گفتم: آقا رسول یه فلافل با قارچ و پنیر لطفا! ابرو در هم کشید که: ولک ای مسخره بازیاچیه سر فلافل آوردین. فلافل حرمت داره چیه‌ای بلاها سرش میارین نه! خوبه مو بیام برم رشت تو باقلاقاتقشون سس انبه بریزم؟ نه خوبه؟ این توهینا چیا به فلافل می‌کنین؟ فلافل یه خرده فرهنگن!! تا وقتی مو زنده یوم نمی‌ذارم ای جسارتا تو ای گذر به فلافل بشه.
کد خبر: ۱۲۳۸۰۴۰

فلافل می‌با طعن ناب نخود بدن همی!! کلی خارجیا بلیت می‌خرن میان بیروت که فلافل بخورن از سوسیس و کالباس و قارچ و پنیر خسته شدن نه! میان به اصالت فلافل برگردن.
او وقت همین بغل گوشمون هموطنای غیورمون ای جسارتا به فلافل می‌کنن و دریغ که یه آبودانی ککش نمی‌گزه.
می‌خواستم بحث رو عوض کنم.
از گفته م پشیمومن شده بودم.
نگفته همین‌طور که به توهین‌کنندگان به حقیقت فلافل بد و بیراه می‌گفت یک پنج قرصه تپل برایم پیچید.
گاز اول را زدم و خودش فهمید نوشابه هم باید بدهد. یک نوشابه از یخچال در آورد و تاپسسسسس نوشابه را واکرد.
دهانم که از لقمه اول خالی شد، گفتم: آقا رسول شهر شلوغ شده مردم ریختن توخیابونا از پشت یخچال آمد کنارم صندلی را سر داد عقب و نشست کنارم گفت: والا مردم حق دارن مهندس. بنزین لیتری سه تومن می‌فهمی یعنی چی؟ یعنی مو از ایجا با پراید لگنم بخوام بروم آبودان باید پونصدهزارتومن پول بنزین بدوم فقط. مو مگه از ای لونه مرغ ته این گذر چقد درمیارم که دوتومن بدوم صاب مغازه. دوتومن نون و خیارشور و نخود و روغن و گوجه ترشی انبه بدوم. مو هوازی ام مهندس ؟ زن و بچه م فوتوسنتز می‌کنن؟ به خدا مو بیس سالم بود. اول میگاشون اومدن. پونزده تا گاومیشامون تو شط داشتن نشخوار می‌کردن یهو موشک ول دادن و همه شون ناکار شدن. پسرعاموم جاسمم رفت. لاشه گاومشیار رو شط برد ریخت تو دریا.
نعش پسرعاموم گم شد.
مهندس ای خاک به خدا که به مو و همه خوزستانیا خیلی بدهکاره. چندتا جوونای نازنین رفتن تو خلیج فارس. خدا بهتر عالمه خوراک ماهیا شدن. یا تو دریا ته نشین‌شدن؟ مو می‌گوم اینا رفتن ذخیره‌ای خاک بشن رفتن هزار سال دیگه نفت بشن.
به خود سدعباس قسم ای راهش نی.
مو و امثال مو که ویلای لب دریا و سفر کویت و عطر شیخ نمی‌خوایم. مو خیلی هنر کنم جهیزیه سلیمه رو جمع کنم. مادرشو یه مشهد ببروم. این پرایدو رو بکنوم سمند. با دمم گردو میشکنوم. گفتم: آقا رسول پمپ بنزین سوزوندن و بانک آتیش زدن گفت: نههه‌ای راهش نی خو. نامردیه بزنی کار و کسب برارت رو هوا کنی که چه بشه‌!! یکی بیاد همین لونه مرغ مو ره کبریت بکشه زیرش و از همی که داروم هم بیوفتوم؟ ای مردونگیه؟ حالا مو شکر خدا سرم بی قرضه. هرچی اینجا دربیارم با همون می‌گذرونم. او بدبختی که چک و سفته داره و حالا تباه شده چه؟ او چه خاکی به سرش کنه. نه برار این رسمش نی.
فلافلم تمام شده بود.
گفتم چقد شد آقا رسول. گفت: ای حرفا مونده بود رو دلم باید یه جا جارشون می‌زدوم. همی که دل دادی یه عالمه ارزش داشت. کاش ای دولتیا و حکومتیای مملکت میومدن یه خورده با مردم حرف می‌زدن دلمون وا می‌شد. ما که مردم بدی نیستیم هستیم؟؟

حامد عسکری

شاعر و نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها