در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بررسی پلیس نشان میداد ساعاتی از مرگش گذشته و مدارکی برای مشخص شدن هویت او وجود ندارد . آنها میان پروندههای افراد گمشده دنبال هویت مقتول بودند و سرانجام به پروندهای رسیدند که مرد گمشده ساکن محله یوسف آباد بود . او اقلیت دینی و مجرد بود و برادرانش در آمریکا زندگی میکردند. دوستش گمشدن وی را به پلیس اطلاع داده است. اوبه پزشکی قانونی معرفی شد و هویت جسد سوخته را تاییدکرد.
تحقیقات ازدوست مقتول نشان میداد روزچهارم شهریور کیف مقتول را موتورسواری دزدیده وبعدازآن، فردی با وی تماس گرفته و مدعی شده مدارک وکیف را یافته و برای تحویل آن با اوقرارگذاشته است. زمانی که مالباخته آنجا رفته خبری ازآن فرد نشده وتصمیم گرفته به خانه اش بازگردد که ناپدید و بعداز چند روز جسد اوکشف شده است.
در ادامه تحقیقات مجید و اصغرکه رد آنها در این قتل به دست آمده بود، در نقد کردن چک 36 میلیون تومانی مقتول در بانک ناکام مانده و متواری شدندکه با کشف این سرنخ سرانجام بازداشت شدند.آنها اعتراف کردند قصد اخاذی از آن مرد بابت پس دادن مدارک سرقتی را داشتندکه ناکام مانده و او را کشتند.
فکر میکردیم یکشبه پولدار میشویم
مجید 26 ساله مجرد است، تا همین چند ماه پیش به عنوان پیک موتوری کارمی کرد و فکر نمیکرد روزی دستش به خون فردی آلوده شود و مهر قاتل شدن برپیشانی اش حک شود.
از آشنایی با مقتول بگو ؟
مقتول را نمیشناختم. همدستم از طریق یکی از بستگانش متوجه شده بود مقتول پولدار و تنهاست.
نقشه جنایت را چطور طراحی کردید ؟
هدفمان اول قتل آن مرد نبود. فقط قصد اخاذی از وی را داشتیم. برای این کار از یک دوست خلافکارمان خواستیم کیفی را که مقتول همراه دارد، سرقت کندو یک میلیون تومان به او پرداختیم. اومقتول را از خانهاش تعقیب کرد و در فرصتی مناسب کیفش را سرقت کرد و آن را برایمان آورد . گمان میکردیم داخل آن پول، دلارو چک پولهای زیادی باشد . اما وقتی کیف مورد نظر به دستمان رسید و آن را باز کردیم، نقشه ام به همخورد. فقط داخل آن کیف تعدادی چک معمولی و مدارک هویتی آن مرد بود، ما به کاهدان زده بودیم.
بعد چه شد ؟
تصمیم گرفتیم به بهانه پس دادن این مدارک و چکها از او اخاذی کنیم. با او تلفنی حرف زدیم و گفتیم مدارک را در خیابان پیدا کرده ایم.با او قرارگذشتیم و با خودروی امانتی پژو 206 دوست دیگرمان به محل قرار رفتیم. او به ما مشکوک شده بود و از محل دور شدیم. یک ساعت بعد دوباره بازگشتیم. این بار در نقش مسافربر ظاهر شدیم چون چهره مان را به درستی نشناخته بود. با ما درددل کرد و درباره سرقت مدارک و کیفش حرف زد. دوستم آمد صندلی عقب نشست و به او گفت مدارک را ما یافتیم و باید پول کلان برای پس گرفتن آن بپردازی.فریاد زد قصد اخاذی دارید پس من شکایت میکنم و پولی به شما نمیدهم. با او دعوا کردیم و گفتیم آرام باش. آرام نشد و او را به زور به خانه مان بردیم.
بعد تصمیم گرفتید او را به قتل برسانید ؟
سالها تریاک مصرف کردم وشش ماه بود شیشهای شده بودم. عصر آن روز که او را به خانه ویلایی بردیم، من و اصغر هردو شیشه مصرف کردیم. حال و روزمان خوش نبود. آن مرد دعوا کرد و مدام فریاد میزد و فحاشی میکرد. سعی کردیم آرام باشد و در حیاط فریاد نزند که خانوادهام و همسایهها باخبرشوند. آنقدر فحاشی کردکه اعصابمان را بههم ریخت . توهم ناشی ازشیشه باعث شد متوجه کارهایمان نشویم وانگار عقلمان درست کار نمیکرد. چشمانم در حیاط به بخشی از طناب رخت افتاد. آن را دور گردن مالباخته انداختیم و با دوستم آن را از دو طرف کشیدیم که بعد از مدتی خفه شد. جسد رادر صندوق عقب خودروی امانتی گذاشتیم . تا عصر روز بعد جسد در ماشین بود و فردا همراه اصغر آن را خارج کردیم.
چراجسد را سوزاندید ؟
چندروز قبل از اینکه ماجرای اخاذی از آن مرد را اجرا کنیم، من و همدستم یک فیلم آمریکایی خشن به نام برکینگ بد را دیدیم. قهرمان فیلم که یک شیمیدان بود جسدی را با اسید سوزاند تا هویت او فاش نشود و جرایمش لو نرود.آن فیلم کامل درذهنمان بود و بعداز آنکه مرد 61 ساله را کشتیم، تصمیم گرفتیم جسد او را در اسید حل کنیم و رازجنایتمان تا ابد پنهان بماند؛ بنابراین رفتیم و یک سطل زباله خریدیم . اسید هم تهیه کردیم.
بعد چه شد ؟
خودرو را در حوالی اتوبان محلاتی متوقف کردیم. جسد را از صندوق عقب بیرون آورده و در سطل زباله انداختیم و هر چه اسید خریده بودیم را با آب رقیق کرده و روی آن ریختیم تا زودتر حل شود . زمان کوتاهی که گذشت ترسیدیم کسی بیاید و متوجه کاری که انجام میدهیم شود؛ بنابراین جسد را از داخل سطل زباله در آوردیم و داخل نایلونی گذاشتیم و کنارهمان اتوبان دریچه فاضلابی پیدا کردیم و جسد را کنار آن رها کردیم و متواری شدیم.
چرا تسلیم نشدی ؟
می خواستم چند بار تسلیم شوم، اما ترس نگذاشت.
چطور دستگیر شدی ؟
چون باهمدستم هم قسم شده بودیم که رازجنایت را پنهان نگهداریم. فکر نمیکردم راز قتل فاش شود. چند روز حالم بد بود و سرکار نرفتم اما دوباره سراغ کارپیک موتوری ام رفتم. بعداز چند ماه پلیس آمدودستگیر شدم. شوکه شدم وخانواده ام باورشان نمیشد دست به قتل زده ام.
در زندان چه کار میکنی؟
اکثرهم سلولی هایم به اتهام آدمربایی،قتل و معاونت درقتل در زندان هستند. من پایم به کلانتری محل باز نشده بود، اما اکنون به اتهام قتل بازداشت وزندانی شدم. به خاطر یک اشتباه وطمع گرفتار شدم وآبروی خود وخانواده ام را بردم.حالا در زندان باید بمانم وبه زندگی سیاه خودم نگاه کنم.
کتاب میخوانی ؟
قبل از زندان گاهی کتاب های رمان میخواندم، اما بیشتر وقت آزادم را در اینترنت میگذراندم.
فکر میکنی آزاد شوی ؟
نمیدانم .تحمل زندان و دوری از خانواده ام را ندارم.
اگر زمان به عقب بازمی گشت ؟
شاید هیچ وقت وسوسه پول و اخاذی سراغم نمیآمد و دست به قتل نمیزدم.شاید هیچ وقت سراغ شیشه نمیرفتم.
اگر آزاد شوی ؟
توبه کرده وبه کسب روزی حلال بسنده میکنم .
دلت برای چه کسی تنگ شده ؟
خانواده ام . آنها هیچ وقت بدم را نخواستند و همیشه پشت و پناهم بودند، اما من با یک اشتباه، آنها را از خودم ناامید کردم.
جنایت شیشه ای
محمد تقی شعبانی
بازپرس جنایی تهران
دراین پرونده شاهد آن هستیم که دومرد جوان به طمع پولدار شدن، نقشه سرقت مدارک مردی را طراحی میکنند تا بتوانند از او اخاذی کنند، اما در اجرای این نقشه آن فرد را به قتل رسانده وجسدش را با اسید میسوزانند ودراخاذی ازوی ناکام میمانند. دومتهم پرونده معتاد به شیشه بودند و برای اینکه راه صد ساله را یکشبه طی کنند، تصمیم به این سرقت گرفتند. آنها بدون اینکه به عاقبت کار فکر کنند و بدانندچه مجازاتی درانتظارشان است دست به این کارزدند.جان فردی راگرفتند وخود وخانواده هایشان راگرفتارکردند.متهمان از روی ترس و به گمان اینکه اگر جسد را با اسید بسوزانند هویتشان فاش نمیشود و راز قتل آنها پنهان میماند به سوزاندن جسد آن مرد با اسید اقدام کرده بودند. اما سخت در اشتباه بودندوقانون همیشه فرارترازمجرمان است وآنها باید بدانند هیچ گاه کاراشتباه فرد بدون مجازات نخواهد ماند.
باتوجه به اینکه فردکشته شده جزو اقلیت دینی است،متهمان دردادگاه بعدازمحاکمه به حبس از سه تا ده سال، پرداخت دیه ونیز دیه بابت جنایت برمیت محکوم خواهندشد. داشتن آموزههای دینی مناسب،کسب روزی حلال،نداشتن اعتیاد، آموزش وفراگیری فنون مهارتهای زندگی یکی از الزامات اساسی جامعه کنونی مامحسوب میشود. درسایه این آموختن،از ظهور و بروز بسیاری ازمعضلات وناهنجاریهای اجتماعی همچون طلاق، اعتیاد، بزهکاری، افسردگی، درگیری و خشونت و...پیشگیری خواهد شد.
معصومه ملکی
حوادث
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: