نابودی کشاورزی در ایران

محمدرضا پهلوی آبان۱۳۲۸ درسفر۴۵ روزه خودبه آمریکا درنیویورک اظهارکرد: «جهت برخورداری دهقانان و طبقات محروم از یک زندگی خوب، بایستی اراضی واگذاری به سازمان شاهنشاهی با اقساط طولانی‌مدت به دهقانان فروخته شود؛ به اضافه این‌که اراضی خالصه نیز مجانا بین آنها تقسیم گردد.»
کد خبر: ۱۴۴۹۳۴۴
 
یکی دو روز پس از آن گفت: «برنامه‌ای در نظر است به مورد اجرا گذاشته شود که طبق آن مالکان بزرگ، آبادی‌ها و اراضی خود را به دولت بفروشند و دولت نیز این اراضی را به قیمت تمام‌شده به اقساط کوچک به برزگران بفروشد و باید با تأسیس شرکت‌های تعاونی و با استفاده از ماشین‌آلات جدید کشاورزی بر میزان محصولات بیفزاییم.»آمریکا می‌خواست دستگاه حاکم را انحصارا به سوی خود جذب کند و مخصوصا تصورش این بود که شکاف طبقاتی را با کمک‌های اقتصادی به عده‌ای خاص به وجود آورد؛ بنابراین بر اصلاحات ارضی تأکید داشت.طرح اولیه اصلاحات ارضی در زمان نخست‌وزیری دکتر اقبال، یعنی ۲۴ اسفند ۱۳۳۸ تسلیم مجلس شد؛ اما به دلیل مخالفت آیت‌ا... بروجردی با این اصلاحات و اجرایی نشدنش تا زمان تشکیل کابینه دکتر امینی صحبتی از اجرای آن به میان نیامد؛ اما زمانی که «جان اف‌کندی» از حزب دموکرات به قدرت رسید، درصدد برآمد برنامه‌های کمک نظامی را قطع و اعطای سرمایه برای توسعه اقتصادی را جایگزین آن سازد؛ بنابراین برنامه‌هایی چون:‌‌‌‌ اصلاحات ارضی، بهبود نظام آموزشی، بهداشت، مسکن و توسعه صنعت در اولویت قرار گرفت. درواقع، اهداف آمریکا از توصیه اصلاحات ارضی به رژیم‌های وابسته به غرب، مانند ایران، عبارت بود از: حمله به استعمارگران قدیمی مثل: انگلستان، فرانسه و...، جلب نظر روشنفکران کشورهای توسعه‌نیافته، کسب سودهای کلان از بازارهای جدید برای خویش، نفوذ سیاسی و اقتصادی خود.رژیم شاه در ظاهر، چهار هدف عمده از اجرای اصلاحات داشت: کاستن قدرت سیاسی مالکان بزرگ و ایجاد پایگاه اجتماعی برای رژیم در میان روستاییان؛ جایگزینی زراعت سودآور به جای زراعت سنتی؛ افزایش بازار خرید روستاییان و توسعه بازارهای واقعی برای تولیدات صنعتی؛ افزایش بهره‌وری کشاورزی و به‌کارگیری نیروی مازاد در صنایع شهری.اصلاحات ارضی در سه مرحله اجرا شد. پس از تصویب لایحه اصلاحات ارضی، روز دوشنبه ۲۱ اسفند۱۳۴۰ محمدرضاشاه، اولین سند مالکیت را به کشاورزان منطقه «پیشاهنگ» در مراغه داد. زمین‌های مشمول اصلاحات ارضی به زارعان، وارثان زارعان، برزگران و کارگران کشاورز واگذار شد. 
 
مخالفت با اصلاحات ارضی
قانون اصلاحات ارضی را ابتدا دولت اقبال تهیه و به مجلس تقدیم کرد. این قانون با توجه به جوّ حاکم بر مجلس و مخالفت زمین‌داران و مالکان بزرگ و صاحب نفوذ به تصویب نرسید. اجرای اصلاحات ارضی به خصومت بیشتر زمین‌داران و کارفرمایانی منجر شد که انجام این اصلاحات و تأسیس نظام مالیاتی را به زیان خود می‌دیدند.اختلاف شاه بیشتر با امینی، ارسنجانی و اجراکننده اصلاحات بود، نه نفس اصلاحات ارضی؛ زیرا امینی، اصلاحات ارضی را نقطه شروع اصلاحات اساسی در ابعاد دیگر و مبارزه با فساد اداری می‌دانست که شاه موافق آن نبود.جبهه ملی نیز درباره اصلاحات ارضی بسیار محتاط عمل کرد؛ زیرا چند نفر از اعضای شورای‌عالی جبهه ملی، از مالکان بودند.امینی در این‌باره خود را دلسوز مردم و علاقه‌مند به روحانیت مطرح ساخت؛ حتی برای فریب افکار عمومی و جلب نظر جامعه روحانیت به دیدار علما و مراجع قم رفت؛ ولی امام خمینی(ره) با ذکر مطالبی درباره دیکتاتوری پهلوی و سلطه آمریکا، وی را ناامید کرد و فرمود: «شما امروز که عهده‌دار ریاست دولت هستید و نخست‌وزیری کشور در اختیارتان است، مسئولیت سنگین‌تری دارید. شما در امور دین با مردم، آنچنان رفتار کنید، تا ذکر خیری از شما و خاطره خوبی از دوران نخست‌وزیری شما در میان مردم بماند.»همچنین امام تذکراتی درباره خدمات فرهنگی روحانیت و توسعه و گسترش مسائل معنوی در سازمان‌های آموزشی و حل گرفتاری‌های عمومی و اقتصادی به نخست‌وزیر داد و سپس فرمود: «درست است که ۵۰ سال پیش، اکثریت باسوادان را روحانیت تشکیل می‌دادند؛ ولی حکومت دست افرادی دست‌نشانده بود؛ از جمله رضاشاه.» روحانیت می‌بایست، پایه‌های نهضت ملی را تقویت می‌کرد تا روزی بتواند با حکومت‌های غیرملی مبارزه و مقابله کند. شاه، مخالفت روحانیان را «ارتجاع سیاه» نامید و آن را محکوم کرد و با الفاظ توهین‌آمیز از ایشان نام برد. در آن حال، جبهه ملی، یارای مخالفت نداشت و روحانیت شیعه به‌خصوص امام خمینی(ره) با اصلاحات ارضی مخالفت کرد. 
 
نتایج و پیامدهای اصلاحات ارضی
 برنامه اصلاحات ارضی، ظاهرا کشاورزان متوسط را به عنوان یک نیروی اجتماعی به حساب می‌‌آورد؛ ولی تعداد این‌گونه کشاورزان، حدود یک‌دهم مجموع کشاورزان ایران بود. به کشاورزان فقیر، قطعات کوچک زمین می‌رسید. کارگران کشاورز که نیروی عمده‌ای بودند، امید زمین‌دار شدن را از دست دادند و بدین ترتیب طولی نکشید که ده‌ها هزار کشاورز بیکار و بدون زمین برای کاریابی به شهرها روی آوردند. کشاورزی با اجرای اصلاحات ارضی، نابود و شهرها از کشاورزان انباشته شد. این اصلاحات علاوه‌بر دگرگونی در الگوی مالکیت، باعث تغییرات مهمی در جمعیت کشور شد؛ در حالی که در اوایل دهه ۱۳۴۰ در حدود ۳۰ درصد از جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کردند، در سال ۱۳۵۴ این رقم به ۴۵ درصد رسید. شاه بسیاری از ثروتمندان زمین‌دار را با خودش دشمن کرد به این امید که در عوض، پشتیبانی کشاورزان را جلب کند.کنترل قیمت محصولات کشاورزی مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییانِ بی‌زمین به شهرها، بی‌توجهی دولت به مازاد محصولات کشاورزی برای تأمین غذا، صادرات و تأمین درآمد، به دلیل استفاده از عواید نفت از مهم‌ترین مسائلی بود که سطح محصولات کشاورزی را دچار افت کرد.

دفن ملکه مادر در گور دسته جمعی!
در طول تاریخ زنان زیادی  را در جایگاه مادر، همسر یا خواهر مشاهده می‌کنیم که در جابه‌جایی مقامات یا دخالت در سیاست‌های داخلی و خارجی دست داشته‌اند. خاندان پهلوی به دور از این‌گونه اقدامات نبودند. تاج الملوک آیرملو در بادکوبه قفقاز به دنیا آمد. پدرش از افسران عالی‌رتبه در بادکوبه بود. محیط نظامی گونه خانوادگی سبب شد رضا به دامادی خانواده پذیرفته شود. او پس از به دنیا آمدن محمدرضا و اشرف در حسن آباد تهران و تیمار کردن اسب‌ها در اصطبل‌خانه سفارت انگلیس به پادشاهی رسید‌؛ تخیلی که هیچ‌گاه به ذهن او خطور نمی‌کرد، ولی این افسر قزاق با کمک انگلیس مسبب خلع قاجار از سلطنت شد.تاج الملوک در مقایسه با دخترش، اشرف و همسر فرزندش (فرح) از تحصیلات عالیه در خارج کشور برخوردار نبود و با تقلید از سبک زندگی اشراف قدیم به سرودن شعر ومجالس شعرخوانی تمایل نشان می‌داد.با بررسی پیشینه تاج‌الملوک روشن می‌شود که او به غیر از دیدار با هیتلر و استالین و تعداد معدودی سفر منطقه‌ای،به جای دیگری سفر نکرده بود اما وی پایه‌گذار عملی کشف حجاب در حوزه عمومی بود. او که بارها آرزو داشت کاخ‌های مجلل قاجاریان را از نزدیک ببیند، خود مقیم یکی از آنان شد. ملکه مادر بودن و همسر رضاشاه، او را در درون دایره آزادی از قدرت مطلق قرار داده بود که ورود به حوزه آن کار دشواری می‌نمود‌؛ آن هم در زمانه‌ای که به‌تدریج وضعیت جدایی دین از سیاست توسط روشنفکران نزدیک به رضاشاه قوت می‌گرفت. تاج‌الملوک با بودن رضاشاه نمی‌توانست در امور سیاسی دخالت کند و هنوز ورود زنان به عرصه سیاست پدیده‌ای رایج و معمول نبود اما در زمان پهلوی دوم، خانواده سلطنتی پهلوی، اعم از مادر، همسر و خواهران محمدرضا به حوزه سیاست وارد شدند و بعضا به دخالت‌هایی دست زدند. تاج‌الملوک در خاطراتش تاکید کرده است رضاشاه ابتدا مذهبی بود و شعائر دینی را رعایت می‌کرد اما پس از همنشینی با محمدعلی فروغی و قائم مقام رفیع، نه‌فقط از اصول اولیه خود دست کشید، بلکه مذهب زرتشت و اندیشه‌های سیاسی باستان را سرلوحه خود قرار داد. بی‌شک، تاج الملوک نیز با تأثیرپذیری از رضاشاه، سبک و شیوه زندگی او را پی گرفت. همان‌طور که می‌دانیم، اولین نمایش علنی بدون حجاب خانواده سلطنتی درزمستان۱۳۱۳ درمراسم دارالمعلمین جدید تهران انجام شد. تاج‌الملوک، نوشیدن کنیاک، قمار و تریاک را امری خصوصی و برای خوشگذرانی می‌دانست و اذعان می‌کرد نوشیدن یک گیلاس کنیاک برنامه ۴۰ساله‌اش در طول زندگی بوده اما اینها کارهایی صرفا شخصی نبود، بلکه بنا بر اسناد ساواک، او و برخی از مقامات مقدار زیادی هروئین و تریاک دریافت می‌کردند. باید در نظر گرفت بحث تریاک در خاندان سلطنتی، فراتر از مصرف آن بود و حوزه توزیع را هم دربرمی‌گرفت. البته در این زمینه، عامل عمد، اشرف پهلوی بود که به‌راستی با مافیای بین‌المللی ارتباط داشت. 
تنها ذکری که درباره مداخلات سیاسی و سیاسی بازی ملکه مادر (تاج الملوک) مطرح شده در مورد رئیس وقت شهربانی است. به سبب دوستی ملکه با تیمسار علوی مقدم در برابر فشاری که از طرف آمریکایی‌ها برای تغییر او انجام می‌گرفت ایستادگی و حتی شاه را تهدید کرد که اگر علوی مقدم تعویض شود، ایران را ترک می‌کند. با همه این احوال دخالت‌های تاج‌الملوک قابل مقایسه با اشرف نبود.به نظر می‌رسد تاج الملوک در مقایسه با اشرف و فرح، گستره اندکی از اقدمات سیاسی، اجتماعی و سیاسی داشته است. تنها امتیاز وی، ملکه مادر و همسر رضاشاه  بود که آن هم خیری برای وی نداشت. تاج‌الملوک آنقدر زنده ماند تا ظهور و سقوط سلسله پهلوی را نظاره‌گر باشد. وی سرانجام در اسفند ۱۳۶۰ در بیمارستان مرکزی نیویورک در گذشت. آنچه در این میان جالب توجه و در عین حال سخت رقت‌انگیز و عبرت‌آموز می‌نماید، برخورد خاندان به خارج گریخته پهلوی با موضوع کفن و دفن و خاکسپاری پیکر تاج‌الملوک است. در این باره نوشته‌های مشترک ملیحه خسروداد، تورج انصاری، محمودعلی باتمانقلیچ که در آستانه مرگ تاج‌الملوک مشغول مصاحبه و تنظیم خاطرات او بودند و واقعه درگذشت تاج‌الملوک باعث ناتمام ماندن پروژه مذکور شده بود، قابل تأمل است:«آخرین جلسه دیدار و گفت‌وگوی ما با خانم تاج‌الملوک در نیویورک بود. در حالی که قرار بود مجدد در پایان همان ماه با او ملاقات کرده و گفت‌وگوهای خود را پی‌بگیریم، مطلع شدیم در بیمارستان مرکزی نیویورک دار فانی را وداع گفته است.پس از درگذشت ملکه پهلوی، جنازه او در بیمارستان مرکزی نیویورک تک و تنها و درنهایت غریبی بود. در روز مرگ هیچ کس بالای سر او نبود و هفته‌ها روی زمین ماند و کسی برای دفن او اقدامی نکرد. پس از مرگ وی هیچ یک از بازماندگانش حاضر به پرداخت مخارج بیمارستان و مخارج کفن و دفن او نشدند و جنازه ملکه قدرتمند ایران برای نزدیک به دو ماه در سردخانه بیمارستان بلاتکلیف ماند!ما(تهیه‌کنندگان نوار مصاحبه‌های ملکه تاج‌الملوک) که برای مدت چند ماه جهت ضبط نوارهای مصاحبه در اطراف او بودیم از این برخورد غیرانسانی با ملکه تاج‌الملوک شگفت‌زده شدیم. به‌ویژه آن که متوجه شدیم حتی رضا پهلوی، نوه ارشد بانو تاج‌الملوک که وارث ثروت عظیم چندین میلیارد دلاری پدرش است از پرداخت چند هزار دلار برای انجام مراسم خاکسپاری مادربزرگش امتناع کرده است. هر یک از بازماندگان خانواده پهلوی پرداخت مخارج بیمارستان و کفن و دفن را به دیگری حواله کرد تا سرانجام فرح پهلوی ۵۰۰۰ دلار از پاریس برای غلامرضا پهلوی فرستاد و از او خواست تا این پول را صرف مراسم دفن تاج‌الملوک کند اما متأسفانه غلامرضا پهلوی که آلوده به مواد مخدر و از نظر خست و پول‌پرستی شهره خاص و عام است، پول اهدایی فرح را به جیب زد و صرف اعتیاد خود کرد.سرانجام جنازه همسر قدرتمند رضاشاه و مادر محمدرضاشاه پهلوی با کمک شهرداری نیویورک همراه افراد معتاد، ولگرد، بی‌خانمان و جنازه‌های بی‌هویتی که هر روز و شب در گوشه و کنار بندر نیویورک کشف می‌شدند و بدون هیچ‌گونه مراسمی در گور دسته‌جمعی و بی‌نام و نشان مخصوص این افراد به خاک سپرده شد.»

«انقلاب‌ ایدئولوژیک» خط پایان منافقین
در پی استقرار تشکیلات منافقین(سازمان مجاهدین خلق) در فرانسه، شکست‌های مستمر استراتژی‌های رهبری سازمان و «تناقض بین تفکرات و عملکرد انحرافی و غلط مرکزیت (چه ایدئولوژیک و چه تشکیلات سیاسی استراتژیک) با اصول ، ضوابط و معیارهای سازمان‌ که در شکست‌ها و بن‌بست‌ها، عدم کارایی لازم سیستم تشکیلاتی، رشد انتقادات و اعتراضات و کناره‌گیری سطوح مختلف سازمانی عینیت می‌یافت، انشعاب و فروپاشی تشکیلاتی را در آینده‌ای نه‌چندان دور‌، در چشم‌انداز قرار داده بود.» 
افرادی مثل پرویز یعقوبی که از کادرهای قدیمی بوده‌اند‌، به علت رعایت نشدن اصول تشکیلاتی مقبول سازمان به نوشتن نامه‌های اعتراضیه به رهبری سازمان اقدام کردند و خواستار تشکیل کنگره‌ای از نمایندگان اعضای سازمان شدند تا عملکرد مرکزیت مورد بررسی قرار گیرد.دراواخرسال۶۳رجوی پیش‌بینی کرد که کادرهای اصلی گروه دیر یا زود به این جمع‌بندی می‌رسند که اقدامات‌، تاکتیک‌ها و سیاست‌های وی با ناکامی روبه‌رو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان وارد آمده است. رهبری سازمان پی برد که عدم تحقق هدف‌های استراتژیک باعث بروز تردید در خط مشی و درستی تاکتیک‌های رهبری شده و مقدمه بحران سیاسی‌، تشکیلاتی و رشد تضادهای درونی را فراهم خواهد ساخت. از این رو برای گریز از بحران‌، اقدام به تغییر ماهیت تشکیلات و روابط تشکیلاتی کرد و کوشید تحت عنوان «انقلاب نوین ایدئولوژیک»، در واقع با «رهبر‌سازی» بر بن‌بست پدید آمده غلبه کند. 
در تاریخ ۱۹اسفند۶۳، اعلان ازدواج غیرمترقبه و حیرت‌انگیز نفر اول سازمان (رجوی) با همسر‌فرد دوم سازمان (ابریشمچی) توجه بسیاری را به این حادثه معطوف ساخت. مرکزیت سازمان در بیانیه خود کوشید تا اعضا و هواداران را برای جاانداختن شکل نوین رهبری آماده سازد. ظاهرا چنین نمایانده شد که این برنامه از مدت‌ها قبل توسط رجوی در حلقه پیرامونش مورد بحث و پذیرش قرار گرفته بود و مدت‌ها روی طراحی و چگونگی اجرای آن کار شده بود. از همان مرحله آغازین اجرای این طرح‌، کادرها در مقیاس وسیعی اقدام به تقدیس و ستایش و اعلام تسلیم در برابر رهبری نوین کردند. به رغم آشکار بودن جنبه غیرشرعی این ازدواج که قبل از سپری شدن مدت شرعی بین طلاق و ازدواج دوم زن‌ انجام شده بود، در تبلیغات انبوه سازمان تلاش شد تا با تشبیه و استناد موضوع به اسلام و سنت پیامبر، صورت مقدس نیز برای این اقدام پرداخته شود. حال آن‌که‌‌ شگفتی و تحیر ناشی از این ماجرای عجیب و بی‌سابقه، وجوه عاطفی و انسانی ایجاد جدایی بین یک زوج دارای فرزند سه ساله و تصاحب اقتدارگرایانه همسر یک دوست و همکار را نیز در اذهان برجسته ساخته بود. 
 
پیشینه این پیوند
برخی‌ مبارزان قدیمی -که از قضا دارای سوابق طولانی حضور در میان مجاهدین خلق نیز بودند- به گونه‌ای، ارتباط میان آن دو نفر را مسبوق به سابقه عنوان کردند و حتی یادآور شدند که پچ پچ‌های مربوطه، حاکی از قدمت این رابطه از اواخر سال ۵۹ بوده است!علاوه بر این‌ زمزمه‌های دیگری از درون سازمان مجاهدین خلق به بیرون انعکاس می‌یافت که کل ماجرا را به‌نوعی دیگر ترسیم می‌کرد. این زمزمه‌ها حاکی از این بود که «یک جریان رسوا» ناگهان به «چیزی دیگر» تبدیل شده است. البته ناگفته نماند که اختلاف مریم و ابریشمچی بر سر ارتباط با رجوی مسبوق به سابقه بوده؛ زمان آن به کمی بعد از ازدواج این دو بر‌می‌گشته است: «بچه‌هایی که در خانه تیمی ابریشمچی بودند (مثل احمد پورقاضیان و رفعت خلدی) قبل از اتفاق ۱۹بهمن(ضربه به مرکزیت سازمان در‌کشور) تعریف می‌کردند که مریم به شدت به بهانه‌های مختلف، اصرار به رفتن از ایران و نزدیک شدن به رجوی داشت و این موضوع، جو بدی در خانه ایجاد کرده بود‌؛ به طوری که مریم و مهدی همیشه دعوا داشتند.» در ماجرای پاییز ۶۳ نیز گویا قضیه از این قرار بوده است که عده‌ای از اعضای سازمان در پاییز آن سال، مسعود رجوی و مریم عضدانلو را به اعمال منافی عفت متهم می‌کنند و این دو نیز تکذیب نمی‌کنند:«پس از پرده‌برداری از این رابطه، کشمکش‌هایی در سطح مرکزیت سازمان آغاز گردید [در یک نشست مرکزی] . رجوی و مریم قجر در صندلی اتهام نشانده شدند و مهدی ابریشمچی به‌عنوان شاکی، محمد حیاتی [به عنوان دادستان] و جابرزاده انصاری به‌عنوان قاضی حضور پیدا کردند... ابریشمچی... صراحتا گفت: «ما ناموس‌مان هم دیگر امنیت ندارد! شما از الان به فکر دختران‌تان هم باشید‌؛ چه رسد زنان‌تان.»ازسوی متهمین(‌مریم و رجوی) اتهامات بدون کم و کاست مورد قبول واقع می‌شود‌؛ یعنی صراحتا به زنای محصنه در حضور جمع اقرار می‌کنند. هواداران رجوی در کمیته مرکزی در دادگاه هیاهو می‌کنند که رهبر، اختیار دارد و از این حرف‌ها!...»از قضا، اولین کسی که فضا را گرفت و قضیه را با ژستی پراگماتیستی تحلیل کرد -و به عبارتی،جانبداری ازرجوی رابه سودخود وتشکیلات قلمدادکردومخالفت با مشیت مسعود‌ را کفرآمیزتر از مخالفت با مشیت خدا دانست- شخص شاکی (ابریشمچی‌) بوده است. محور نشست(یا دادگاه) به دنبال بگومگوهای مفصل، به این سمت متمایل شد که حذف مسعود یعنی تلاش و نابودی سازمان و به این ترتیب، وجود شخص رجوی رمز بقای سازمان وانمود شد. این تغییر جهت، که شاید (با فرض صحت این روایت) از قبل برنامه‌ریزی شده بوده، منتهی به بیان مطالبی از سوی مسعود رجوی و سپس مریم قجر عضدانلو شد که چکیده آن به اجمال این است:«به خاطر تلقی استثمارگرایانه از زن، مردم به غلط فکر می‌کنند زن باید متعلق به یک نفر باشد‌؛ حق طلاق ندارد‌؛ ‌ یا نمی‌تواند خود ‌فرد دیگری را برای رابطه انتخاب کند...زن حق انتخاب دارد و هیچ تفاوتی نیز در همه ابعاد با مرد ندارد. وارد کردن اتهامات اخلاقی در مورد روابط بین زن و مرد، به خاطر رسوبات قشری است که در تفکر افراد باقی‌مانده است.وقتی کسی درسطح رهبری است،‌ فرد نزدیک با وی نیز دارای همان صلاحیت است... و از قضا عدم درک درست و انقلابی از «رهایی زن» و«جهش کیفی در ارتقای زن»است که موجب وارد آوردن آن اتهامات بوده است.»شاید الزام همه افراد -در مقاطع بعدی- به این‌که کلیه اعمال غیراخلاقی خود را در طول سالیان زندگی‌شان اعتراف کنند و -راست یا دروغ- ناگزیر باشند که نسبت‌های سخیف و شنیع به خود بدهند تا به‌عنوان یک عضو «انقلاب کرده» پذیرفته شوند، نوعی تلاش برای عادی‌سازی مسأله و جبران آن «دادگاه» -در خصوص ناگزیر شدن رجوی و همسر ابریشمچی به پذیرفتن ارتباط نامشروع‌شان- باشد. 
 
روایت خواهرزن اول از ازدواج سوم
مینا ربیعی، خواهر اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی‌ که از سازمان جدا شده است، درباره بررسی انقلاب ایدئولوژیک، درباره ماجرای ازدواج سوم رجوی می‌گوید:«[رجوی] از اواخر پاییز ۶۳ آمد در خفا انقلاب ایدئولوژیک را طراحی کرد...  او با خانم فیروزه بنی‌صدر ازدواج کرده بودند و آن‌طور که آقای بنی‌صدر در نوشته‌های‌شان بیان می‌کنند، یک ازدواج با نهایت عشق و علاقه و خارج ازمسائل سیاسی بوده (البته به ما این‌طور نگفتند و ما [هم] این‌طور ندیدیم! که این مبحثِ جدایی دارد.‌).[آقای رجوی] در شرایطی که همسر خانم فیروزه بنی‌صدر بودند، در شرایطی که آقای مهدی ابریشمچی و خانم مریم عضدانلو زندگی مشترکی -آن‌طور که خودشان در نشریات‌شان اعلام می‌کنند- کاملا موفق و بر مبنای علاقه با هم داشتند...درچنین شرایطی تصمیم گرفتند که انقلاب ایدئولوژیک را طراحی [کنند] و به اجرا بگذارند، ولی در پنهان.»البته در اغلب انتقادات اعضای سابق سازمان و شورای مقاومت از منظر اخلاقی، ابتدا و پیش از رجوی، این ابریشمچی بود که آماج حملات اولیه واقع می‌شد که چرا و چگونه حاضر شده است از همسر خود به سود رفیق تشکیلاتی‌اش  گذشت  کند و به این موضوع تن دهد؟! 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها