تمام غصه من این است که دیر به داد خواهرم رسیدم. سیمین‌خانم زندگی بسیار ساده و آرامی داشت و حتی تصورش را هم نمی‌توانستم بکنم که او فقط با همان حقوق 440هزار تومان بازنشستگی‌ استادی خودش زندگی می‌کند. گاهی هم انتشارات خوارزمی بابت تجدید چاپ کتاب‌هایش، مبلغی می‌پرداخت. بعد از فوت خواهرم حقوق همه پرستارها را دادم و آنها را مرخص کردم، اما در کل وقتی کسی از دنیا می‌رود، دولت بلافاصله مقرری او را قطع می‌کند و آدم نمی‌داند غم از دست دادن عزیزش را بخورد یا غصه بی‌پولی و خرج مراسم را! البته انصاف نیست اشاره نکنم آقای حسینی، وزیر وقت ارشاد و معاون ایشان در مراسم تشییع و ترحیم سیمین‌خانم نهایت همراهی را کردند و مراسم در حد شأن بانوی داستان‌نویسی برگزار شد. به هر حال با تمام تأسفی که از دیر رسیدن خودم به سیمین‌خانم دارم، خدا را شکر می‌کنم که باز هم توانستم به ایشان خدمت و به‌خصوص با همراهی دوستان، خانه آنها را به یک اثر فرهنگی ماندگار تبدیل کنم.
کد خبر: ۱۱۹۵۹۰۰
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها