الهی درباره تصور مردم آذربایجان و حکومت شاهنشاهی و تبعید مرحوم قاضی طبا‌طبایی به عراق هم روایت جالبی دارد:
کد خبر: ۱۲۳۵۴۳۵

چون ما در آذربایجان از حکومت پیشه‌‌وری، سابقه ذهنی هولناکی داشتیم و می‌ترسیدیم شوروی در ایران نفوذ کند و ریشه دین را براندازد و رژیم شاهنشاهی را حافظ مذهب شیعه می‌دانستیم. به همین دلیل هم وقتی در سال 1326 حکومت پیشه‌وری از بین رفت و شاه به آذربایجان آمد، علما بسیار از او استقبال کردند. در آن زمان استالین در روسیه و در سراسر دنیا قدرت عجیبی داشت و شکست خوردن حکومت دست‌نشانده او در آذربایجان، واقعا حکم یک انقلاب را داشت. در آن زمان حزب توده قدرت عجیبی پیدا کرده و در سراسر کشور فعالیت‌هایش را به‌صورتی منسجم و سازماندهی‌شده گسترش داده بود. از سوی دیگر آمریکا با دامن زدن به جنبش‌های ناسیونالیستی از قبیل پان‌ترکیسم و پان‌عربیسم و... تمامیت ارضی ایران را نشانه گرفته بود و ملت ایران واقعا چاره‌ای جز چسبیدن به حکومت مرکزی نداشت. شاه هم همه اینها را به حساب طرفداری از خودش می‌گذاشت، در حالی که در واقع ترس از حملات شوروی و آمریکا بود که مردم را وادار به طرفداری از رژیم شاه می‌کرد، والا مردم دل‌خوشی از سلطنت پهلوی و ظلم‌های فراوانی که از دوره رضاشاه به ملت شده بود، نداشتند. چاپ ترجمه کتاب مرحوم کاشف‌الغطاء توسط شهید قاضی طباطبایی و علنی شدن نیات واقعی رژیم پهلوی و حکومت‌های دست‌نشانده منطقه، در واقع نقطه عطفی در شروع مبارزات مردم آذربایجان علیه رژیم شاه بود. بعد هم که قضیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و روشنگری‌های امام پیش آمد و نهضت امام آغاز شد.
الهی همچنین درباره سوابق آزادی‌خواهی و ضد استعماری بودن مردم آذربایجان از تاریخ مشروطه تا نهضت سال 42 امام خمینی(ره)می‌گوید:
منطقه آذربایجان همواره نوعی پیشگامی در نهضت‌ها، از جمله نهضت مشروطه داشته است. شهید قاضی هم در این منطقه از موقعیت و جایگاه برجسته‌ای برخوردار بودند. به همین دلیل وقتی ایشان مخالفت خود را با رژیم شاه آغاز کردند، علمای دیگر آذربایجان و مردم پشت سر ایشان و در کنار هم در خدمت نهضت امام قرار گرفتند. اگر بخواهیم مبارزات ایشان را که نهایتا منجر به تبعیدشان به عراق شد بررسی کنیم، چندین مرحله را دربرمی‌گیرد. مرحله اول از سال 42 هست تا زمانی که هنوز امام در ایران تشریف داشتند و تبعید نشده بودند. در این دوره، مبارزات آذربایجان به رهبری شهید قاضی، دقیقا تابع حرکت قم بود و هر تصمیمی که امام می‌گرفتند، تبریز هماهنگ با آن حرکت می‌کرد.
مرحله دوم زمانی بود که ایشان به ترکیه و سپس عراق تبعید شدند. در دوری امام از ایران و با شروع حرکت‌های تخریبی رژیم علیه روحانیت، شهید قاضی تصمیماتی را براساس شرایط و مقتضیات وقت و به صورت منطقه‌ای اتخاذ می‌کردند، از جمله سخنرانی شدیداللحن ایشان در مسجد شعبان و معرفی رژیم شاه به عنوان رژیمی مفسد و استعماری. این سخنرانی باعث شد 14 آذر 42، ساواک ایشان را به جرم اخلال در نظم و امنیت داخلی دستگیر و در قزل‌قلعه تهران زندانی کند. پس از مدتی رژیم شاه سعی کرد از ایشان تعهد بگیرد که پس از آزادی از تهران خارج نشوند، ولی شهید قاضی حاضر به دادن چنین تعهدی نشدند.من برای ملاقات ایشان به زندان قزل‌قلعه رفتم و ایشان اشاره کردند رژیم می‌خواهد چنین تعهدی را از من بگیرد، اما اینها بیخود کرده‌اند و من به تبریز برمی‌گردم! ایشان
به خوبی بر این نکته وقوف داشتند که اگر به تبریز برگردند، در واقع از حکم حکومتی تمرد کرده‌اند و مجددا دستگیر خواهند شد، اما با این کارشان می‌خواستند نشان بدهند زیر بار حرف زور رژیم نخواهند رفت و در واقع به این شکل، به افراد دیگری که قدم به میدان مبارزه گذاشته بودند، این درس را می‌دادند که مقاومت کنند و از رژیم شاه نترسند، چون خانه این رژیم خانه عنکبوت است و با یورشی همه‌جانبه فرو خواهد ریخت.در هر حال ایشان به محض آزادی از زندان به تبریز برگشتند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها