کتاب «سفر به سرزمین آریایی‌ها» روایت‌های امیر هاشمی‌مقدم از سفر به چند شهر افغانستان است

قابلی پلو در رستوران ضحاک

سال 92 تصمیم می‌گیرد آرزوی دیرینه‌اش را برآورده کرده و راهی افغانستان شود. سفری 15 روزه به شهرهای مهم کشور همسایه، آن سال امیر هاشمی‌مقدم به احتساب گرفتن ویزا سه میلیون و 750 هزار تومان هزینه می‌کند. شاید آن موقع هم مبلغ کمی نبوده، اما وقتی عشق سفر به سرزمینی را داشته باشی، برایش هزینه می‌کنی دیگر... خلاصه که هاشمی‌مقدم با یک کوله پشتی می‌رود، شب‌ها را در خانه دوست و آشنا می‌ماند و هزینه هتل نمی‌دهد. جز چند دست لباس افغانی و تعدادی کتاب خرید دیگری هم نمی‌کند و به ایران باز می‌گردد. سفرنامه‌اش را هم در کتابی با نام سفر به سرزمین آریایی‌ها می‌نویسد و در انتشارات سپیده‌باوران منتشر می‌کند. هر چند کتاب نثری بسیار روان و ساده دارد و سعی نمی‌کند با توصیفات ادیبانه و تحلیل‌های خاص از شما دلبری کند، اما می‌تواند یکی از بهترین گزینه‌ها باشد برای شناخت کشور همسایه مان. البته روایت‌های شفاف و صادقانه‌ای دارد از مواجهه با مردم سرزمینی که ما شاید فرصت شناخت درست و درک مهربانی‌هایشان را نداشته‌ایم. گاهی آنقدر ساده و بی‌پیرایه از مهمان‌نوازی افغان‌ها می‌گوید که با او بغض می‌کنی و ده‌ها و صدها فکر مختلف در سرت می‌چرخد. می‌شود هرات، بامیان، کابل، مزار شریف و بلخ را با هاشمی‌مقدم خوب گشت و کلی خاطره پیدا کرد از سرزمینی که خوب نمی‌شناسیمش.
کد خبر: ۱۲۳۸۵۵۰

اطلاعات فوری
عنوان: سفر به سرزمین آریایی‌ها
نویسنده: امیر هاشمی‌مقدم
ناشر: سپیده باوران
تعداد صفحات: 340
قیمت: 40 هزار تومان
پیش‌بینی زمان مطالعه: 7 تا 10روز

مردم افغانستان آنقدر مهمان‌نوازند که در هر شهری میزبان برایتان پیدا می‌شود
معرفت افغانستانی

این عبارتی که شده تیتر، ورد زبان خودشان هم هست؛ معرفت افغانی. خیلی هم حساسند که بامعرفت باشند خصوصا نسبت به مهمان. وقتی راوی سفرنامه‌مان به کابل می‌رسد نیمه شب است، هتل‌ها به دلایل امنیتی 12 شب به بعد تعطیل‌اند و او می‌ماند توی خیابان. آن هم در سرمای پاییز کابل. یادش می‌افتد قرار است مردی در بامیان میزبانش باشد. همان ساعت تلفن می‌زند و چاره می‌خواهد. مرد چند دقیقه بعد تلفن می‌زند و می‌گوید دوستم الان می‌آید دنبالت. راوی می‌نویسد: در افغانستان کافی است شما با یک نفر آشنا شوید. بقیه‌اش را خودشان پیش می‌برند و تو را وارد شبکه‌ای از روابطشان می‌کنند که به هر شهری که بروی حتما یک یا چند میزبان و راهنما داری.
هر چند راوی به دلیل عکس گرفتن با گوشی موبایل در هرات دچار دردسر می‌شود، اما همان‌جا هم باز معرفت میزبانان به دادش می‌رسد و رهایش نمی‌کنند. اتفاقی که برای هاشمی‌مقدم عجیب است، سفارتخانه کشورش کمکش نکرده، اما مردم افغانستان چرا...

مردی که روی شانه‌هایش مار بوده، دیگر نیست اما بازمانده‌های شهرش چرا...
شهر غلغله، بی‌ضحاک

راوی از کابل می‌رود بامیان. راهنمایش حسن‌آقا او را به رستوران ضحاک می‌برد و با هم قابلی پلو می‌خورند. هوتل (هتل ضحاک)، باتری فروشی ضحاک و..... تا دلتان بخواهد شاه ماردوش در این شهر ارج و قرب دارد. هر چند مردم همان باورهای منفی شاهنامه را درباره‌اش دارند اما حتی فامیلی افراد هم ضحاک است. احتمالا مجسمه‌های بودا را که طالبان تخریب کردند به خاطر داشته باشید. این مجسمه‌ها هم در بامیان قرار داشته‌اند. راوی می‌گوید فکر می‌کنم اولین نفری باشم که با جای خالی این مجسمه‌ها با ژست‌های مرسوم گردشگران عکس گرفتم. او شهر ضحاک و شهر غلغله را که شهرهایی باستانی هستند می‌بیند. از آنجا هم به بند‌امیر می‌رود، یکی از زیبایی‌های بامیان که یک جست‌وجوی اینترنتی ساده هم می‌تواند حسابی به دیدن آن جذبتان کند.

بلخ یکی از شهرهای مهم افغانستان است که بزرگان زیادی را به آنجا نسبت می‌دهند
سفر به شهر اساطیر

آرامگاه انوری، شاعر، خانه پدری مولانا، قبر رابعه بلخی قزداری، شاعری که عاشق غلامشان شده و به دست برادرش از روی غیرت کشته می‌شود، همه و همه از جاذبه‌های بلخ است که هاشمی‌مقدم به آنها سر می‌زند. کاشی‌های لاجوردی و نماهای خاکی و آجری‌ای که او توصیف می‌کند از‌جمله زیبایی‌هایی است که آدم را بیشتر و بیشتر به تماشای افغانستان دعوت می‌کند. راستی می‌گویند مرقد شیث پیامبر هم آنجاست. همان‌جایی که محلی‌ها با لهجه خود به اشتباه شش پیامبر می‌گویندش و همین راوی را به اشتباه انداخته بوده که این پیامبر مورد نظر شش قبر دارد احتمالا! راوی سفرش را با بلخ به پایان می‌رساند و پایان سفر را هم با عنوان سفر به سرزمین رویاها و خداحافظی با آن به پایان می‌رساند.

زینب مرتضایی‌فرد
روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها