ایشان تعریف می‌کند: پدرم به بیماری حصبه مبتلا شده بودند و من به عنوان پسر ارشد خانواده بسیار نگران بودم، زیرا در صورتی که اتفاقی برای ایشان پیش می‌آمد، تمام مسؤولیت‌های خانواده روی دوش من قرار می‌گرفت و باید هم درس می‌خواندم و هم امور خانواده را اداره می‌کردم.
کد خبر: ۱۲۱۰۰۵۵

حضرت امام متوجه غیبت پدرم در مدرسه فیضیه می‌شوند و بلافاصله سراغ دکتر مدرسی که بهترین پزشک قم بود، می‌روند. نیمه‌های شب بود که در منزل ما را زدند. وقتی در را باز کردیم، دیدیم حضرت امام با دکتر مدرسی هستند. دکتر پدرم را معاینه کردند و دارو دادند و خوشبختانه ایشان درمان
شدند.
آمدن حضرت امام در آن وقت شب و لطفی که به خانواده‌ام ‌کردند، هرگز از یادم نمی‌رود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها