در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
البته احتمالا اطلاعات اغلب ما ایرانیها به واسطه فاصله بسیار زیاد جغرافیایی ما از کوبا بیشتر در حد شناختن آدمهایی مثل چه گِوارا و فیدل کاسترو محدود باشد؛ اما واقعیت این است که کوبا یکی از همسایگان آبیآمریکاست که در رنج کشیدن از دست آمریکاییها دست کمی از ما ایرانیها ندارد.
منصور ضابطیان که پیش از این چند مورد از سفرنامههای او را در این صفحه معرفی کردهایم، احتمالا یکی از معدود ایرانیهایی است که رنج سفر طولانی تا کوبا را به جان خریده تا سرزمین انقلابی قاره آمریکا را از نزدیک ببیند و ماحصل سفرش را در سفرنامهای با عنوان «سباستین» منتشر کند. اصلیترین میزبان کوبایی ضابطیان در این سفر که به زبان اسپانیولی صحبت میکند، به جای تلفظ اسم «ضابطیان»، او را «سباستین» میخواند و این اسم تا پایان سفر روی او میماند!
او در این سفرنامه شرح بازدیدش از چند شهر و چندنقطه دیدنی از کوبا را آورده است؛ با همان قلم روان و ساده و البته صمیمی همیشگی؛ البته این بار مقصد سفر کشوری است که با وجود دور بودن جغرافیاییاش از ایران حداقل به واسطه روحیه مهماننوازی خاص ساکنانش شباهت زیادی به ایران و مردمش دارد.
ضابطیان سعی کرده در روایتش از این سفر، زیبایی و زشتیها را در کنار هم ببیند؛ هم از فقر و مشکلات اقتصادی کوبا نوشته و هم از روحیه مهماننوازی و خونگرمی و امید به زندگی مردم کوبا. روایتی که بودن هر دو وجه مثبت و منفی در باورپذیرتر شدن آن برای مخاطب موثر است.
اطلاعات فوری
عنوان: سباستین
زیر عنوان: سفرنامه و عکسهای کوبا
نویسنده: منصور ضابطیان
ناشر: نشر مثلث
تعداد صفحات: 151
قیمت: 20هزار تومان
پیشبینی زمان مطالعه: 4 تا 6 روز
سرنوشت جالب حشرات در کوبا
فقر تمیز!
ضابطیان در بخشهای مختلفی از این سفر از نکات جالب توجهی نوشته که به عنوان یک روزنامهنگار به چشمش آمده و سعی کرده تا برای توصیف بهتر شرایط مقصد سفرش برای مخاطبان سباستین آنها را با دقت توصیف کند. او درباره چند ویژگی جالب کوباییها مینویسد: «فقر همیشه با خودش کثیفی و بیماری میآورد. بیسلیقگی و بیمبالاتی هم... اما اینجا با وجود همه کمبودها، جای تمیزی است. در حاشیه خیابان ـ حتی کوچههای خاکی ـ کمتر زبالهای پیدا میشود. حتی یک مگس و پشه و سوسک هم نمیبینم. البته نبودن حشرات شاید به دلیل فعالیتهای گستردهای باشد که دولت انجام میدهد. در روزهایی که در کوبا هستم سمپاشی وسیعی علیه حشرات در جریان است. از همین بابت هیچ خانهای پنجره توری ندارد، اما هیچ پشهای هم وارد خانه نمیشود. همین جنگ علیه پشه در ماههای دیگر علیه سوسکها و موشها و... با سمهای ویژه خودشان انجام میشود. اینکه در این سمپاشیهای گسترده، اکوسیستم هم در نظر گرفته میشود را نمیدانم، اما دستکم میدانم جنگ موفقی از آب درآمده.»
هاوانا مهمترین موزه ماشینهای دهه 1940
کوباییها، مکانیکهای حرفهای
کوبا ویژگیهای جالب توجه دیگری نیز دارد که ضابطیان در سفر خود به بعضی از آنها اشاره میکند: «آمریکاییها تا پیش از انقلاب 1959 داراییهای فراوانی در کوبا داشتند. بسیاری از ثروتمندان ویلاهای مجلل داشتند و از آن مهمتر ماشینهایی که نماد تجمل در آن سالها بود. بلافاصله بعد از پیروزی کاسترو و یارانش، آمریکاییها از کوبا فرار میکنند. فراری که چندان هم سخت نبوده. فاصله هاوانا [پایتخت کوبا] تا ایالت فلوریدا فقط 150 کیلومتر است. آنها که فرار را بر قرار ترجیح میدهند، اموال منقول و غیرمنقولشان را میگذارند و میروند که مهمترینشان مجموعهای از همان ماشینهاست. موتور بسیاری از آنها بعدتر با موتورهای اهدایی کمپانی اشکودا جابهجا شد و قطعهقطعه تغییر کرد. همین مسأله بسیاری از کوباییها را تبدیل به مکانیکهای ماهری کرده که از عهده هر کاری برمیآیند. این شرایط، کوبا و به ویژه هاوانا را تبدیل کرده به مهمترین موزه ماشینهای دهه 1940 تا 1960. در کمتر جایی از شهر این ماشینها را نمیبینی. بعضیهایشان که تر و تمیزترند و سرپاتر، خوراک گردشگران است.»
نیشکر، قهوه و سیگار برگ؛ سوغات کوبا
نیهایی که از جدایی حکایت نمیکنند!
سیگار برگ یکی از تولیدات خاص کوباییهاست. سیگاری که طرز تهیه ویژهای هم دارد: «میرسیم به مزرعههای توتون. زمینهای وسیعی که تا چشم کار میکند گسترده شدهاند. تصورم این بود که اینجا از بوی توتون گیج میشوم اما هیچ بویی از این برگها نمیآید. حتی وقتی برگ تازهشان را توی دست له میکنم. اما کنار مزرعهها، سولههای سرپوشیده بزرگی است که داخلشان حصاربندی شده و برگها در تاریکی روی آن حصارها خشک میشوند. مردی که صاحب سوله است، میرود پشت میزی مینشیند و ما را هم دور خودش جمع میکند و مرد شروع میکند به توضیح اینکه فرآیند تولید سیگار برگ چگونه است. مقداری برگ خشکشده را روی میز میریزد و با تیغی تیز شروع میکند به خرد کردن آنها. مرد مثل آب خوردن آن را انجام میدهد. برگها را خرد میکند و آنها را میریزد روی یک برگ پهن و آنها را میپیچد. سرش را قیچی میکند و میگذارد تا چند روزی بماند. مزرعههای نیشکر هم سرراهند و مزرعههای قهوه. چند لیوان پیاپی آب نیشکر میخورم. نوشیدنیای که در جهان بهترین است. انگار نیشکر اینجا به اصل خود بازمیگردد و حکایتی خاص دارد که ربطی به جدایی مورد نظر مولانا ندارد.»
احسان سالمی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم