در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
ملبورن
قصه اولین فیلم سینمایی نیما جاویدی در بستر اسبابکشی و جابهجایی اتفاق میافتد؛ داستان در روزی رخ میدهد که زوج قصه امیرعلی و سارا که مستاجر هستند، قصد دارند خانه خود را تحویل دهند و آماده مسافرت و درواقع مهاجرت موقت به استرالیا شوند.
روزنامه، کارتن خالی، سمسار و صاحبخانه هم حضور چشمگیری در این فیلم دارد و هر مستاجری را بلافاصله یاد اسبابکشی و جابهجایی میاندازد. جالب اینجاست نیما جاویدی در دومین فیلمش، «سرخپوست» هم سراغ اسبابکشی و جابهجایی رفته است؛ منتهی این بار به جای خانه، بحث انتقال و جابهجایی زندان و زندانیان و چوبه دار به جایی دیگر مطرح میشود که خب، در نوع خودش یکجور اسبابکشی است.
بیخود و بیجهت
احتمالا مهمترین فیلمی باشد که با محوریت اسبابکشی ساخته شده است یا دست کم وقتی میخواهید فیلمی درباره اسبابکشی را مثال بزنید، بلافاصله یاد این فیلم عبدالرضا کاهانی میافتید. بیخود و بیجهت قصه دو زوج است که باید وسایل خانه خود را جابهجا کنند تا آماده مراسم عروسی یکی از این دو زوج شوند. جابهجایی مدام وسایل کاملا در خدمت فرم و قصه اپیزود فیلم است. نمایش دائمی کامیون اسبابکشی و کارتــنهـــای بسته بندی شده و وسایل زندگی و عصبیت شخصیتها، به خوبی حس و حال جابهجایی را منتقل میکند. حتی زمینه پوستر فیلم هم، کارتن اسبابکشی است.
پرویز
با اینکه خیلی مراحل اسبابکشی را در فیلم پرویز ساخته مجید برزگر نمیبینیم، اما همین جابهجایی و رفتن به خانه جدید است که آن هیولای درون پرویز را بیدار میکند. وقتی پدر پرویز قصد تجدید فراش دارد و از پسر میانسال و مجردش میخواهد خانه را ترک کند، برای همین هم خانهای اجارهای و نهچندان مناسب را برای او درنظر میگیرد، اما این تصمیم به مذاق پرویز خوش نمیآید و او قصد انتقام میکند؛ هم از پدرش و هم از همه ساکنان شهرک قدیمیاش. پوشاندن پنجرههای خانه جدید با روزنامه، تصویر آشنایی در ابتدای جابهجایی است. ضمن اینکه با احترام به همه موجران محترم، آن سکانس حبس پیرمرد صاحبخانه در اتاق توسط پرویز هم احتمالا دل بسیاری از مستاجران را خنک کرده باشد!
همسر
موضوع اصلی این کمدی رمانتیک زیبا و تماشایی مهدی فخیمزاده، جدال کاری یک زوج همکار به نامهای احمد و شیرین است که اختلافات حرفهایشان، به زندگی مشترک و شخصیشان هم کشیده میشود، اما سکانسهایی از فیلم همسر، به اسبابکشی و جابهجایی این زوج به خانه جدید اختصاص دارد. یک روز وقتی شیرین از سر کار به خانه برمی گردد با اسباب و اثاثیه جمع و رها شده در هال روبهرو میشود و همسرش به او میگوید امروز اسبابکشی دارند و کامیون دم در است!
فروشنده
اسبابکشی نقش مهمی در فیلم فروشنده اصغر فرهادی دارد و همین جابهجایی به خانه جدید است که آن اتفاق تلخ در زندگی رعنا و عماد را رقم میزند؛ آنها مجبور میشوند به خاطر نشست زمین، خانه خود را ترک کنند و به خانهای اسبابکشی کنند که پیشتر زنی بدنام در آنجا سکونت داشت. زن برای بردن وسایل زندگی اش، بدقولی میکند و عماد و رعنا هم ناچار میشوند، این وسایل را به پشت بام منتقل و در گوشهای تلنبار کنند. در ادامه قصه هم که پیرمردی به خیال اینکه هنوز آن زن بدنام ساکن این خانه است، ورود میکند و آن میشود که میدانید. سکانس بازدید رعنا و عماد از خانه جدید هم تصویری آشنا برای آنهایی است که قصد جابهجایی دارند؛ حتی همین سکانس به ظاهر ساده هم کارکردی دراماتیک در قصه دارد و با اتفاقاتی چون اتصالی برق و ترکیدن لامپ اتاق، درباره آینده تلخ پیش رو هشدار میدهد.
علی رستگار
سینما
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد