سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در روز موعود پادشاهان و امرای مناطق و فرزندان و همراهانشان به مهمانی آمدند و طی مذاکراتی که تا پاسی از بعدازظهر به طول انجامید، بر سر تشکیل امپراتوری بریتانیا توافق کردند. بعد از مهمانی میزبانان مهمانان را به باغ بردند تا گردش کنند و ضمن خوردن نوشیدنیهای گوناگون از تماشای مناظر اطراف لذت ببرند. در باغ، پسر پادشاه استونویلا که پسری شیطون بود دختر پادشاه آرسنال را که دختری زیبا بود مشاهده کرد. سپس نزدیک او رفت و گفت: ای دختر پادشاه آرسنال، زیبایی شما از ابتدای مهمانی مرا تحت تاثیر قرار داده است، طوری که احساس میکنم عاشق شما شدهام. دختر پادشاه آرسنال گفت: از حسن سلیقه شما ممنونم. اما باید بگویم من خواهری دارم که از من بسیار زیباتر است و اگر او را ببینید واقعا کف میکنید و هماکنون پشت سر شما ایستاده است. پسر پادشاه استونویلا با خود اندیشید که اگر دختر پادشاه آرسنال راست بگوید، نیاز به برگشتن و دید زدن پشت سرش نیست، چون بالاخره معلوم خواهد شد. اما اگر دروغ بگوید و او برگردد و به پشت سر خود نگاه کند، حقیقتا ضایع خواهد شد. پس بدون این که نگاه از دختر بردارد، با صدای آلن دلون گفت: ممکن است در نظر دیگران خواهر شما از شما زیباتر باشد، اما آنچه مرا تحت تاثیر قرار داده است، زیبایی شماست، نه زیبایی دیگران. دختر پادشاه آرسنال که از پاسخ پسر پادشاه استونویلا به وجد آمده بود، گفت: آه که این طور. وی بلافاصله افزود: حالا تصمیم شما ازدواج است یا دوستی اجتماعی یا خدایناکرده روابط خارج از عرف؟ پسر پادشاه استونویلا گفت: وای. ما از آن خانوادهها نیستیم که در سطح دیپلماتیک روابط خارج از عرف داشته باشیم. دختر پادشاه آرسنال گفت: ازدواج؟ پسر پادشاه استونویلا گفت: ولی من زن دارم. دختر پادشاه آرسنال گفت: وا؟ ایکبیری و از پسر پادشاه استونویلا فاصله گرفت و به اینترتیب دیدار آستونویلا و آرسنال بدون گل، مساوی به پایان رسید.
امید مهدینژاد
طنزنویس
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد