درباره آنا کارنینا

داستان پوسیدگی  یک فرهنگ

تولستوی سه رمان نوشته است که شاهکار خلاقیت او «آنا کارنینا» است که آن را را هم‌ردیف و هم‌قطار بهترین آثار ادبیات جهان کرده است.‌
کد خبر: ۱۳۹۶۴۵۳
نویسنده شمسی جلفا - نویسنده

آنا کارنینا یکی از نمونه‌های داستان واقعگراست که در زمان زندگی نویسنده و در سال ۱۸۷۰ ابتدا به‌صورت سریالی در روزنامه‌ها چاپ می‌شد که درباره اوضاع و شرایط خانوادگی و روابط حاکم بین زن و شوهر نوشته شده است. کتاب، داستان پوسیدگی یک فرهنگ است. چیزی که آشکارا منتقد آن دوران به‌خوبی از عهده نقدش برآمده است. زبان در روسیه دچار فرسایش است. خانواده‌ها به‌جای آموزش زبان خود، معلم استخدام می‌کنند تا به فرزندان‌شان زبان فرانسه یاد بدهند.‌
آنا کارنینا یک داستان حماسی است با یک تم تراژدی عاشقانه پر از هیجان که با قلمی ساده در۱۴۰۰ صفحه و در دو جلد به رشته تحریر در‌آمده است. عشق و حماسه با هم آمیخته شده و داستانی زیبا خلق شده است. رمانی که هر کسی باید حداقل یک‌بار آن‌را مطالعه کند.
 کتاب با تمام دلچسبی‌اش هیچ شباهتی با رمان‌های مدرن ندارد. توصیفات از شرایط آن‌قدر دقیق و عمیق نوشته شده که دیوانه‌کننده است و اگر این مقال از تولستوی نبود، می‌توانستم بدون ترس بنویسم که در توصیفات اغراق شده است. تولستوی به توصیف بدون روایت اعتقادی ندارد و ضمن توصیف، همزمان روایت می‌کند. توصیفات او از فضای روستا و زاغه‌نشین‌ها فوق‌العاده است و تشبیهاتش صریح و منطقی است. نویسنده به‌جای آن‌که همه وقایع را از زاویه دید یک نفر روایت کند. جریان‌ها را از زاویه دید ده‌ها شخصیت اصلی و فرعی بیان می‌کند. 
عشق جانسوز و صادقانه آنا به افسر جوان، بخشی از این رمان طولانی است. منهای این بحث از خیانت، شرافت اخلاقی، مذهب و به مسائل خود‌شناسی نیز توجه شده است. با این‌که اسم کتاب آنا کارنینا است و در نگاه اول گمان می‌رود که زندگینامه آنا را خواهیم خواند ولی کتاب فقط به شخصیت آنا اختصاص ندارد و حضور سه خانواده در این کتاب پر‌رنگ است و زندگی هر زوج به نوبت به چالش کشیده می‌شود. داستان فراز و نشیب‌هایی از معضلات خانوادگی است که مهم‌ترین و اصلی‌ترین بخش داستان مربوط به عشق ممنوعه آنا است به شخصیتی به‌نام ورونسکی و تأثیر ازدواج نامشروع آن دو بر زندگی همسر آنا؛ کارنین. 
زیباترین و کامل‌ترین ‌شخصیت داستان بد‌فرجام می‌شود و حتی پول و شهرت فراوان هم نمی‌تواند او را از غرق شدن در باتلاق زیاده‌خواهی دل نجات بدهد و عاقبت یک راه بیشتر باقی نمی‌ماند. شخصیت بعدی کنستانتین لوین است؛ مردی شریف که در جست‌وجوی حقیقت بود و با زندگی او زندگی کردیم. شخصیتی به‌نام ورونسکی شخصی بود که هم برای آنا مشکل ایجاد کرد و هم برای لوین. آنا در گرداب عشق آلوده به هوس ورونسکی خود را گم کرد اما لوین توانست بخشی از مشکلاتی را که توسط او در مسیر زندگی‌اش قرار گرفته بود با موفقیت پشت سر بگذارد.«همه خانواده‌ها خوشبخت مثل هم هستند اما خانواده‌های شور‌بخت هر‌کدام بدبختی خاص خود را دارند.» این جمله آغازین کتابی است که در ادبیات جهان جایگاه ویژه‌ای دارد.

منبع: ضمیمه قفسه کتاب روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها