حقوق بشرآمریکایی درخدمت نسل‌کشی صهیونیستی

فرود آمدن مهیب دو بمب هسته‌ای توسط آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی، پایان خونین و دهشتناک جنگ جهانی دوم را رقم زد. پس از آن، واشنگتن و متحدان غربی آن در جنگ، درصدد خلق و تثبیت «نظم جهانی» براساس انگاره‌ها و مؤلفه‌های مدنظر خود پرداختند. در این روند، «مفاهیم» در خدمت «مصادیق» قرار گرفت!
کد خبر: ۱۴۶۳۸۷۱
نویسنده حنیف غفاری - دبیر بین‌الملل
 
به عبارت بهتر، مفاهیمی مانند حقوق‌بشر، حقوق شهروندی، حق حیات و...هیچ‌یک به صورت ذاتی اصالت و موضوعیت نداشته و صرفازمانی موضوعیت پیدامی‌کردندکه مصادیق آن مبتنی برخواسته‌هاومطامع بازیگران غربی پیروز درجنگ‌جهانی‌دوم باشد. متاسفانه ساختار سازمان ملل متحد در چنین فضایی ترسیم شد که نتیجه آن را ما امروز‌ - درسال ۲۰۲۴ میلادی - و درجریان نسل‌کشی تمام‌عیار در غزه و سکوت و انفعال وقیحانه آن مشاهده می‌کنیم. 
 
نگاه ابزاری آمریکا به مفاهیم حقوقی
حقوق‌بشر غربی در چنین بستر و فرامتنی باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در این‌خصوص سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست این‌که حقوق‌بشر در آمریکا حتی یک قرارداد اجتماعی نیز محسوب نمی‌شود زیرا دارای مبنا و  ثوابت مصداقی نبوده و صرفا بر اساس تفسیر سیاستمداران مورد توجه و استناد قرار می‌گیرد. این همان نگاه ابزارگرایانه (و نه اصیل) آمریکا در قبال مفاهیم حقوقی، از جمله حقوق‌بشر و حقوق شهروندی است. بر همین مبنا، سرکوب دانشجویان مدافع فلسطین در دانشگاه‌های کالیفرنیا و تگزاس، مصداق برقراری نظم محسوب می‌شود و در مقابل، هرگونه اقدامی در راستای جلوگیری از اغتشاش در کشورهای مخالف آمریکا، مصداق نقض حقوق‌بشر!درچنین معادله‌ای، نسل‌کشی آشکار رژیم صهیونیستی درفلسطین، تحت عنوان دفاع مشروع توصیف می‌شود و در مقابل، به هلاکت رسیدن اشغالگران صهیونیست در حمله به غزه و رفح، مصداق حادثه‌ای اسفبار! در اینجا ماجرا از استانداردهای دوگانه نیز فراتررفته وبه نوعی وقاحت در«تفسیر واقعیات مطلق»ازسوی آمریکا و اتحادیه اروپا رسیده‌ایم.درعین حال، همین تفسیر کاذب و ابزارگرایانه از حقوق‌بشر در غرب، به‌واسطه ارتباط مستمر سیاستمداران و رسانه‌های ظاهرا مستقل! در آمریکا و اروپا صورت می‌گیرد.بازیگران غربی در حوزه مفاهیم، کلید واژه‌هایی مثل حق توسعه، حقوق شهروندی، حقوق‌بشر و واژگانی از این دست، مدام و به صورت مستمر در رسانه‌ها و حتی در ادبیات سیاستمداران خود پمپاژ می‌کنند.این رویکرد کلان دهه‌هاست ادامه دارد، در تفسیر این واژگان دیگر شاهد اصالت مبانی اخلاقی و حقوقی بر منافع سیاسی نیستیم و در حقیقت غرب براساس منافع سیاسی و رویکرد ابزاری این مفاهیم و مصادیق را با هم تطبیق می‌دهد.
 
سانسور مصادیق نقض حقوق‌بشر
نکته دوم این‌که جنگ غزه، نسل‌کشی دریمن، نسل‌کشی مسلمانان میانمار، اتفاقی که در جریان نسل‌کشی مسلمانان بوسنی رخ داد و فجایع دیگری که ما آنها را مصداق عینی نقض حقوق‌بشر می‌دانیم با بایکوت و سانسور سیاستمداران و رسانه‌های غربی مواجه می‌شود.گویا اساسا اتفاقی رخ نداده و جان هزاران انسان بی‌گناه قربانی توحش غرب و رژیم اشغالگر صهیونیستی نشده است! به عنوان مثال، آمریکا قصد دارد در جریان جنگ اخیر غزه، نقش یک ‌واسطه‌گر را در مذاکرات بازی کند، حال آن‌که خود در تولید و استمرار این نسل‌کشی وقیحانه، مهم‌ترین نقش ممکن را ایفا کرده است. در تشریح رویکرد وقیحانه اخیر غرب، همین بس که واشنگتن نه‌تنها حامی اصلی رژیم اشغالگر صهیونیستی درجنگ غزه محسوب می‌شود،بلکه درعرصه میدانی وعملیاتی نیزفرماندهی بخش‌های گسترده‌ای‌ازعملیات نسل‌کشی کودکان بی‌دفاع فلسطینی رابرعهده‌داشته‌ودارد.این‌روندمتوقف نشده وحتی درجریان تهاجم صهیونیست‌ها به رفح نیز شاهد آن هستیم. واقعیت ماجرا این است که متعاقب خیزش عمومی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا، احساس نیازغرب نسبت به مانورهای تبلیغاتی وخبری کاذب وارائه آدرس‌های انحرافی درقبال جنگ‌غزه بیشترشده وهمین مسأله، هشیاری افکار عمومی و رسانه‌های حامی ملت فلسطین در دنیا رامی‌طلبد. ازسوی دیگر،نقش آمریکا در به شکست کشاندن مذاکرات آتش‌بس در قاهره نیز مسجل است.با این حال مقامات دولت بایدن تلاش می‌کنند خود را حامی آتش‌بس در غزه جلوه دهند. این قاعده درخصوص دولت‌ مکرون در فرانسه و اولاف شولتس در آلمان نیز صدق می‌کند.
 
نقش ایران در افشای چهره واقعی آمریکا
نکته سوم، به نقش مهم و پررنگ جمهوری اسلامی ایران در افشای چهره واقعی غرب در حوزه حقوق‌بشر و متعلقات آن است. ایران اسلامی نه‌تنها راهبرد‌های منطقه‌ای و عملیاتی غرب را در منطقه به چالش کشیده، بلکه فراتر از آن با ترویج گفتمان انقلاب اسلامی شاهد هستیم که منظومه فکری و رسانه‌ای غرب هم عملا قدرت مانور خود را در میان واژگان زیبا اما مصادیق ناملموس از دست داده است.این مهم، در سایه جهاد تبیین حاصل شده و این روند قطعا باید با قوت و قدرت دیگری در این پیچ تاریخی مهم و حساس ادامه پیدا کند. ایران در این‌خصوص، حتی ساختارها و مناسبات ساخته و پرداخته غرب در نظام بین‌الملل را به چالش کشیده است.از آنجا که ساختار سازمان‌های بین‌المللی، بعد از جنگ جهانی دوم، مخصوصا سازمان ملل متحد و کمیته‌های اصلی و فرعی آنها توسط آمریکا متحدانش چیده و تعریف شد، مشاهده می‌کنیم که خروجی این ساختار جز تامین منافع نظام سلطه نیست.

رسوایی غرب
درنهایت این‌که جنگ غزه، کوس رسوایی حقوق‌بشر غربی را به‌صدادرآورده و عدم تطابق مفهوم و مصداق آن را علنی ساخته است. امروزه حتی شهروندان کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز درخصوص این پارادوکس آشکار آگاه شده و ساختار قدرت و حکمرانی ضدحقوق‌بشری در کشورهای‌شان را به چالش کشیده‌اند.مثلث آمریکا-رژیم صهیونیستی -اتحادیه اروپا طی ماه‌های اخیر هزینه‌های زیادی در ابعاد تبلیغاتی و رسانه‌ای صورت داد تا بلکه بتواند از ظهور و بروز چنین شعور مقدس و خیزشی ممانعت به عمل آورد اما در این مسیر با شکست مفتضحانه‌ای رو‌به‌رو شد. تبلور آگاهی و استواری در میان ملت‌های دنیا، موضوعی نیست که غرب بتواند با هم‌افزایی سیاستمداران و رسانه‌های طرفدار سلطه، آن را تحریف یا انکار کند. بدون شک در آینده‌ای نزدیک، ثمره این درک و آگاهی جهانی را در افول و سقوط غرب و رژیم صهیونیستی مشاهده خواهیم کرد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها