در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
عشق کورکورانه از من قاتل ساخت
امیر 30 ساله فکر نمیکرد روزی دل در گرو زن شوهرداری بدهد و دستش به جنایت آلوده شود. زیر لب میگفت ای کاش دلباخته نمیشدم که مهر قاتل شدن بر پیشانیام حک شود. متهم به قتل در گفتوگویی با جامجم به تشریح نحوه آشناییاش با زن جوان و طراحی سناریوی قتل شوهرش پرداخت.
از آشنایی ات با شیوا بگو .
یک سال و ده ماه پیش یک کانال تلگرامی مربوط به کارهای فرهنگی راهاندازی کردم. شیوا عضو آن کانال شد و بعد از ارسال پیامهای خصوصی از من خواست اجازه دهیم در کارهای فرهنگیمان کمکم کند. بین ما این حرفها رد و بدل شد و بعد از چند دیدار، همکاریاش را قبول کردیم.
میدانستی متاهل است؟
ابتدا نه. میگفت مجرد است. این ارتباطها باعث شد به هم علاقهمند شویم و حتی میخواستم با او ازدواج کنم. دوستان، فامیل و خانوادهام همه از این علاقه و قصد ازدواجم باخبر بودند. شیوا در یک مرکز فروش محصولات بازاریابی میکرد. من هم چند بار با آنها همکاری کردم. چون شیوه کارشان مثل هرمیها بود گفتم شاید برایم مشکل ایجاد شود و دیگر فعالیت نکردم .
چطورفهمیدی متاهل است؟
چند ماه قبل از قتل، خودش واقعیت را گفت اما مدعی بود در حال جدا شدن از شوهرش است.
تو چه واکنشی نشان دادی؟
چند هفته ارتباطم را با او قطع کردم، اما دوباره با هم صحبت کردیم. به او قول دادم کمکش کنم تا طلاق بگیرد. شیوا مدعی بود شوهرش معتاد است، مشروب میفروشد و او را به کارهای غیراخلاقی مجبور میکند. اول باور نکردم اما با دیدن پیامهای شوهرش در تلفن همراه شیوا گفتههایش را پذیرفتم.
چرا دست به قتل زدی؟
من و دوستم نمیخواستیم آن مرد بمیرد و هدفمان فقط تنبیه بود تا زودتر شیوا را طلاق دهد و من با او ازدواج کنم.
تو طراح جنایت بودی؟
نه. شیوا طراح بود. او از زمستان سال گذشته حرف کشتن شوهرش رابه میان آورد. میگفت یک نفر را اجیر میکند تا او را به قتل برساند. از طریق کانال تلگرامی اراذل و اوباش، فردی سابقهدار را برای قتل شوهرش اجیر کرده بود. حتی عکس شوهرش را همراه چند میلیون تومان پول به آن فرد داده بود اما وی سرش کلاه گذاشته و فرارکرده بود. او شش ماه اخیر روی ذهنم کار میکرد که شوهرش طلاقش نمیدهدو باید برای اثبات عشقم شوهرش را بکشم. نمیخواستم قاتل شوم و هدفم فقط تنبیه آن مرد برای جدایی از شیوا بود.
از شب جنایت بگو.
شیوا میگفت شوهرش پیک موتوری است وشماره او در سایت دیوار درج شده است . آن شماره را یافتم و با او تماس گرفتم و خواستم برای انتقال یک بسته به سمت کوره آجرپزی متروکه در محله دولتخواه بیاید. من و دوستم میخواستیم آن مرد را تنبیه کنیم. وقتی او به محل قتل آمد، گفتم چرا همسرت را اذیت میکنی و طلاقش نمیدهی که گفت به تو چه ارتباطی دارد و دعوایمان بالاگرفت. مقتول ابتدا با چاقو ضربهای به انگشتم زد که زخمی شدم. بعدمن با چاقو سه ضربه زدم و دوستم برای نجات من چند ضربه با چاقو به شوهر شیوا زد و کنار موتورش افتاد.
بعد از قتل کجا رفتید؟
میترسیدیم پلیس سر برسد، بنابراین فرارکردیم. بعد سوار تاکسی شدیم تا به خانههایمان در اسلامشهر بازگردیم. در میانه راه هر دو چاقوهایمان را از خودروی در حال حرکت بیرون انداختیم. بعد از تلفنم به زن مقتول متوجه شدیم که او فوت شده است، خیلی ترسیده بودم و عذاب وجدان داشتم. من و دوستم راز قتل را پنهان کردیم.
چرا تسلیم نشدی؟
خیلی ترسیده بودم، به خاطرعذاب وجدان یک ماه حتی سرکارم نرفتم. روزهای آخر آنقدر عذاب وجدانم زیاد شده بود که میخواستم بروم دفترامام جمعه شهرمان در اسلامشهر و ماجرای قتل را بگویم و بعد تسلیم شوم که ماموران آمدند و بازداشت شدم.
حرف آخر؟
میدانم حکم سنگینی در انتظار من و دوستم است. این تاوان عشقی بود که من به این زن داشتم و سرنوشت زندگیمان تلخ شد.
کاش خیانت نمیکردم
شیوا 27 ساله و مادر یک دختر شش ساله است. طراح نقشه قتل شوهرش بوده و به اتهام معاونت در قتل عمدی بازداشت شده است. او البته خودش را مقصر نمیداند و میگوید از ماجرای قتل بیاطلاع بوده است.
با شوهرت اختلاف داشتی؟
من و شوهرم باهم همسایه بودیم که آشنا شده و ازدواج کردیم. اما از وقتی باردار شدم، شوهرم تریاک و ترامادول مصرف میکرد و مشروب میفروخت. چندبار قرار شد برای ترک کمپ برود اما نرفت. بدرفتاریهایش ادامه پیدا کرد حتی خواستم جدا شویم که قبول نکرد و گفت شرایط را بهتر میکند که نشد.
امیر را میشناختی؟
یک سال و ده ماه پیش از طریق کانال تلگرامی با او آشنا شدم.من با او حرف میزدم و درددل میکردم اما تا مدتی به او نگفتم متاهل هستم. مامور جوان دلباختهام شد و میخواست با من ازدواج کند، اما سردوراهی مانده بودم. سرانجام به آن پلیس جوان گفتم متاهلم. او وقتی شنید خیلی ناراحت شد. امیر چند هفته با من حرف نزد و تلفن همراهش را جواب نداد. بعد دوباره ارتباطمان ازسرگرفته شد. من به اوگفتم باید هر طور شده شوهرم را از بین ببرد که زیربار نمیرفت و میگفت بگذار با او حرف بزنم.
از شب جنایت بگو.
من و شوهرم برای خرید بیرون رفتیم و او بعد از خرید، من و فرزندم را به خانه مادرش برد. امیر که دلباختهام بود، همراه دوستش به محل قرار رفت و بعد از درگیری با شوهرم، او را کشتند. بعد به من خبر دادند و طوری وانمود میکردم که نمیدانم چه فردی شوهرم را کشته است.
فکر میکردی بازداشت شوی؟
باورم نمیشد که بازداشت شوم. شاید اگر این دوستی که اولش برای درددل کردن بود میان من و آن جوان پلیس شکل نمیگرفت، کار به مرگ شوهرم کشیده نمیشد.
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد