نکته اساسی و مورد تعجب در یافتن مدینه فاضله دقیقا در جایی قرار دارد که این شهر آرمانی از دیدگاه هرکس بهگونهای متفاوت از سایرین است و هرکس در این شهر آرزوها به دنبال نداشتهها و ایدهآلهای مطلوب خود میگردد. با یک نگاه سطحی به این موضوع بهراحتی میتوان گفت که برای اجتماع نوع بشر در قید حیات دنیایی، بهدلیل تناقض امیال و آرزوهای افراد، هیچ کجا نمیتواند مدینه فاضله باشد.
تشابه و تضادها
ایوان پترویج پاولف، یکی از برندگان جایزه پزشکی نوبل و یکی از شهیرترین روانپزشکان با تحقیق بر موضوع اندیشه که بر مبنای نظریه ارسطو استوار بر سه اصل (مجاورت، تشابه و تضاد) است، زلف هرگونه یادگیری را به انواع محرکها گره زده و محرکها را نیز شرطی یا غیرشرطی عنوان میکند. براساس یکی ازسه اصل مورد اشاره در حوزه اندیشه یعنی «تضاد» که یکی از دیدگاههای غالب اجتماعی در نظریههای فرهنگی نیز محسوب میشود، ساختار اجتماعی مبتنی بر تعارض و تضاد است و افراد و گروهها در جامعه بیش از «اجماع» براساس «تضاد» در تعامل هستند و از راه اشکال مختلف تضاد، تمایل به دستیابی به مقادیر مختلف منابع و منافع مادی و غیرمادی دارند.
جشنواره فجر و مدینه فاضله هنر
آستان هنر و بهویژه هنرهایی مثل فیلم و تئاتر که بیشتر در معرض دید و قضاوت مخاطب قرار دارند، دقیقا جایی برای تعریف و نیز محلی برای جستوجوی مدینه فاضله است که در آن هنرمند با خلق یک اثر، هم به دنبال خلق مدینه فاضله خیالی خود در قالب دنیای تصویر است و هم راهیافتن به بستر جشنواره هنر و شناساندن خود بهعنوان یک هنرمند را نیزعینا ورود به مدینه فاضله میداند. در ایران امروزماکه سهم هرکس ازمدینه فاضله هنر،منوط به عوامل بیشمار متضاد مدیریتی شده، راهیافتن به جشنوارهای مثل «جشنواره فجر» هرچند برای همه هنرمندان عرصه هنر امری تفاخرآمیز است؛ اما تاریخ این جشنواره بهخوبی ثابت کرده است آنها که متقدم در کسب عناوین سالهای گذشته این جشنواره بودهاند، بعدها به هزارویک دلیل جورواجور منتقدین جدی جشنواره شدند و حتی دیده شده که بعضی از حضرات، جشنواره را فاقد وجهات لازم هنری توصیف کردند.
آرزوی جوانان برای رسیدن به کمال هنر
در سوی دیگر این مدینه فاضله (جشنواره فجر) بیشمار جوانان جویای نام و در آرزوی چهرهشدن قرار دارند که فقط و فقط راهیابی به این جشنواره را عین قله و به مثابه دستیافتن به کمال هنر میدانند و پس از دستیافتن به آنچه تفاخرهای روشنفکرمآبانهای که از پس کلاه یا تیپ و پیپ هنریشان بر سطوح محافل و مجالس ترشح نمیکند!این واقعه در شهرستانها و نیز در سطح رقابتهای هنری محدود به یک طیف خاص، مثل جشنوارههای موضوعی یا منطقهای یا سازمانی از نمود بیشتری برخوردار است و راهیابی به جشنواره فجر تنها آرزوی هنرمندانی است که عمری در گوشهای از یک شهرستان دورافتاده یا در جمع محدودی از طیف خاصی نان آرزوهای خود را به قاتق هنر زدهاند و روزگار سپری کردهاند.
تناقضها در جشنواره تئاتر فجر
یکی از دوستان هنریام که دردایره همان طیف خاص و محدود قرار دارد، موفق به راهیابی به جشنواره تئاتر در بخش اجرای خیابانی شد و لاجرم، هم ازروی ارادت به او و هم از روی کنجکاوی جهت دیدن نیمچه رقیب چندساله خود در عرصه تئاتر و هم از روی خیسکردن تن خود در استخر جشنواره، راهی تالار وحدت شدم. تنها نبودم! یکی دیگر از دوستان اهل طریق هنر هم که زیاد هم جور فکریمان با هم جور نیست همراهم شد و دو طفل من هم که گاهی چشمه خلاقیت هنریشان به جوش میآید، طبق معمول با انگیزه کشف و یافتن منظری جدید از مناظر بینهایت هنری با جنبه تفریح و فراغت همراه من شدند. در طول مسیر چه گذشت، بگذرد؛ اینکه دل و روده هنری طیف خاص هنری محدود مورد هدفمان را از شکم سازمانیاش بیرون کشیدیم و مدیران سازمان را به کنایه جای قبله عالم و خداوندگار تصمیمهای سلیقهای نشاندیم و اهل هنرش را نیز تابع بادهای موسمی یافتیم، بماند؛ اما مقصدمان جشنواره فجر بود و قرار بود به دیدن آثار فاخری بنشینیم که بهنام تئاتر خیابانی معروف هستند. دور تا دور جایگاه یا همان استیج اجرا نشستیم. دو طفل من بیملاحظه جایگاه سبیل و کلاه و عینک هنری تئاتریها و هیات داوران درردیف اول نشستند و درهیجان موزیک و حرکت و گریم، چشم در چشم بازیگران زل زدند ومن این صحنه را تئاترتر از اصل اجرا که روی صحنه درحال اجرا بود، میدیدم ... . در یکسو اشتیاق بازیگران برای دیدهشدن و در یکسوی اشتیاق دو طفل من برای روی صحنه وحرکتهایی که به میزانسن معروف هستند، تقابل و تضاد خلق کرده بود.
چرا متال در جشنواره فجر جولان میدهد
سه اجرای پیدرپی از سه گروه مختلف،ضمن آنکه بهجد سایز و معیارجشنواره فجررا درذهنم تغییر داد و تمام تصورم از مدینه فاضله جشنواره را نیز برهم زد، یک سؤال اساسی را هم درذهنم شکل داد که علت راهیابی اینگونه آثار ــ که به شرح یکی از آنها در ادامه میپردازم ــ به جشنواره معتبری مثل فجر چه چیزی است؟چون باراهیابی این نوع آثار به جشنواره، گروههای دیگری که آثار بهمراتب بهتر و معناگرایانهتری دارند، آرزوها و مدینه فاضلهشان دچار ویرانی میگردد و اگر هم ویران نشود ــ درصورت باقیماندن در این عرصه ــ برای سالهای بعد از الگوهای راهیافته تبعیت خواهند کرد که این الگوها چیزی جز پوچگرایی و پریشانی و یأس و ناامیدی و بیمفهومی را در چنته ندارد.ویژگی یکی از این سه اثر موزیکالبودن آن بود که از موسیقی معروف به «متال» در آن استفاده شده بود. این نوع موسیقی از انتقال هیجان وحشتناکی برخوردار است که لزوم بهکارگیری این نوع موسیقی را در جشنوارهای که بهنام جشنواره فجر و انقلاب اسلامی بود بههیچعنوان درک نمیکردم؛ اما آن چیزی که عیان بود بهکارگیری این موسیقی تحرک بسیار بالا و ریتم حرکتی و تغیر میزانسنهای فراوان را به همراه داشت که این حجم از حرکت و تغییر میزانسن نیز گویای هیچ مفهومی جز پریشانی و سرگردانی نبود و عملا با ترکیب رنگ لباس بازیگران و کاراکترهای نامشخص و دکور ناموزون صحنه نکتهای قابل فهم جز شنیدن صدای گوشخراش موسیقی تند وجود نداشت و کمی هم فرم در حرکت بازیگران زن دیده میشد که نبود آن فرمها نیز هیچ لطمهای به کار نمیزد.
جشنواره تئاتر فجر یا محملی برای تولید هیجان
در پس این سه اجرا وقتی از دخترم که کنجکاوتر است و ذهن هنریتری نسبت به پسرم دارد، پرسیدم کدام کار را دوست داشتی و بهتر دیدی؟ گفت: کار اول!
و وقتی خواستم مبنای این وجه تمایز و ارزشگذاری را تشریح کند، فقط یک کلمه گفت: هیجان.
آیا جشنواره فجر محل و محملی فقط برای تولید هیجان است؟ قاعدتا نه! پس چرا اینگونه آثار جایگاهی در جشنواره فجر دارند و بالطبع جایگاه سایر گروههایی را که میتوانند آثار بهتری تولید کنند اشغال کردهاند؟ هرچقدر که دو دوتا میکردم، پاسخی نداشتم و باید به منزل برمیگشتیم.
اما من در سکوتی متفکرانه خیره به همه تضادهای موجود بین فاصله هیجان و هنر، مدینه فاضله را باید دوباره تعریف و دوباره باید کشف میکردم.
مدینه فاضله شاید خواب دو طفل من روی صندلی عقب ماشین بعد از آن هیجان و خستگی بود ... .