به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، با گذشت سه روز از ماجرا، هنوز هم این انتقاد مطرح است که چرا متولیان امر، تنها به اعلام هشدار بسنده کرده بودند؛ آن هم در شرایطیکه به گفته سرهنگ جليل موقوفهاي، رئيس پلیس پیشگیری پایتخت، روز حادثه، تعداد بسیار زیادی از شهروندان به مجموعه تفریحی توچال مراجعه کرده بودند که بنا بر اظهارات مدیریت مجموعه، حضور چنین جمعیتی غیر قابل پیشبینی بود و همین افراد هم درگیر شدند.
از آن صبح بورانی و سرد و البته غمبار سه روز میگذرد و سرانجام تکلیف حادثه ریزش بهمن و گرفتارشدن کوهنوردان تهرانی در سرمای استخوانسوز کوههای تهران با جان باختن 11 کوهنورد مشخص شد. برخی خانوادهها در حال برگزاری مراسم عزاداری برای کوهنورد جانباخته خود هستند و برخی دیگر خوشحال از اینکه عزیزانشان صحیح و سلامت دوباره به خانه بازگشتهاند.
این اتفاقات در شرایطی میافتد که امدادگران هلال احمر، هنوز هم در حال جستوجوی اجساد و انتقال آنها به پایین هستند و خانوادههایشان از درد حادثهایکه میشد جلویش را بگیرند، چنگ به صورت میزنند و سینه میخراشند.
محمد رحیمیان، یکی از نجاتگران داوطلب هلال احمر که روزهای جمعه و شنبه در منطقه کلکچال و در عملیات امداد و نجات کوهنوردان حضور داشت، در مورد این حادثه به جامجم گفت: «بسیاری از این کوهنوردان در اثر سرمای زیاد، دچار یخزدگی شده و جان خود را از دست دادند. ما زمانی که پیکر بیجان یک کوهنورد را پیدا کردیم و بهصورت زمینی در حال بازگشت به پایگاه خود بودیم متوجه یک نقطه مشکی رنگ در دره شدیم. وقتی با دوربین به آن نگاه کردیم، معلوم شد یک جسد است. حالا مشخص نبود که چطور به آن نقطه از دره سقوط کرده است. احتمال دارد از سمت گردنه لیز خورده و سقوط کرده یا باد او را به دره پرت کرده باشد یا عوامل دیگر دخیل هستند.»
رحیمیان در مورد شدت سرمای منطقه توضیح داد:« روز حادثه سرما بسیار شدید بود، اما روز شنبه، شش درجه و شب و به طور ماکزیمم، 20 درجه زیر صفر بود. اجسادی که پیدا کردیم، فاصله زیادی با هم نداشتند و شنبه دو جسد کنار هم بودند. در مجموع پیکر بسیاری از کوهنوردان در یک منطقه بود.»
چالش کوه و مرگ
محمدحسین رسولی دبیر شورای ورزش منطقه آهار نیز از افرادی است که با عملیات امداد و نجات ارتباط مستقیم داشت.
او در مورد عملیات امداد و نجات گفت:« دو روز از عملیات میگذرد و بچهها از نظر جسمی تخلیه شدهاند. در این مدت، بطور دائم، پنج نفر، پنج نفر از نیروها را به عملیات اعزام میکردیم که با توجه به صعبالعبور بودن منطقه و پیادهروی طولانی، نیروهایمان از نظر جسمی بهشدت تخلیه شده بودند و نیروی کمی هم در اختیار داشتیم. عاجزانه از کوهنوردان عزیز درخواست میکنیم در روزهای سرد به مناطق بالادست صعود نکنند، چون علاوه بر جان خود، جان جستوجوگران را نیز پس از وقوع حادثه به خطر میاندازند. اگر هم قصد صعود دارند، به نقاط مرتفعتر صعود نکنند. در این عملیات اهالی روستای منطقه نیز با توجه به اینکه به لحاظ عاطفی دکتر فاطمی را میشناختند، کمک زیادی برای یافتن او کردند که از آنها نیز تشکر میکنیم.»
رسولی البته انتقادی هم به کسانی دارد که با ساده انگاشتن حوادثکوهستان، دست به انجام یک چالش عجیب زده بودند:« از محل وقوع حادثه، فیلمهایی توسط همنوردان دکتر فاطمی برای من ارسال شد که بسیار متاسف شدم. اینها با هم چالش میگذاشتند و میگفتند با اینکه هوا سرد است و دوربین تلفن همراه کار نمیکند، اما تا این نقطه از کوه را بالا آمدهایم. »
فقط دهانم بیرون از برف بود
ناصر پارسا گوهر، یکی دیگر از کوهنوردان باتجربهای است که با بهمن روز جمعه شاخبهشاخ شد. او از روز حادثه برای جامجم تعریف کرد: «ما ساعت 5و30 دقیقه صبح از تهران حرکت و تقریبا ساعت 6و30 دقیقه صبح صعودمان را در منطقه آهار آغاز کردیم. پس از مدتی به یک کلبه خالی رسیدیم و آنجا صبحانه خوردیم. هوا خوب بود، اما شدت سرما خیلی زیاد بود، بهحدی که مخازن آبمان یخ زده بود. بعد از صرف صبحانه، حرکتمان را به سمت قله ادامه دادیم. به دلیل وجود برف زیاد در پاکوبی برف با مشکل مواجه شدیم که دوستان بهنوبت برفکوبی میکردند و جلو میرفتیم تا اینکه به یال گردنه قله قلعه دختر رسیدیم. نزدیک گردنه که شدیم، تقریبا روبهرو، سمت چپ، ناگهان یک نقاب برفی شکست. خود نقاب مهم نبود ولی بهدلیل بارش چندروزه برف، حجم جمع شده آن روی دامنه زیاد بود. آن نقاب کل برفها را به سمت پایین سر داد و همین باعث شد شکاف دره مانندی که در پایین وجود داشت، پر از برف و بهمن شود و بالا بیاید و آنقدر بالا آمد که گروه ما را گرفتار کرد و عدهای زیر بهمن رفتند و برخی دیگر به سمت دامنه کوه فرار کردند. با سقوط بهمن، من حالت چمباتمه به خودم گرفتم تا دستوپاهایم آسیب نبیند. در آن حالت چیزی نمیدیدم. درواقع من داخل بهمنی که به سمت پایین سرازیر بود، شناور بودم. با حرکت بهمن، فضای اطرافم گاهی روشن یا تاریک میشد. وقتی تاریک میشد، با خودم میگفتم کارم دیگر تمام است. کاملا متوجه بودم با برف در حال قِل خوردن هستم. بهمن همینطور مرا برد تا جایی که بالاخره سرعتش کم شد و ایستاد. چیزی در حدود یک دقیقه و نیم داخل بهمن سوار بودم.»
وی درباره نجاتش گفت: «لحظهای که بهمن ایستاد، متوجه روشنایی بالای سرم شدم و فهمیدم که فاصلهام تا بالای برفها زیاد نیست و اگر حرکتی کنم، میتوانم سرم را از زیر بهمن خارج کنم. کمی سرم را تکان دادم که صورتم باز شد. در همان حالت خدا را شکر کردم که جلوی دهانم باز است و میتوانم نفس بکشم. با اینکه دهانم فقط بیرون بود، نمیتوانستم یک انگشتم را تکان دهم، چون وقتی برف میایستد از بتون هم سختتر میشود و امکان ندارد بشود آن لحظه حرکت کرد و باید کسی از بیرون کمک کند. یکی از افرادی که روی بهمن شناور بود و سه چهار متر جلوتر از من بود، از جایش بلند شد و سرش را بالا آورد که داد زدم و متوجه من شد اما چون فقط دهانم بیرون از برف بود، نمیتوانست پیدایم کند. همانطور به فریاد کشیدن ادامه دادم تا اینکه دهانم را دید و پیدایم کرد. بعد برفهای روی صورتم را پاک و درخواست کمک کرد. بقیه 150 تا 200 متر بالاتر از ما بودند اما نمیتوانستند به کمکم بیایند، چون هم بالاتر از ما بودند و صدایمان را نمیشنیدند و هم درگیر نجات مدفونشدگان بودند. به آن مرد گفتم خونسردیات را حفظ کن. همینکه نفس میکشم، خوب است. آرامآرام برفهای اطراف دستانم و بعد پاهایم را خالی کن که این کار 20 دقیقه طول کشید و با کمک آن مرد توانستم نجات پیدا کنم.»
آرزوی محسن صعود به اورست بود
محسن محمدی 33ساله از کوهنوردان حرفهای بود که روز جمعه هنگام صعود به کلکچال گرفتار بهمن شد. بابک، برادر او درباره حادثه به جامجم گفت: برادرم مجرد بود و فوقلیسانس کارگردانی و تدوین داشت و مستندسازی میکرد. او از 9 سال قبل کوهنوردی را بهصورت حرفهای آغاز و در این مدت به قلههای زیادی صعود کرد. دوست داشت به اورست صعود کند و ثبتنام هم کرده بود اما حادثه روز جمعه مجال نداد به آرزویش برسد.
برادرم ساعت 3 بامداد جمعه راهی کلکچال شد و قرار بود تا ساعت 18 برگردد اما دیگر برنگشت. وقتی فهمیدیم در ارتفاعات بهمن آمده، جستوجو برای یافتن او را آغاز کردیم. همنوردانش میگفتند زیر برف گیر کرده و میتواند خود را نجات دهد. ساعت 15و30دقیقه شنبه پیکر چند کوهنورد را در کلکچال یافتند. خواهرم جسد او را دید اما باورش نمیشد او محسن است و من هم جسد او را شناسایی کردم. پیکرش سالم بود و انگار به خواب عمیق رفته بود. جسدش را تحویل گرفتیم و به زادگاهمان در شهرستان کوهدشت استان لرستان منتقل کردیم تا در آنجا به خاک سپرده شود.
با هماهنگی قضایی قرار شد پروندهای دراینباره در دادسرای جنایی تهران تشکیل شود و تحقیقات برای مشخصشدن ابعاد این پرونده انجام گیرد تا اگر قصوری در وقوع این حادثه مرگبار رخ داده باشد، شناسایی و شکایت خانواده قربانیان نیز ثبت شود.
12 جسد تحویل پلیس شد
سرهنگ محمد مقدسی، فرمانده یگان کوهستان پلیس پیشگیری پایتخت دیروز در خصوص آخرین آمار قربانیان گفت: روز شنبه دو کوهنورد مفقودی در دارآباد پیدا شدند اما با توجه به تاریک شدن و سردی بیشازحد هوا به یکشنبه موکول شد. این دو کوهنورد پسرعمو هستند؛ افسل ثابتقدم متولد ۶۲ و مهدی ثابتقدم متولد ۷۴. در ارتفاعات کلکچال یک کوهنورد دیگر هم پیدا شد که نام او اسماعیل جلیلهوند است. با این احتساب تعداد فوتیها به 12 نفر رسید.
وی گفت: محمد محمدی، هادی بهادری، یحیی انصاری، اشکان رضوایی نراقی، کوروش کاشفیان، اصغر کنعانی، امیرهوشنگ سرآبادی، علیرضا قاضی زاهدی، افسل ثابتقدم، مهدی ثابتقدم، اسماعیل جلیلهوند و سید مصطفی فاطمی 12 نفری هستند که پیکرشان به پلیس تحویل شد.
مقدسی تصریح کرد: عملیات جستوجو به پایان رسید و اجساد افرادی که بنا به اظهارات خانوادهها و دوستانشان در بهمن گرفتارشده بودند، پیدا شدند اما عملیات انتقال دو جسد کشفشده در ارتفاعات دارآباد به پایین ارتفاعات هنوز ادامه دارد.
لیلا حسین زاده - حوادث روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد