در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اما راستش را بخواهید چند دهه است که تهران حتی جای قشنگی هم نیست ، حالا خوب یا بد بودن مردمش بماند.مردمی که بیشترشان مهاجرانی هستند که بنا به هزار و یک دلیل برای زندگی، کار، تحصیل و ... به تهران میآیند و الان دیگر تهران آنقدر بیهویت شده که نمیتوان یک تهرانی اصیل را از مهاجری که یک سال یا چندین سال است در تهران زندگی میکند تشخیص داد.حتی در تعطیلات طولانی مدت مثل نوروز که مرسوم است مهاجران به شهرهای خود برگردند، مدتهاست تهران آنقدر در این ایام هم شلوغ است که به این نتیجه میرسی تهران تنها کلانشهر ایران است که نود و نه درصد مردمش مهاجرند.تنها شهری است که باید خود را با سلیقه همه مردم ایران وفق دهد و تنها شهری است که باید با همه ایران مهربان باشد و ایرانیها از هر گوشه و کنار که به تهران میآیند احساس کنند به شهر خودشان آمدهاند.اما اینکه مردم تهران آدمهای خوبی هستند یا نه دیگر به خودشان بستگی دارد که دیالوگ فیلم دختر لر را بعد از 86 سال نقض کنند یا این که بگذارند یکی از تکیهکلامها و دیالوگهای طلایی بماند. چند سالی است که شهرداران تهران و اعضای شهر تهران تلاش میکنند تهران را به شهری دوستداشتنیتر و مهربانتر تبدیل کنند.شاید به همین دلیل است که 14 مهر را بهنام تهران کردهاند. به همین مناسبت با جواد انصافی که اصالتا تهرانی است و تهران قدیم را هم خوب میشناسد همصحبت شدم تا نظراتش را درباره تهران اینجا بنویسم.
دوره کسبیخوانی ، یادش بخیر
انصافی میگوید، آن زمانهای دور که تهران را طهران مینوشتند،سابقه طهران و اصالت و تاریخش به «ری» متصل بود که تاریخی ماندگار و باسابقه دارد.طهران زمانهای دور، به اندازه امروز مهاجر نداشت و طهرانیها و در همین منطقه جغرافیایی به دنیا آمده، بزرگ شده و زندگی کرده بودند و در همین منطقه از دنیا میرفتند.طهران شهر قشنگی بود با آدابی که مال خودش بود.فروشندههایش برای فروش و جلب مشتری بیشتر، آدابی داشتند بهنام کسبیخوانی.دورگردان و کاسبهایی که با چرخ در کوچه و بازار میچرخیدند، کسبیخوانی میکردند و اجناسی که برای فروش داشتند را به صورت آواز و ریتمیک میخواندند.مثلا برای فروش زرشک میخواند:زرشک ! هسته نداره، آلبالو هسته داره، هر دو تا صفرا بُرند هر دو تا خوشمزه هستند...کسبیخوانیها کاملا از بین رفته و من حدود چهلتای آنها را جمعآوری کردم که اگر بتوانم آنها را در قالب لوح فشرده یا کتاب منتشر کنم. کسبیخوانی مختص تهران دوره قاجار بود که به شهرهای دیگر هم منتقل شد.
مردم با مرام طهران
انصافی میگوید، یکی از مرامهای خوب مردم طهران که از بین رفت در قهوهخانههای آن زمان رخ میداد،کسانی که توان مالی نداشتند که یک دیزی کامل بخرند و بخورند، جلوی در قهوهخانهها میایستادند و میگفتند: یه پا شریک ! این نشان میداد که او پول نصف دیزی را دارد و یکی دیگر هم که پول کافی نداشت میآمد جلو و میگفت: من ! بعد دو نفری میرفتند داخل و به قهوهچی میگفتند: یک دیزی دو چایی بده. یعنی ما دو نفریم.قهوهچیهای آن زمان هم جوانمرد بودند و دیزی این جور مشتریها را چربتر و پر آب تر میگرفتند تا دو نفر را سیر کند.گاهی این دو نفر اصلا یکدیگر را نمیشناختند اما با هم غذا میخوردند. برعکس این قضیه هم بود مثلا یکی میرفت چلوکبابی و یک پرس سفارش میداد اما سیر نمیشد و میگفت: یک پشت بند ! یعنی یک کباب و نیمپرس پلو اضافی برایم بیاور !
به انصافی میگویم الان تهران بالاشهرنشین دارد و پایین شهر یا همان جنوبشهر.آدمهای مرفه در شمال شهر زندگی میکنند و هر چه به منطقه جنوب حرکت میکنیم طبقه اجتماعی آدمها هم تغییر میکند، در تهران قدیم این طبقهبندی اجتماعی به چه شکل بود؟ این بازیگر میگوید: تهران قدیم دورش دیوار بود و چند دروازه داشت، آنهایی که داخل این محدوده زندگی میکردند، اعیانتر و مرفهتر بودند و آنهایی که بیرون دروازههای شهر بودند ، اوضاع مالی چندان مناسبی نداشتند و داخل کلبهها و خانههای محقری که آنجا ساخته بودند زندگی میکردند. به مرور که شهر گسترش یافت و بزرگ شد و امروزیتر شد از منیریه به بالا تا خیابان فلسطین (کاخ)، شمال شهر بود اعیانها در این مناطق زندگی میکردند و بعدترها وزرا و اعیانها به منطقه دروس و پاسداران ( سلطنتآباد) و شمیران نقل مکان کردند. باغهای بزرگی داشتند و خانههای مجلل که در آنها زندگی اشرافی داشتند.
شهر عاریه
به انصافی میگویم، این روزها از کسانی که از شهرستان به تهران میآیند و چند روزی میمانند و به شهر خود برمیگردند این گفته را زیاد میشنویم که تهران شهر خشنی است!به نظرتان چرا تهران چنین حسی را در مردم ایجاد میکند؟
معماری و شهرسازی، خیابانها و فضای سبز هر شهر، در مردم حسی را ایجاد میکند به همه اینها آبوهوا را هم باید اضافه کرد.تهران معماری صاحب سبکی ندارد.شهری است با خانههایی آشفته و بدون هویت،هوایش آلوده است و پارازیتهای زیادی در فضایش پراکنده است که ذهن و روح را خسته میکند.مردمانی که از شهرستان برای چند روزی به تهران میآیند، این سنگینی را احساس میکنند برای همین تهران را شهر سخت و خشنی میدانند.تهران آنقدر بزرگ شده و آنقدر تراکم خانه و آدم در آن زیاد است که به نظرم دیگر نمیتوان راهی پیدا کرد که آرامش را به این شهر برگرداند.تهران اصالت ندارد.از هر گوشه این کشور چیزی به عاریت گرفته و به خودش آویزان کرده برای همین دلنشین نیست.آنهایی که مجبورند در تهران زندگی و کار میکنند و آنهایی که اجباری برای زندگی در این شهر ندارند، خود را خلاص کرده و میروند.من چند سالی است که در لواسان زندگی میکنم. برخی حتی به شهرهای دورتر هم میروند.زندگی در تهران امروز طاقتی میخواهد که راستش خیلیها آن را ندارند.روزی را به نام تهران نامگذاری کردن در ظاهر قشنگ است اما در واقعیت تهران شهر هزارپارهای است که دیگر قشنگ نیست.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم