به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع) مروری بر یک کتاب درباره ایشان داشته‌ایم

حـکایــت کــرامـت

ادبیات دینی ایران در سال‌های اخیر رشد زیادی کرده و دلیل آن هم ورود طیفی از نویسندگانی است که علاوه بر انگیزه، سواد دینی هم دارند و می‌توانند آثاری در حوزه داستانی با محوریت دین خلق کنند. از قضا طیف کتابخوانی که هم سال‌ها جای این مدل کتاب‌های را خالی می‌دیده از این کتاب‌ها استقبال کرده است با این حال این حضور یک نقص هم دارد و آن هم رویکرد محدود نویسندگان به زندگی ائمه اطهار(ع) است.
کد خبر: ۱۲۴۰۴۸۶

نویسندگان آثار داستانی دینی آثارشان را بیشتر درباره پیامبر اسلام، امام علی، حضرت زهرا، امام حسین و امام رضا(علیهم‌السلام) نوشته‌اند که البته یکی از دلایل این امر هم وجود منابع دینی و تاریخی بسیار درباره این ائمه است. حال به دلیل نبود منابع و شاید احساس نویسنده مبنی بر استقبال نکردن از کتابی درباره دیگر بزرگان، بسیاری از نویسندگان برای نگارش در حوزه تاریخ ائمه (ع)متحمل ریسک نمی‌شوند. در این شرایط کتابی درباره امام حسن عسکری(ع) نوشته است که با توجه به این‌که آثار درباره این امام بزرگوار در حوزه داستان و رمان به شمارش هم نمی‌آید؛ لذا نگارش و پرداختن به زندگی امام یازدهم شیعیان در قالب داستان اتفاق خوب و مهمی است.
«باد یمانی» طبق آنچه در پشت جلدش آمده قرار است روایتی باشد از کراماتی که به واسطه امام حسن عسکری(ع) انجام و با زبان داستان بیان شود و هشت داستان هم برای این موارد نوشته شده است. از همین جا مشخص است تکلیف نویسنده روشن است و قرار نیست فعلی دیگر از وی ببینیم. مخاطب هم از ابتدا می‌داند می‌خواهد داستان‌هایی از کرامات امام حسن عسکری(ع) بخواند؛ امامی که خیلی از او نمی‌داند، امامی که البته پدر منجی شیعیان است، امامی که سال‌ها در پادگان نظامی خلیفه عباسی در حصر بوده و البته در جوانی هم به شهادت رسیده است. از امام عسکری ما زیاد نمی‌دانیم. اخیرا که روز شهادت ایشان تعطیل شده مقدمه‌ای برای برپایی جشن آغاز امامت مهدی موعود(عج) است و حالا این داستان‌ها قرار است کراماتی از پدر امام زمان به ما نشان دهد. البته نویسنده در این مجموعه میان داستان به معنای مدرن آن و روایت حکایت در رفت و آمد. شیوه بیان نویسنده مانند حکایت است و
در یک روایت خطی هم بیان می‌شود که البته در یکی دو داستان این مساله انجام نمی‌شود و ما شاهد یک داستان کوتاه هستیم (البته با اغماض) نکته دیگر این‌که به دلیل انتخاب روایت کرامات با شیوه حکایت دیگر دست نویسنده برای بیان خطی باز است و نیازی نیست به شیوه داستان کوتاه ما گره افکنی و حل گره داستان داشته باشیم. چون انتهای داستان مشخص است دیگر نویسنده تکلیفی برای خود قائل نیست که کاملا به مسائل داستانی پایبند باشد. او می‌خواهد کراماتی را بیان کند و خب آنجا که باید هنر به خرج دهد در چگونگی روایت است تا مخاطب با داستانی که از پایانش آگاه است همراه شود. البته تمهید نویسنده در یکی دو داستان به بار نشسته و ما تقریبا با پایانی غافلگیرکننده همراه هستیم، اما در باقی داستان‌ها کاملا
در یک شیوه خطی داستان یا حکایت روایت می‌شود.
نکته مهم دیگری که باید ذکر کرد، حضور نویسنده با زبان طنز درداستان‌هاست. او سعی کرده خودش هم در متن داستان حضور داشته باشد و به مخاطب بگوید چه اتفاقی قرار است در داستان بیفتد و به جای شخصیت‌پردازی درباره افراد داستان توضیح می‌دهد که البته این تمهید هم به صورت معدود به بار نشسته و وقتی از حد می‌گذرد جایگاه خود را از دست می‌دهد. ضمن این‌که مخاطب در می‌ماند که این داستانگویی رئال است یا فانتزی و خب نویسنده هم مشخصا در این میان پرابهام عمل کرده است. دیگر این‌که این حضور نویسنده باعث دوگانگی زبان داستان‌ها شده است. نویسنده با الفاظ عامیانه در داستان حضور دارد مثلا یکجا می‌گوید «البته که دروغ می‌گویی، مثل چی هم دروغ می‌گویی، مثل آن حیوانی که حالا بگذریم» و خب از این مدل‌ها زیاد است و خب داستان‌نویس سعی کرده لحن و زبان داستانش را متناسب با فضای تاریخی بنویسد. اما بحث زبان در یک کار فاخر دینی بسیار مهم است، لذا زبان عامیانه به اثر لطمه می‌زند.
نکته مهم دیگر این است وقتی داستانی درباره امام حسن عسکری با آن شرایط خاص محصور بودن در پادگان نظامی نوشته می‌شود به نظر می‌رسد اندکی از فضای زندگی امام هم در داستان‌ها بیان شود انتظار داریم وضعیت اجتماعی امام در دوره خلافت عباسی را در کتاب مشاهده کنیم و شاید لازم بود نویسنده در این مورد تلاش بیشتری را صرف می‌کرد. در داستان‌های کتاب می‌بینیم که امام به‌راحتی با مردم مراوده دارد و بسیاری از مردم به ایشان مراجعه دارند اگر تاریخ می‌گوید امام در پادگان نظامی بوده باید در داستان اثری از فضای نظامی دیده شود که این اتفاق نمی‌افتد. ضمنا ما اثری از شرایط اجتماعی خلافت عباسی هم در کتاب مشاهده نمی‌کنیم برخلاف آثار نویسنده‌ای چون سعید تشکری که وقتی داستانی درباره مشهد می‌نویسد، کاملا جغرافیا در اثر مشهود است. ذکر همه این مسائل البته نباید باعث شود نویسندگان از نوشتن درباره این موضوعات دست بکشند. نویسندگان نباید از آزمون و خطا بترسند. ما همچنان که به آثار فاخر تاریخی نیاز داریم، به داستان‌های عامه‌پسند مذهبی نیز احتیاج داریم و این فضا توسط ناشران نیز باید فراهم شود.

مصطفی وثوق‌کیا

روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها