در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پایان خیلی باز !
اینکه افراد و چهرههای سرشناس دنیای سینما و ورزش بزنند توی کار تبلیغات، در دنیا چیز مرسومی است و برخی افراد مشهور و محبوب با شهرتی که از راه حرفه شان به دست آوردهاند، معمولا با اهداف تجاری و اقتصادی، تبلیغ کالاها و برندهایی را انجام میدهند و سهم مهمی در جلب نظر مشتریان و فروش محصولات دارند. طبیعی است که چهرههای ایرانی هم نتوانند چندان در مقابل این وسوسه مالی مقاومت کنند و گاهی برخی از آنها را در تبلیغات یک کالا میبینیم.
فقط ای کاش کسانی که وارد این فضا میشوند، دستکم حواسشان به جایگاه و وجهه هنریشان باشد و بتوانند حتی تبلیغ و معرفی یک کالا را به درستی و شایستگی و با آگاهی و دانش انجام دهند، اما اگر خدای ناکرده، خطا و اشتباهی در این میان، خواسته یا ناخواسته صورت گیرد هم آن جنبه هنری و حرفهای زیر سوال میرود و هم ممکن است در معرفی آن کالای موردنظر، تاثیر منفی بگذارد.
همه اینها را خیلی کلی گفتیم و نمیخواهیم خیلی شلوغش کنیم. بهتازگی خانم الهام حمیدی که بازیهای خوبی از او در آثاری چون خیلی دور خیلی نزدیک و زیرتیغ به یاد داریم، تبلیغ یک پودر لباسشویی را بهعهده گرفته که خب چراییاش به ما ربطی ندارد و طبیعتا این یکی از تمیزترین تبلیغات است! اما یکی از عکسهایی که او در همین رابطه در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشته، باعث حساسیت و کنجکاوی ما شد.
خانم حمیدی در گوشهای از این پودر، امضا کرده و نوشته: «با آرزوی روزافزون»! باور بفرمایید، همین و اینکه ایشان آرزوی روزافزون چه چیزی را داشتهاند، خودش قابلیت برگزاری یک مسابقه پیامکی را دارد.
ممکن است بگویید ایشان احتمالا کلمه «موفقیت» را مابین آرزوی روزافزون از قلم انداخته باشد، اما آیا نباید یک بازیگر که به هرحال جزو قشر فرهیخته و فرهنگی جامعه است یا دست کم باید اینطور باشد، سواد حداقلی داشته باشد یا اگر مثل حمیدی از دانش و تحصیلاتی برخوردار است، دقت کند که در یک جمله سه چهارکلمهای مختصر، یک کلمه مهمش را جا نیندازد!
با پوزش از قیصر!
نوید محمدزاده که یکی از چشم و چراغهای سینمای ایران در این چندسال اخیر است و روز به روز بر شهرت و محبوبیتش افزوده میشود، در جشن اخیر خانه سینما و هنگام دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد برای بازی در سرخپوست، جملهای گفت که ما پیشتر نقیض آن را از زبان خودش شنیده بودیم. عرض میکنیم خدمتتان؛ محمدزاده جایزهاش را به روح بزرگ زندهیاد فریدون گله - از کارگردانهای موج نو سینمای ایران - تقدیم کرد و گفت: «من با دیدن فیلم «کندو» فریدون گله بازیگر شدم.» خب، طبیعی است که حاضران بهوجد بیایند و نوید را تشویق کنند، اما بلافاصله ذهنمان فلاشبک زد که همین نوید حدود دو سال پیش در گفتوگوی ویدئویی با فریدون جیرانی، چیز دیگری درباره بازیگرشدنش گفته بود. به قول مش قاسم دایی جان ناپلئون، دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ.
اگر آن گفتوگو را دیده باشید، محمدزاده در بخشی از صحبتهایش اشاره میکند که او قرار بود فوتبالیست شود اما زمانی که اول دبیرستان بوده، یک شب پسرخالهاش دو فیلم قیصر و سوتهدلان را برای او به نمایش گذاشت. همانجا نوید به خودش گفته من دیگر فوتبال را نمیخواهم و فیلمها، قاب جادویی سینما و دیدن این دو بازی بهروز وثوقی تصمیم گرفت بازیگر شود. او شب بعدش هم دو فیلم از آل پاچینو دید، پدرخوانده و صورت زخمی که باعث شد دیگر بهطور کامل مطمئن شود که میخواهد فوتبال را کنار بگذارد و بازیگری را دنبال کند. خب، ملاحظه میفرمایید که «کندو»، دستکم در آن زمان نقشی در بازیگر شدن نوید محمدزاده نداشت. این چرخش نوید و تعویض فیلمی که باعث بازیگر شدن او شد، به نوعی ما را یاد چرخش مسعود فراستی هم انداخت که از زمان جشنواره فیلم فجر سال قبل تا همین اواخر، نظرش کاملا درباره قصرشیرین رضا میرکریمی تغییر کرد و وقتی بهتازگی از او پرسیدند چرا نظرش درباره این فیلم اینقدر تغییر کرد، جواب داد که منتقد باید بهروز باشد! حالا ظاهرا نوید محمدزاده هم در این زمینه، خودش را بهروز کرده و با این روند بعید نیست باز هم یکی دو سال دیگر خودش را آپدیت کند و بگوید با دیدن مملآمریکایی، تصمیم گرفته بازیگر شود!
منم پلیس خشن میخوام!
فرزاد موتمن از خوبهای سینمای ما در کارگردانی است و عشق و علاقهاش به سینما و ادبیات و سوادش در این زمینه مثالزدنی و قابل اشاره است. او خالق یکی از فیلمهای کالت - فیلمی خارج از جریان اصلی سینما با طرفدارانی پرشور و پروپاقرص - سینمای ماست؛ شبهای روشن که هنوز هم برخی سینمادوستان با آن خاطره بازی میکنند.
همچنین یکی از ویژگیهای خوب موتمن، صراحت لهجه و اظهارنظرهای بدون ملاحظه است که نشان میدهد او آدم صاف و صادقی است و خرده حسابی با هیچ کس ندارد. او در یکی از تازهترین اظهاراتش از خجالت فیلم جدید سعید روستایی، متری شیش و نیم درآمده و با انتشار صحنهای از فیلم که ماموران پلیس، مشغول ضرب و شتم یکی از قاچاقچیان مواد مخدر هستند، این پرسش را مطرح کرده که چرا خشونت پلیس با متهمان و مظنونین در فیلمی چون متری شیش و نیم نشان داده میشود اما در فیلمهایی که خود موتمن میسازد، مشاور پلیس درباره برخورد خشن پلیس به او و بازیگر تذکر میدهد.
در بخشی از متن موتمن آمده: «چرا عده معدودی از فیلمسازان (اغلب تازه از راه رسیده) که چند سالی است همه پولهای کلان و تمام امکانات اکران و جشنواره و همه تلاش برای لابی کردن فیلمهایشان در این و آن جشنواره، به آنها تعلق گرفته، میتوانند بسیاری از تابوها را بشکنند، اما باقی سینما کاملا از این رانتها بیبهره است؟ امنیت شغلی فقط مال این چند نفر است؟ خانه سینما چه کاره است؟»
بخشهایی از انتقاد موتمن درست است و بهویژه خانه سینما به عنوان مهمترین نهاد صنفی سینمایی کشور باید پاسخگوی عدم امنیت شغلی بسیاری از سینماگران و رانتهای موجود باشد. اما مقایسهای که موتمن میان متری شیش و نیم و فیلمهای خود- احیانا منظورش آخرین بار کی سحر را دیدی، باشد ـ انجام میدهد، چندان درست نیست و در فضای ملموس و واقعی که روستایی به تصویر میکشد، نمایش این میزان خشونت پلیس لاجرم بود و حتی ذرهای ملاحظه از سوی ماموران قانون، مقابله با قاچاقچیان را کم اثر میکرد. ضمن اینکه پلیس فیلم، این میزان از خشونت را در جای درست خرج میکند و نه در جایی غیرضروری. اگر منظور موتمن به فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی باشد که اصلا فضای فیلم او که کلاسیکتر و نمایشی تر حرکت میکند و طبیعی است که حتی یک خشونت غیرضروری هم از فیلم بیرون میزند، اما اگر فیلم موتمن هم قرار بود فضایی واقعی تر داشته باشد، شاید میتوانستیم شاهد چنین خشونت به جایی برای باورپذیری قصه باشیم. البته فراموش نکنیم، روستایی تا حدودی تاوان نمایش این چهره از پلیس را هم در متری شیشونیم داد و نیروی انتظامی هنگام برگزاری جشنواره فیلم فجر، مقابل این فیلم موضع گرفت. هرچند برخی هم اعتقاد داشتند کل این ماجرا، بازی و ترفندی برای بیشتر دیده شدن فیلم بوده است.
نکته دیگر اینکه این موضعگیری منفی موتمن نسبت به روستایی، چیز تازهای نیست و یادم هست که او زمان تماشای ابد و یک روز و در جشنواره فیلم فجر و در سالن سینمای برج میلاد هم تقریبا از دقیقه یک تا دقیقه پایانی، به شکل فنی از خجالت فیلم درآمد و معلوم بود که هیچ، فیلم را دوست نداشت.
با این حال همانطور که آقای موتمن در بخش پایانی نوشته اش، پرسیده: «چرا ممیزی کتبی نمیشود و قوانین یکپارچهای پیدا نمیکند تا همه فیلمسازان در برابر آن یکسان باشند؟»، خواهش میکنیم اجازه دهید ایشان هم مجاز به تصویرکشیدن پلیس خشن در فیلمهایشان باشند و دیگر دم به دقیقه، لوِل صدای پلیس او را کنترل نکنید. در اینصورت مشتاقیم، خشونت فریبرز عربنیا (سرگرد سعید مروی/ پلیس آخرینبار کی سحر را دیدی) را هم ببینیم و صدای بلند او را هم بشنویم!
به رسم یادگار
ترانه علیدوستی در مراسم اهدای مدال داوود رشیدی، به تمجید از علی نصیریان پرداخت و گفت چون ابهت این استاد بازیگری او را میگرفت، رویش نشد در یک سال همکاری در شهرزاد با او عکس بگیرد، اما حالا موبایلش را آورده که با ایشان عکس بگیرد. ادای احترام یک بازیگر موفق جوان به یک بازیگر بزرگ و پیشکسوت جای خود، اما جالب است که هیچکدام از این دو بازیگر تاکنون اظهارنظری درباره سرمایه مشکوک سریال شهرزاد و اتهامات تهیهکننده و سرمایهگذار این سریال شبکه نمایش خانگی، واکنشی نشان ندادند، با وجود اینکه از آغاز محاکمه متهمان این پرونده، انتقادات زیادی به روند مالی این پروژه مطرح شد و حتی درباره عودت دستمزد بازیگران هم حرفهایی به میان آمد؛ یکی از بازیگرانی که برخی منتقدان و رسانهها، خواهان اظهارنظر او بودند، ترانه علیدوستی بود که این بازیگر همچنان ترجیح داده در این زمینه سکوت اختیار کند. اما جالب اینجاست که این وسط، هیچکس جرات نکرده این بحث را درباره بزرگ آقای سریال مطرح و از ایشان درباره این سرمایه مشکوک سوال کند! بگذریم، عکس یادگاری را عشق است.
امید رحمانی
سینما
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم