانه ملی را مانع دموکراسی سکولار خود دانسته، برخی آن را تحت انقیاد خود می‌خواهند، بعضی دیگر، فهم خود را بالاتر از سیاست‌های اعلامی و اعمالی و برخی نیز تخریب را برای گشودن مسیرهای پروژه‌های خود پی‌جویی می‌کنند. برآیند این تلاش‌ها اما همین شرایط حاضر است که آنان با شبکه‌کردن مجموع هجمه‌ها و تخریب‌ها، اولا؛ مدعی عدم اقبال به رسانه ملی می‌شوند، دوما؛ آن را منفعل می‌خواهند و سوما؛ با ایجاد تخریب و هراس، رسانه ملی را در تابعیت خود طلب می‌کنند. روایت هجمه‌ها و حمله‌ها به رسانه ملی از این زوایا البته نکته دیگری نیز دارد. اگر رسانه ملی به زعم آنان تاکنون دچار مشکل بوده و حتی آنان خواستار تحریم آن از سوی دولت نیز می‌شوند، پس چگونه است که این طیف‌ها تلاش‌های سازماندهی‌شده‌ای را برای تخریب و به‌دست‌‌گیری خطوط راهبردی آن دنبال می‌کنند؟ آیا نباید این مدل‌های رفتاری را اعتیاد به تخریب و رسیدن به تمنای پروژه‌های خود در ساحات مختلف دانست؟ در مجموع باید گفت که هرچه هست، تخریب‌گران، رسانه ملی را نه بازتاب‌دهنده سیاست‌های کلی نظام و نه رسانه‌ای بصیر که رسانه‌ای جریانی و جناحی و در خدمت مطالباتی می‌خواهند که دارای کمترین قرابت با مطالبات راستین مردم است. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها