در این ستون، زندگی قاتلان معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه دار نداشتند، به نوعی از زبان خودشان و بر اساس اعترافاتشان در دادگاه مرور می‌شود . مرد سبزی فروش در مشهد که دختر بچه ای را قربانی نیت شیطانی خود کرده بود ،یکی از مجرمانی است که این هفته سراغ او رفته‌ایم.
کد خبر: ۱۲۱۱۲۲۴

اعدام شیطان در مشهد
همه چیز به‌خاطر ناتوانی‌ام در برابر کنترل وسوسه‌های شیطانی رخ داد. من علی، متولد سال ۱۳۵۵ هستم. تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواندم و بعد هم درس و مدرسه را رها کردم. خانواده‌ام اهل تربت‌حیدریه هستند اما من از زمانی که به‌خاطر دارم از همان کودکی در مشهد بودم. بعد از سربازی ازدواج کردم اما چون صاحب بچه نشدیم، همسرم طلاق گرفت. درست دو روز بعد از آن‌که مهر طلاق در شناسنامه‌ام ثبت شد و به قول معروف هنوز جوهر این مهر خشک نشده بود سوار اتوبوس یکی از بستگان مادرم شدم تا از تربت به مشهد بیایم. در بین راه با راننده صحبت می‌کردم که از دادگاه می‌آیم و چنان و چنان! او هم خندید و گفت: امشب با مادرت به خانه فلانی بیایید تا برای خواستگاری صحبت کنیم. ما هم شب به خانه آنها رفتیم و با همسر دومم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. سه پسر ۱۲، ۱۰ و 5/3 ساله حاصل این ازدواج بود.
خب بروم سراغ ماجرای ازدواج. شب جنایت که هفتمین شب ایام نوروز سال 97 بود، مقداری شیشه خریدم و مصرف کردم و قرار بود به مهمانی بروم. خانه مادرزنم دعوت داشتیم. پیشتر، همسرم با بچه‌ها رفته بودند و من هم پس از آنها از خانه بیرون آمدم. در حال قدم زدن در کوچه چشمم به این دختربچه افتاد و بعد نقشه‌ای به سرم زد. داشت می‌رفت تا برای منزل‌شان از نانوایی نان بخرد. به او گفتم با من بیا تا غذا برای خانواده‌ات ببری و با این بهانه او را به داخل خانه کشاندم. وقتی کارم تمام شد می‌خواستم رهایش کنم که برود اما گفت شکایتم را به پدرش خواهد کرد. با این حرف ترسیدم دستگیر شوم و به فکر کشتن او افتادم و در حالی که زیر دست‌هایم تقلا می‌کرد چند دستمال کاغذی را به زور در دهانش فرو بردم و با یک دست دماغش را گرفتم و با دست دیگرم به دهانش فشار آوردم تا دستمال‌های کاغذی در گلویش فشرده شود. پس از آن‌که خفه‌اش کردم هر دو لنگه کفش‌هایش را روی پشت‌بام مغازه همسایه کناری انداختم. بعد جسدش را داخل یک گونی انداختم و چند کوچه بالاتر در محل خلوتی رها کردم. نان‌هایی که خریده بود در یک ساک پلاستیکی قرار داشت که ساک را هم روی پشت بام انداختم و بعد به مهمانی رفتم.
پس از محاکمه، متهم به قصاص محکوم و این حکم 31 تیر همان سال اجرا شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها