در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش خبرنگار جنایی جامجم، ساعت16 شنبه 28مهر امسال بود که پسر 20سالهای درجریان درگیری با دوستش از ناحیه قلب و چانه زخمی شد و به قتل رسید. تحقیقات محلی نشان میداد در مرگ این جوان دختر و پسری دخالت داشتند.با دستور رحیم دشتبان، بازپرس شعبه دهم دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیسی ادامه یافت تا اینکه روز بعد دختر جوان که از مظنونهای جنایت بود، بازداشت شد. او در جریان تحقیقات پلیسی گفت، مقتول برای او ایجاد مزاحمت کرده بود و همین باعث شد پسر مورد علاقهاش مرتکب قتل پسر مزاحم شود. پلیس در جستوجوی شهروز بود تا اینکه او شامگاه 28 مهر امسال در حالی که دچار عذاب وجدان شده بود خود را به اداره دهم پلیس آگاهی تهران تسلیم کرد. دیروز متهم به قتل به شعبه دهم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و با اعتراف به قتل دوست قدیمیاش گفت: برای پایان دادن به مزاحمتهای او نسبت به دختر مورد علاقهام به محل درگیری رفتم تا او را بترسانم که دعوایمان بالا گرفت و ناخواسته با چاقو او را کشتم.
قتل به خاطر یک دختر
شهروز کارش پیک موتوری بود و دیپلم دارد. میخواست با دختر مورد علاقهاش ازدواج کند اما دعوا با دوستش او را روانه بازداشتگاه پلیس آگاهی کرد.
مقتول را میشناختی؟
او از بچه محلها و دوستان قدیمیام بود. گاهی که با دوست دخترم به بوستان میرفتیم، مقتول هم همراه ما میآمد.
چطور با شیوا آشنا شدی؟
من و شیوا شش سال پیش در بوستانی در تهران آشنا و دوست شدیم. بعد از مدتی متوجه شدم از اقوام دورمان است. قرار بود با هم ازدواج کنیم.
چرا دوستت را کشتی؟
ماه قبل بود که مقتول شروع کرد به پیام دادن به شیوا او از شیوا خواسته بود از من جدا شود و با او ازدواج کند. با دیدن این پیامها عصبانی شدم و از دوستم خواستم دست از این رفتارش بردارد که مدعی بود شیوا نیز او را دوست دارد و من باید از این رابطه بیرون بروم. سه روز قبل از جنایت چندنفر ازدوستانم سراغم آمدند و گفتند جوان مزاحم پشت سرم حرفهای ناموسی زده است. پیش از ظهرشنبه مقتول برایم پیامکی فرستادو خواست به خیابان مقداد بروم و با 12 نفراز دوستانش منتظرم است. با خواندن پیامک ترسیدم و چاقویی برداشته و ساعت 14 و 30 دقیقه همان روز به محل قرار با او رفتم. او همراه دوستانش آمده بود. دختر مورد علاقهام هم آنجا بود و میخواستم او و دوستم را با هم مواجهه حضوری دهم تا بفهمم حرف کدام درست است. دوستم به چهرهام اسپری اشکآور زد که چشمانم سوخت. با چاقو به سمت قلب و چانهاش ضربه پرت کردم. او زخمی شد و کف خیابان افتاد. من و دختر مورد علاقهام فرار کردیم.
کجا فرار کردی؟
چاقو را در میانه راه انداختم. یک ساعت با هم بودیم و او را به حوالی خانهشان رساندم و رفتم جاده فرحزاد و همینطور سرگردان بودم تا اینکه ساعاتی بعد از طریق تماس تلفنی چند نفر از دوستانم متوجه مرگ پسر جوان شدم. عذاب وجدان رهایم نمیکرد و ساعت 20 و 30 دقیقه یکشنبه به پلیس آگاهی رفتم و تسلیم شدم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر