در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
انتقام خیانت را با خیانت و قتل گرفتم!
فائزه زن 32 سالهای است که به جرم مشارکت در قتل همسرش مجید دستگیر شد. زن جوان از ته دل میخندید و شاد بود. انگار نه انگار که شوهرش کشته شده بود، آن هم با مشارکت خودش. انگار دقدلی آن «بله» اجباری که سر سفره عقد به زور به مجید داده بود را با قتلش، سرش درآورده بود.
فائزه میگوید: «مجید قبلا دوبار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود. سرسفره عقد به ضرب و زور خواهرم با مجید که یک معتاد بود، ازدواج کردم. به خانهاشکه رفتم، روزگارم از قبل هم سیاهتر شد. مجید یک مرد زنباره بود که جلوی چشمانم زنان بدکاره را به خانه میآورد. تحمل خیانتهایش را نداشتم و وقتی اعتراض میکردم، کتکم میزد. خانوادهام هم از من حمایت نمیکردند و میگفتند باید با او کنار بیایی.»
مجید یک دختر بزرگ و پسر کوچک داشت که هر از گاهی به دیدن پدرشان میآمدند. دختر مجید که متوجه خیانتهای پدرش به فائزه شده بود، به او گفت دست از خیانتهایش بردارد، اما هوس و شهوت چشمان مجید را کور کرده بود.
فائزه که از کارهای مجید خسته شده بود، به اوگفت طلاقش دهد، اما مجید گفت با هرکسی که میخواهد میتواند دوست شود، اما طلاقش نمیدهد. بالاخره یک روز، جغد شوم مرگ، بر بالای بام مجید نشست و آن هم زمانی بود که تصمیم گرفت خانه را بفروشد.
با مرد املاکی به نام امیر آشنا شد و در همین آشناییها بود که فائزه و امیر دلباخته هم شدند. «یک روز که از خیانتهای مجید خسته شده بودم به امیر زنگ زدم و گفتم اگر دوستم داری، حالا زمان آن است که کار را تمام کنی. امیر به مجید زنگ زد و گفت در بیابانی عتیقه پیدا کرده و برای بیرون کشیدنشان به کمک نیاز دارد. مجید از همه جا بیخبر هم با ما بیرون از شهر آمد. از ماشین که پیاده شدیم، امیر با چاقو به گردن مجید ضربه زد و همانجا سرش را برید. وقتی سرش را برید، انگار که دنیا را به من داده باشند. انتقام یک عمر درد و رنج را از او گرفتم.»
میخواست زنم شود، او را کشتم
یک روز گرم تابستانی، آخرین باری بود که اعضای خانواده نسترن، او را زنده دیدند. بعد از اینکه از خانه خارج شد تا به بانک برود، دیگر هیچکس او را ندید. تلفن همراهش هم خاموش بود و این بیخبری، یعنی یک قدم نزدیکتر شدن به مرگ نسترن.
برادرش به اداره آگاهی مراجعه کرد و مشخصات دختر 30 سالهای را به پلیس داد که صبح همان روز، پلیس جسد سوختهاش را در حاشیه شهر پیدا کرده بود. مدتی بعد از شروع تحقیقات، ردپای مردی به نام حسن در زندگی نسترن پیدا شد.
حسن بعد از دستگیری، وقتی در برابر اتهام قتل قرار گرفت، زبان به کام گرفت و هرچه پلیسگفت، او از در انکار وارد شد و گفت اتهام قتل به او نمیچسبد و از دختر جوان هم هیچ اطلاعی ندارد، اما مقاومت او فقط هشت ساعت دوام داشت و بعد از این مدت، بالاخره سد مقاومتش را درهم شکست و راز مگویش را فاش کرد و از ماجرای آشناییاش با نسترن گفت: «من و نسترن ابتدا رابطه تلفنی داشتیم، اما کمکم رابطهمان گستردهتر شد و همدیگر را ملاقات کردیم. بعد از مدتی به نسترن پیشنهاد ازدواج دادم، آن هم در شرایطی که خودم متاهل بودم. اما وقتی صاحب فرزند دوقلو از همسرم شدم، همه چیز عوض شد. نسترن که متوجه موضوع شده بود، پایش را در یک کفش کرد و گفت اگر با او ازدواج نکنم، همه چیز را به همسرم و خانوادهام میگوید. تهدید او جدی بود و میخواست از من انتقام بگیرد و برای همین تصمیم به قتل او گرفتم.»
روز حادثه، حسن با ماشین دنبال نسترن رفت. دوباره بحث بالا گرفت و نسترن تهدیدش را دوباره تکرار کرد. حسن که خون جلوی چشمانش را گرفته بود، با چاقو چند ضربه به گردن و صورت و قسمتهای مختلف بدن دختر جوان زد و بعد او را کشانکشان به گوشهای از جنگل برد و میان شمشادها رها کرد. لباسهایش خونی بود و هرکس او را میدید، وحشت میکرد. بسرعت به محل کارش رفت و بعد از تعویض لباسهایش، مقداری مواد آتشزا برداشت و دوباره سراغ جسد نسترن رفت. مدارک هویت و تلفن همراهش را برداشت و بعد جسدش را به آتش کشید. راز حسن فقط چهار روز مخفی ماند و او پس از چهار روز به جرم قتل وارد زندان شد.
هیچ چیز خیانت را توجیه نمی کند
دکتر فریبرز باقری، روانشناس و عضو هیات علمی
دانشگاه علوم و تحقیقات
خیانت، زمینههای متعددی دارد. مثلا فردی قبل از ازدواج با یک نفر ارتباط داشته است، اما به دلیل ویژگیهای شخصیتی نتوانستهاند این رابطه را قطعکنند و آن را وارد زندگی زناشویی خود کردهاند و دچار مشکل میشوند. موضوع دوم، بحث اخاذی است که زن یا مردی از طرف مقابل خود مدارکی در اختیار دارد و او را تهدید میکند اگر با من رابطه نداشته باشی، آن را به همسرت نشان میدهم. علت سوم خیانت، مردانی هستند که توانایی « نه» گفتن و نخواستن را ندارند و نه تنها وارد رابطه میشوند، بلکه از نظر اقتصادی هم استثمار میشوند.
علت بعدی، ازدواجهایی است که در آن خانوادهها به تصور اینکه فرزندشان به فساد کشیده نشود، او را وادار میکنند زود ازدواج کند. آن هم در شرایطی که شخصیت آن فرد هنوز درست شکل نگرفته و نمیداند چه کسی را باید دوست داشته باشد و چه کسی را نه. مردانیکه قدرت ابراز عواطف خود را ندارند نیز همسرشان در مواردی دچار مشکل میشود. مثلا مردی برای به دست آوردن دل چنین زنی، برای او بارها و به مدت زمان طولانی،گل میفرستند و همسرش هم از هیچ چیز خبر ندارد.
تماشای رسانههایی با محتوای نامناسب میتواند کیان خانواده را به خطر بیندازد. فرد با مماشات برخورد میکند، همسر هم از فرهنگ و شعور خودمدیریتی برخوردار نیست و میشود آنچه نباید بشود. پشت اینها آسیبی وجود دارد که روابط انسانیشان را مدیریت میکند. با این حال، هیچ یک از این موارد، دلیل مناسبی برای خیانت زوجین نیست. اینطور نیست اگر زوجی کمبودی از سوی همسرش حسکرد، به سمت فرد دیگری کشیده شود. اگر هم میروند؛ به این علت است که فقط خود را تخلیه هیجانی کردهاند، اما مشکل را حل نکردهاند. بنابراین با استفاده از راه سوم، میانبر و حاشیهای مشکلات خود را مرتفع میکنند، درحالیکه این موضوع باعث بروز مشکل دوم و سوم و حتی قتل هم میشود. بدتر از قتل هم این استکه یکی از فرزندان متوجه خیانت پدر یا مادر شود. خیانت اساس و بنیان خانواده را که همان اعتماد است، از بین میبرد. اعتماد که از بین رفت، باید فاتحه آن جامعه را خواند. متاسفانه ما مهارت نه گفتن، فاصله گرفتن، حلکردن و بازخورد دادن بلد نیستیم و فکر میکنیم یکی باید بیاید و مساله را حل کند. به نظر من، زوجین یا باید مساله را حلکنند یا باید سختیهای جدایی را بپذیرند تا اینکه ماهیت، هویت و شخصیت خود را خدشهدار کنند. کسی که خیانت میکند، اولین ضربه را به خودش میزند. ما باید به همسر خود وفادار باشیم. وفاداری، جزو اصول اساسی انسانیت است. کسی که خیانت میکند به اصول و تعهداتش، پایبند نیست، در حالیکه ازدواج، وفاداری به اصول و تعهد نسبت به فردی است که با او همپیمان شدهایم.
تفاوتها و انگیزههای قتلهای زنانه و مردانه
دکتر آرش حقیقتفرد، جرمشناس
جنایتهای زنانه و مردانه باید از هم تفکیک شوند. در جایی که زن مرتکب جنایت میشود، عمده انگیزهها، احساسی و روانی است. یعنی فرد براساس یک فعل و انفعال ناگهانی، یا به تعبیر عدهای، جنونی آنی، مرتکب قتل میشود که در حقیقت آنی نیست و در پسزمینه این قتل، زمینههای دیگری وجود دارد، اما در مواردی که مرد دست به جنایت میزند، بیشتر برای گیر نیفتادن در پیامدهایش است.
بنابراین، تا زمانی که یک زن از نظر روانی تحت فشار قرار نگیرد، دست به قتل نمیزند. چنین زنی از نظر روانی آسیبدیده است و قدرت محاسبه کافی ندارد. مثلا
از سوی همسرش محبت کافی ندیده یا تحت آزارهای جسمی یا زبانی قرار گرفته است. اگر چنین روندی مثلا 20 سال طول بکشد، میتواند منجر به جنایت شود.
در زنان زمینه ارتکاب جنایت طولانی است، اما در مورد مردان اینطور نیست و ممکن است در یک رابطه یک هفتهای یا دو هفتهای، و برای خلاصی از عواقب آن مرتکب جنایت شوند. همچنین در مورد مردان، انگیزه مالی مطرح است، اما در زنان درصد و احتمال بحث مالی کمتر است.
آمار جنایت در مردان بیشتر است. البته نه به این خاطر که زنان قابلیت ارتکاب قتل را ندارند، بلکه به این دلیل که مردان آزادی رفت و آمد و تهور بیشتری در جرم و جنایت دارند.
در زنان رقم سیاه بزهکاری بسیار بالاست، یعنی در بسیاری از پروندههایی که مرتکب یک زن است، قاتل شناسایی نمیشود، چون زنان بهتر میتوانند جنایت را مخفیکنند که بیشتر به خاطر خصوصیات ذاتی آنان است.
قتلهاییکه مردان انجام میدهند، بیشتر با استفاده از سلاح سرد یا گرم است، اما زنان بیشتر با مسموم کردن فرد را میکشند که به راحتی نمیتوان آن را ردگیریکرد. در مواردی هم، خود زنان اقدام به قتل نکرده و فرد دیگری را برای ارتکاب قتل اجیر میکنند.
در بسیاری از موارد، قتل زمانی اتفاق میافتد که مردی طولانی مدت از زن یا عکسها و اطلاعات شخصی او سوءاستفاده میکرده است. در نهایت زن بیطاقت شده و یا خود یا با اجیرکردن فردی دیگر، اقدام به قتل سوءاستفادهگر میکند. بنابراین، با محرمانه نگه داشتن اطلاعات و زود اعتماد نکردن میتوان از قتل پیشگیری کرد.
بحث دیگر اعتماد به سیستم قضایی است. گاهی زنان یا دختران هدف باجگیری عدهای سوءاستفادهگر قرار میگیرند. این افراد باید آن قدر احساس امنیت کنند که مطمئن باشند اگر شکایت کنند، دستگاه قضایی به آنان کمک میکند. اگر این فضای امن را برای دختران جوان و نوجوان فراهم کنیم، آمار نزاعها و قتلها کاهش پیدا میکند.
یعنی خیلی زود باید مداخله کنیم نه اینکه موضوع مورد سوء استفاده، سال ها طول بکشد و فرد از نظر روحی و روانی ویران شود. هر چه زودتر مداخلهکنیم، پیشگیری سریعتر اتفاق میافتد.
نباید فراموشکنیم که یک علت وجود جرم در جامعه، حاکم نبودن نظارت جدی است. هنجارهای اجتماعی وجود دارند، اما تا وقتیکنترل کیفری انجام نشود، مردم خیلی به آن پایبند نیستند.
اگر این احساس وجود داشته باشد که راهی برای سوءاستفاده و گسترش روابط خارج از قانون باز است، در بسیاری از موارد با نزاع و قتل مواجه خواهیم بود.
خیلی وقتها عجله افراد برای برقراری ارتباط باعث میشود تا با کسانی رابطه بگیرند که بعد از مدتی متوجه میشوند قابل اعتماد نبودند. اگر تامل و احتیاط در برقراری روابط با افراد باشد و در عین حال کیفیت هم مهم باشد، میتوان مانع از وقوع بسیاری از این قتلها شد.
در کنار اینها، کنترل بیماران روانی نیز مهم است. اگر کسی بیماری با اختلالات روانی در خانه دارد یا مواد مخدر صنعتی مانند شیشه مصرف میکند، خانوادهاش نباید مماشات کند.
نقش رسانه ها در ترویج خیانت
دکتر افسر افشارنادری، جامعهشناس
خیانت در بخش هایی از جامعه زیاد شده است، اما این یک امر فردی نیست، بلکه اجتماعی است. مردم، شاهد خیانت در سطوح مختلف هستند.
همه تصور میکنند خیانت و نارو زدن، یک مساله طبیعی و مشخصه دنیای مدرن است. در حالیکه خیانت، در کشور ما و میان عدهای، تبدیل به یک ویژگی فرهنگی شده است، باید بگوییم که اخلاق و اعتماد، ویژگی جامعه انسانی است و وجود این دو، رابطه بین دو فرد را شکل میدهد.
خیانت زوجین نسبت به گذشته زیاد شده است که به عوامل متعددی بستگی دارد. ترویج و به تصویر کشیدن خیانت از رسانهها، تاثیر زیادی در خیانت دارد. برای رفع این معضل ریشهدار، باید آموزش دهیم و درست سیاستگذاریکنیم. خیانتکاران در تمام سطوح باید پاسخگوی خطاهای خود باشند. به طور مثال در مورد خیانت زوجین، تاوان نباید فقط جدایی یا پرداخت مهریه باشد. خطاکار باید مجازات شود.
لیلا حسینزاده
تپش
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم