در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
شماره مهلا مومنزاده را از مدیر گروه، خانم حسینی میگیرم. موبایلش در دسترس نیست و خانم حسینی شماره پدر مهلا را میدهد. پدر در دسترس است و محترمانه جوابم را میدهد: مهلا باشگاه است تا عصر. شماره خانهشان را میگیرم که اگر موبایل مهلا در دسترس نبود بتوانم با شماره خانه تماس بگیرم. یادم هست زمانی که کیمیا علیزاده مدال گرفت، دسترسی به او تقریبا غیرممکن بود، نه خودش جواب میداد و نه پدرش. مربیاش میگفت رسانهها آنقدر مشتاق صحبت با او هستند که دیگر ترجیح داده جواب ندهد! آن زمان به این فکر کردم که به هرحال مردم خوشحالند که دختر نوجوان ایرانی مدال طلا گرفته و رسانهها هم میخواهند او را بیشتر به مردم بشناسانند...!
مهلا و خانوادهاش اما از همراهی با رسانهها و من که میخواهم با او گفتوگو کنم، دریغ نمیکنند. مهلا هم مثل کیمیا ساکن کرج است و اهداف بزرگی در سر دارد و میخواهد در آینده اگر خدا یاریاش کند، مدالهای طلاییاش را بیشتر و بیشتر کند.
از بازیهای کودکانه تا اردوی تیم ملی
صدای بچگانه اما با اعتماد به نفسش را دوست دارم. وقتی میپرسم چطور شد به تکواندو علاقهمند شدی؟ ریز میخندد و میگوید: اول برادرم، محراب به این رشته علاقهمند شد و شروع کرد، دو سال از من بزرگتر است. اما بعد تکواندو را رها کرد و رفت سمت فوتبال اما من تکواندو را ادامه دادم. از پنج، شش سالگی به باشگاه رفتم و 11 ساله بودم که به اردوی تیم ملی دعوت شدم. در خانه هم با برادرم خیلی تمرین میکردیم. میخندد و میگوید: حسابی از پس هم برمیآمدیم، اول بزن بزنهای خواهر و برادری بود که گاهی آسیب هم میدیدیم، اما بعد این ورزش برایم جدی شد.
مهلا درباره حمایت پدر و مادرش و تاثیر آنها در موفقیتش میگوید: از همان بچگی پدر و مادرم مرا به باشگاه میبردند، وقتی سنم کمتر بود همانجا منتظر میماندند تا تمریناتم تمام شود، الان هم مرا میبرند و هم برمیگردانند و هیچوقت نشده تنها به باشگاه بروم.
این تکواندوکار درباره مدرسه میگوید: وقتی در اردو هستم، مدرسه نمیروم و فقط امتحانات پایان فصل را میدهم. بیشتر اوقات فرصت درس خواندن ندارم، به همین دلیل معدلم زیاد خوب نیست اما به هرحال قبول میشوم. با همه سختیها و اینکه کمتر فرصت درس خواندن دارم، تصمیم دارم به دانشگاه بروم و در رشته تربیتبدنی تحصیل کنم.
مومنزاده درباره حضورش در مدرسه و بین همکلاسیهایش میگوید: همکلاسیهایم میدانند تکواندو کار میکنم، ولی ما دخترها برعکس پسرها که شاید با هم درگیرشوند حتی اگر شده به شوخی، با هم دعوا نمیکنیم که من تکنیکهایی که بلدم را در مدرسه اجرا کنم ! اما وقتی مدال میگیرم دوستان و آشنایان به من تبریک میگویند.
مدالهای طلایی و نقرهای
مهلا درباره مدالهایی که تاکنون گرفته، میگوید: سال 2014 طلای جهان ـ باکو، سال 2015 طلای
جهان -چین تایپه، 2015 طلای جهان ـ کره، 2017 نقره آسیا -نوجوانان، طلای تورنمنت نونهالان ترکیه، طلای تورنمنت نوجوانان، طلای المپیک نوجوانان و نقره جهان منچستر.
البته این مدالهای جهانی است، در مسابقات استانی و کشوری هم مدالهای زیادی گرفتهام.اولین مدالم را شش سالگی در استان گرفتم و مدالهای بعدی کشوری بود، بعد به مسابقات آسیایی
راه یافتم و بعد هم به اروپا.
مهلا میگوید: خانوادهام خیلی خوشحال میشوند از مدالهایی که میگیرم، بهخصوص برادرم که بهواسطه او به تکواندو علاقهمند شدم. تکواندو ورزشی است که با دیگر ورزشهای رزمی فرق دارد و وسایلی که زمان مسابقه از ما مراقبت کند از دیگر ورزشها بیشتر است. اما به هرحال آسیب دیدگی هم زیاد است، شاید به همین دلیل کمتر دخترها سراغ آن میروند.تا حالا چند بار انگشتان و زانوهایم آسیب دیده، اما با مراقبتهای پزشکی خوب شده. حالا دیگر به این آسیبها عادت کردهام، چون میدانم خوب میشود. قبل از مسابقات منچستر انگشت پایم آسیب دید اما خیلی زود خوب شد. آنقدر به رشته تکواندو علاقه دارم که هر درد و آسیبی را تحمل میکنم. هدفم را مشخص کردهام و برای رسیدن به بالاترین مقام در تکواندو تلاش میکنم. امیدوارم خدا هم کمکم کند تا به هدفم برسم. این روزها تمرینات فشردهای دارم. باید چند مسابقه بدهم تا بتوانم رتبه لازم را برای حضور در مسابقات المپیک 2020 کسب کنم. تلاش میکنم به المپیک برسم و مدال طلا بگیرم.
از مهلا میپرسم، الگوهایت چه کسانی بوده و هستند که میگوید: آقایان، کرمی و هادی ساعی و خانم کیمیا علیزاده. از خارجیها هم یک خانم انگلیسی به نام جی جون و یک آقای کرهای به نام دایون هی.
چشمپوشی از خوشیهای زودگذر
مهلا، جوان کمسن و سال مدالآور است، اما گنج بدون رنج میسر نمیشود. مهلا از شادیهای و خوشگذرانیهایی که بسیاری از هم سن و سالهایش حق خود میدانند چشمپوشی کرده است. میگوید: کمتر میتوانم همراه خانوادهام به مسافرت بروم چون باید برنامههایم را با برنامههای اردو و باشگاه هماهنگ کنم. وزنم باید کنترل شود. بههمین دلیل هر غذایی را نمیتوانم بخورم.الان 49کیلو هستم و برای المپیک هم در همین وزن مسابقه خواهم داد و تا سال آینده باید مراقب وزنم باشم.مربیهایم برنامههای روزانهام را میدهند و باید مرتب و طبق برنامه تمرین کنم.اما ناراضی نیستم چون هدفی دارم که باید به آن برسم.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد