روایت مادر کتاب‌باز

کتاب، بی‌کاغذ

پسرک گفت: مامان دوباره از اون لبخند کجکی‌ها داری می‌زنی. توی گوشیت چه خبره؟
کد خبر: ۱۲۴۰۴۸۴

سرم را بلند کردم و با همان لبخند که هنوز نتوانسته بودم محوش کنم، گفتم: اینستاگرام الان یادآوری کرد خاطره روزی رو نوشتم که دو سال پیش توی ایران به‌مناسبت روز کودک، برده بودمتون سینما و بعدش کافی‌شاپ و بعدم به‌عنوان هدیه براتون نفری دوتا کتاب خریده ‌بودم. خیلی خوش گذشت. نه؟
پسرک گفت: آها! همون که ما رو برداشتی بردی یه فیلمی که مناسب سن‌مون نبود؟!
گفتم: ای بابا! چرا بدترین جنبه‌ش یادت مونده خب؟ یادمه اون روز خیلی کار داشتم. اما به‌خاطر شما همه‌ رو نصفه ول کردم بردمتون بیرون.
دخترک گفت: جدی یادته مامان؟! از دو سال پیش؟ حافظه‌ت خیلی خوبه‌ها!
پسرک خندید: نخیر! توی اون مطلب اینستاگرامش خودش نوشته که چقدر کار داشته. از روی اون خوند الان.
خندیدم: خیلی‌خب. آره. تقلب کردم از روی خاطره خودم. ولی خداییش بقیه‌ش خوش نگذشت؟ کافی‌شاپ و کتاب و...؟
دخترک آهی کشید و گفت: کلا اون موقع‌ها خیلی خوش می‌گذشت. یادش به‌خیر.
گفتم: من که هر وقت بخواین، حاضرم چنین کاری بکنم، خودتون باید راضی بشین بیاین.
پسرک گفت: آخه با نی‌نی؟
گفتم: بله با نی‌نی. مشکلی نداره که. می‌ذاریمش توی کالسکه. شما دو تاهم که همراهم هستین و کمک می‌کنین.
پسرک آه کشید: ولی مشکل اون نیست. اینجا نه از اون مدل کافی‌شاپا خبری هست. نه سینما نزدیکه بهمون که بشه به اون راحتی رفت و برگشت. نه کتاب فارسی پیدا می‌شه مثل ایران. تازه همه‌ اینا هم خیلی گرون‌تره از ایران.
دخترک هم آه کشید: هعی! خیلی وقته کتاب جدید نخوندم. دلم تنگ شده برای کتاب فارسی جدید.
ناگهان گفتم: پاشین تبلت و موبایلتونو بیارین. زود باشین!
با تعجب به همدیگر نگاه کردند و بلند شدند و رفتند و دخترک با تبلت و پسرک با گوشی موبایلش برگشت. ازشان گرفتم و روی هر دو، دو برنامه کتابخوان که خودم عضو بودم، برایشان نصب و حساب کاربری خودم را برایشان فعال کردم.
بعد گرفتم به سمت‌شان و گفتم: خوب! هدیه من به شما دو تا کتابی که خیلی دوستش دارین و همین‌طور یه کتابخونه از کتاب‌های دیگه که هرکدوم رو خوشتون اومد، می‌تونین بخونین.
پسرک زود متوجه جریان شد و گوشی‌ش را با هیجان از من گرفت. اما دخترک پرسید: یعنی چطوری؟!
گفتم: خب اینجا که ما دستمون به کتاب‌های کاغذی به زبان فارسی نمی‌رسه. به جاش می‌تونیم از نسخه اینترنتی کتاب‌ها استفاده کنیم.
دخترک من و من کرد: ولی من کتاب کاغذی دوست دارم.
گفتم: انتخاب با خودته. کتاب کاغذی جدید نخوندن تا معلوم نیست کی که بتونیم بریم ایران، یا کتاب جدید روی تبلت خوندن.

سمیه‌سادات حسینی

نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها